شیرین رستمی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول:
سلام
چو شد دوران سنجابی و شقدوز
معنی کلمه «شقدوز» چیه دوستان؟
سیّد محس سعیدزاده در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:
بسم الله الرحمن الرحیم
ساعت۹:۳۰دقیقه بامداد روز دوشنبه ۱۹ می ۲۰۲۵عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
وآصف ملک سلیمان نیز هماین دو بیت از این غزل
نکته های بسیار مهمی را در باب
عاشقی بیان می کند و مدعیان عشق را رسوا می کند .کسی که عاشق باشد و ادعای صادقانه درباب عشق داشته باشد از هیچ چیزی نمی ترسد .
می گوید عاشق از قاضی نمی ترسد ،قاضی کسی است که همه از او می ترسند که مبادا کیفر بشوند .
می گوید از یرغوی دیوان هم نمی ترسد .
این کلمه،کلمه ی مغولی است
و دیوان یک جورایی به معنی دولت است و باید معنی دقیق اش را در فرهنگنامه های اداری وسباسی دوره ی مغول جستجوکنیم نه در لغتنامه دهخدا ومعین،و ببینیم دقیقا معنی اش چیست ؟.اجمال اش این است که عاشق نه از قاضی می ترسد و نه از پلیس که( محتسب یا داروغه ) باشد.نه از این دیوان دولتی میترسد که جیره و مواجب و حقوقش را ببرند ،مثلا از دایره استخدامی یا بازنشستگی که همان «دیوان» باشد،نمیترسد که حقوق و جیره و مواجبش قطع شود، از هیچ چیزی نمی ترسد .
اصلا معنی عشق این است که وقتی کسی را ،یاچیزی را دوست داشته باشی برای رسیدن به آن ،برای خدمت به او ،برای ارادت به او، هیچ چیزی را مهم نمی دانی. وقتی که می ترسی یعنی برای تو یک چیزی مهم تر از معشوق است ولذا عاشق نیستی و دروغ می گویی.
کسی که می ترسد عاشق نیست ،یک هوس باز است .
و زمانی که نترسد و همه چیز فراهم باشد، می خواهد هوس بازی کند و برود .
می گوید همه می دانند من عاشقم و همه ی مردم می دانند چه کسی عاشق است و چه کسی معشوق و هیچ چیز پنهان نیست ،آشکار است .
سعدی جایی می گوید وقتی می خواهی که عاشقی را پنهانش کنی مثل این است که زیر لحاف بروی و دهل بزنی ،
چنین چیزی نمی شود .محتسب که همان پلیس باشد می داند ،آصف ملک سلیمان هم می داند. ملک سلیمان کی بوده؟یعنی خبرش بر می گردد به گذشته ها و هزاران هزار سال پیش هم همه می دانستند من عاشقم،آیندگان که بالبداهه؛ یعنی حافظ عاشق است .ازازل تا به ابد
منظور این است که از صغیر و کبیر و مرده ی قبرستان بگیر تا بچه ی کوچک لای قنداقه همه باخبر می شوند که چه کسی عاشق است و چه کسی معشوق است .
امری پنهان نیست اولا و عاشق هم از هیچ چیزی نمی ترسد و برای او هیچ چیزی مهم نیست ثانیا فقط معشوق برای او مهم است
امیر عباس طیبی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او:
بسیار بسیار زیبا بود.
نیست در باغ جهان غیر سخنور نخلی
که اگر خشک شود تازه بماند ثمرش
فاطمه زندی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۸:
تو چه دانی این اَبا را که ز مطبخ دماغ است
که خدا کند در آن جا شب و روز کدخدایی
اَبا=آش،...
خوشا به حال کسی که در آشپز خانه (مطبخ) ذهنش ،شب و روز حضرت حق حاضر باشد و کدخدایی کند ..و در آخر می،گوید :ای تبریز به شمس بگو که روبه ما ،نظری به ما کن ..بعد چه زیبا می،گوید : اشتباه کردم ،که تو شمس هستی و خورشید پُشت و رو ندارد ..
خداوندا ،بابت وجود حضرت مولانا سپاسگزارم
س آذری در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۰ در پاسخ به سعید دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:
این اثر در آلبوم «سرو ماه» به آهنگسازی استاد مرحوم «عطا جنگوک» در آواز افشاری اجرا شده است.
