گنجور

حاشیه‌ها

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بار خدایا هزارگونه ترا شکر

زانکه خلق نمودی سعدی شیوا

یوسف شیردلپور در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۰ در پاسخ به ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:

درود بیکران برشما استاد بزرگوار جناب آقای ساقی بینهایت سپاسمندیم از توجه والبته تفسیر توضیحات جامع تان اسفاده ها کردیم از این باب اول از خدا تشکر بعدشم از شما و همه دست اندرکاران برنامه مفید و پربار گنجور وتشکر از همه عزیزان، آرزوی موفقیت و بهترین ها برای شما وهمه مردم جهان 💚💚💛❤️💞

آرش محمدی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

بیت آخر این شعر رو مرحوم ایرج بسطامی در یک اجرای خصوصی با مرحوم شجریان خواندند که به جرات میتوان گفت دیگر هیچ انسانی نمیتونه همچنین تحریری داشته باشه

 صدای ایشون اینجا به ۴ اکتاو میرسه

 

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:

آفرینش تا سخن ور زاده است

کس ندیده همچو سعدی خوش کلام

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:

سعدیا ار کلام شیرینت

کرده ای در جهان تو رستاخیز

 

همایون در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:

از شاهکار های غزل از پخته ترین اندیشه میتوان آنرا از آخرین غزل های جلالی شمرد که در پایانی زندگی زمینی اش هدیه نموده است پس از پایان مثنوی ماهنامه که بی گمان میتوان آنرا در کنار مثنوی شاهنامه گذاشت در شاهنامه داستان همکاری شاه و پهلوان است که در پایان با همکاری شاه و موبد برچیده میشود و در ماهنامه پنبه موبد زده میشود تا باز داستان شاه و پهلوان زنده شود

زندگی در شاهنامه با راه فریدون و انتخاب ایرج آغاز میگردد و پیش می‌رود  اما ماهنامه با داستان پادشاه و سه پسر و بازرگان و سه پسر با کلام زیر پایان می یابد که مطلع این غزل است 

زان که از دل جانب دل روزنه است

این غزل بیانگر پیوند ماهنامه (مثنوی معنوی) با شاهنامه و هماهنگی عرفان و رازورزی جلالی با فرهنگ پهلوی و پهلوانی است

 

حبیب الله شمالی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۰:

دوستان میشه کسی بگوید که چرا وقتی شعر (باید خلیل بود به یار اعتماد کرد ) را جستجو میکنیم شعر شماه ۲۸۴۰ را که غزل منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی را میاره ؟

 

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

تاروز ازل بالد این دهربه تو سعدی

زیرا که توانسته شیرین سخنی زاید

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

زیور ملک سخن سعدی شکر شکن

برسر هر زیوری زیور دیگر شود

 

Abdi در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

باعرض سلام وادب..بله بنده هم بادوستان هم عقیده هستم بیت دوم مصراع اول اینگونه ست چوماه نو ره نظارگان بیچاره ..سلامت وشاد باشید

سهند اطلسی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:

سلام و دروود

در مورد مَثَل قصاب مفهوم محتمل تری که بنده به ذهنم میرسه این هست:

از اونجایی که در کل شعر از اول راندن و آزمایش و بعد پذیرفتن حرف میزنه

«نهلد کشته خود را کشد آنگاه کشاند» نیز به همین معنیست و کشاند به معنی پذیرفتن و جذب هست. همانطور که قصاب اول حیوان رو در محل زبح میکنه و بعد دنبال خودش میکشه تو خونش.

در مورد کلمه نهلد هم جالبه که در زبان کردی این کلمه هنوز استفاده میشه. بعضی زبان شناسا اعتقاد دارن که کلمات بیشتری از زبان پهلوی در زبان کردی موندن تا زبان فارسی. واسه همین خوشبختانه کلمات این چنین بسیار در اشعار مولانا هستند که معنیش برای من که کردم راحت تر هست. مثل اونجا که مولانا میگه «هله هُش‌دار در این شهر دو سه طررارند....» در کردی ما به مواظب باش میگیم (هُش و به) به معنی هوش داشته باش، همون هُش‌دار...

 

برگ بی برگی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۲ در پاسخ به ارکیده سالم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

سلام و با تشکر، در اندازهٔ راهنماییِ دیگران نیستم اما همین که اینجا و در محضرِ حافظ هستیم بیانگرِ میلِ ما به آن شراب است که انواعِ گوناگون دارد و شرابِ عشق و شرابِ آگاهی از آن جمله اند. پس اگر بیتی از حافظ چنان بر دل و جان بنشیند که مست و از خود بی خود گردیم و یا لطیف شده و اشکی بریزیم بدون تردید از شرابِ حافظ بهرمند و مقیمِ میخانه اش هستیم. پس بنظر می رسد ما دقیقاََ نباید کارِ خاصِ ذهنی و بیرونیِ دیگری بکنیم بجز جهد و کوشش در شنیدنِ سخنان و اسراری که مکشوفِ آن بزرگان بوده است و البته که دیدنِ جهان از دریچهٔ چشمِ آنان، چنانچه خود فرموده است؛

در حریمِ عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

 

یوسف شیردلپور در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

هر کس به خان و مانی دارند مهربانی

من مهربان ندارم نامهربان من کو...

دراینجا منظور شاعر کاملاً مشخصه البته بطورکنایه وناز کشیدن معشوق! گاهی ممکنه عاشق به معشوق بگه بلا یا بلای جان

بازهم کنایه خریدن ناز معشوق و بعضاً جایی عاشق به معشوق میگه درد بی درمان، چراکه همیشه عاشق است که بدنبال معشوق میدود از معشوق ناز و کرشمه... از عاشق تمنا خریدار به هربهایی❣️❣️🌹

همایون در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

دریافت جلال‌دین و عرفان او پس از آشنایی با شمس و یکی شدن با او از جدایی ها دور میشود و بسوی آمیختگی می‌رود، جدا کردن ها کار عقل است کوچک را از بزرگ و سفید را از سیاه و تن را از جان و روش را از تاریک جدا میکند و شناخت ساده و آسان را طلب میکند این شناخت به مستی نیاز ندارد و کار هشیاران است  شناخت مستی بخش در آمیختگی و بی مرزی پدیدار میگردد

یوهان امین در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به بیگانه دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

آفرین

دم شما گرم

حرف منم همینه

یوهان امین در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۳ در پاسخ به آشفته آنم دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

احسنت

آفرین

بالاخره یکی حرف دل منو زد

مولانا و وحشی بافقی رو در حد یک خواننده زپرتی پاپ میارن پایین

خدا خیرت بده هموطن

دمت گرم

یوهان امین در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

من نمیدونم به چه چیز این موزیک ابتدایی و آماتور همه میگن زیبا و قشنگ و شاهکار و بی‌نظیر؟

محسن چاوشی هروقت جرات کرد یه کنسرت بده و به بهانه‌های چرند مختلف از زیرش در نرفت بعد از ۲۰ سال، اون موقع تاژه میاد توی صف که بشه درباره‌ش نظر داد

وگرنه با صدای ادیت شده و دستکاری شده عمه بزرگه منم سلاین داینه

حمید شیخ محمدی خسمه در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۴ در پاسخ به احمد آذرکمان 0490300669.a@gmail.com دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳:

سلام جناب احمد آذرکمان

مطالب و توضیحات جنابعالی در مورد شعر ز دست و دیده ... بابا طاهر بسیار متین و کامل بود و حق مطلب را تا حد زیادی ادا کرده است. بضاعت بیش از این ندارم چیزی به آن اضافه کنم.

 

فرهود در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:

گَوز: بر وزن «حوض» یعنی جوز، گردکان‌، گردو.  «گوز پوده» یعنی گردوی پوک و تهی.

 

۱
۲۶۵
۲۶۶
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۵۴۸۳