سعید در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۳:
با سلام خدمت همه گنجوریان عزیز .با عنایت به معنی بیت :
انّی لَمُسْتَتِرٌ مِنْ عَیْنِ جیرانی
وَ اللهُ یَعْلَمُ إِسْرارِی وَ إِعْلانی
نگارش صحیح اسرار و اعلان باید بدینگونه باشد
اَسراری و اَعلانی .چه اینکه اِسرار و اِعلان مصدر باب اِفعال و معنی مصدری می دهند در حالیکه اَسرار و اَعلان جمع سر و علن به معنی نهان و آشکارا می باشد .در صورتیکه این نظر صحیح باشد خوانش ها هم باید اصلاح شود .
مهدی جلالی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب اشاره به سرباز زدن ابلیس از سجده بر آدمی میکند و هزار نکته حسن بباید اشاره به پاسخ پروردگار به اعتراض فرشتگان من باب فساد انسان در زمین که فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید
مهرداد شادمان در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:
مصرع آخر به جای بگدازداحتمالا بایستی بگذاردباشد
امین آب آذرسا در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:
درود. بر خلاف دوستان گرامی، بنده دو انتقاد به این شعر دارم:
۱. شعرا همواره در سرودن، از تکرار یک مصراع پرهیز می کنند. اما اینجا، مصراع های دوم در ابیات هفتم و هشتم کاملا مشابه اند و تنها یک کلمه پس و پیش شده. گویا ذهن شاعر برای سرایش به جایی نرسیده و تصمیم گرفته باز هم مصراع دوم بیت قبلی را با یک تغییر جزئی بیاورد.
۲. در بیت آخر، مصراع دوم وزنی ناهماهنگ با مصراع اول دارد. اگر قرار باشد با مصراع اول هماهنگ باشد باید به شکل "بر درگه اینان بسیار نخواهم شد" می آمد (یا به شکل "این آن").
اکرم رادان در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰:
منظور بیت 33 و 34 را اگر عزیزی متوجه شده شریک کند. ممنونم!
فرید کیومرثیان زند در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲:
(( مناظرهای در خلوت خویشتن با خدای خویش))
دل شکسته گفت:
«ای خدای بینهایت، چرا این بار گران بر دوش من گذاشتی؟
آیا من بندهات نبودم؟ در دل شبها، خالصانه پیشت بودم، چرا اینگونه در غم غرق شدم؟»خدا گفت:
«ای دلِ شکسته، آیا ندانستی که در سختیهاست که میشناسی من را؟
من همیشه در کنار تو بودهام، تو فقط از من غافلی. از سکوت دنیا به صدای من گوش کن، که من در دل شبها برای تو میخوانم.»دل شکسته آه کشید:
«ای خدا، دستم خالی است، هیچکس جز تو، بر دوشم نمیبیند.»خدا گفت:
«دست خالیات پر خواهد شد، نه از مال و زر، که از نور ایمان.
تو با هر اشک، به من نزدیکتر میشوی. آرام باش، همه چیز از آنِ من است.»دل شکسته گفت:
«اما چرا اینقدر دردم طول کشید؟»خدا جواب داد:
«رنج، درسِ حقیقت است. در تندباد سختیها، دریا به جوش میآید و در آن، گوهرها پدیدار میشود.
تو در هر درد، بذر حکمت را میکاری و فریدران در درونت، شکوفا میشود.»دل شکسته به سکوت نشست، و آرام آرام اشکهایش خشک شد؛
اینبار نه از رنج، بلکه از نورِ فهم، که عشقِ بیپایان خدا در دلش نشست.---
نثر مقفی : فریدران - فرید کیومرثیان
اول بهار 1404 شیراز
سیدمحمد جهانشاهی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:
زانکه زلفت همچو عقرب کج دم است
سیدمحمد جهانشاهی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:
قطره را در بحر ریزی ، بهر از آن
بابک بامداد مهر در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰:
شرح ومعنی آقای رضا ساقی به جان غزل نزدیکتر است وروانتر وطبیعی تر است.درود براو.
پیام عبداللهی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
باسلام تشکر می کنم از زحمات مترجم ، البته متوجه هستم که در ترجمه اصل مطلب ادا نمی شود . قطعا درترجمه های مختلف ممکن است کار کسی در بخشی بهتر و در جایی دارای فقدان باشد. اگر ترجمه های خوب هم معرفی شوند خوب است . برای من خواننده فارسی زبان که آشنایی کامل با زبان اصل شعر ندارم همین ترجمه هم غنیمت است . اینکه ترجمه آثار مولانا ،خیام ، حافظ و سعدی مخاطب بین المللی پیدا کرده و از دریچه این ترجمه ناقص و نارسا با بخشی از فرهنگ ایران زمین آشنا شده اند اتفاق مبارکی است که می تواند درمورد شعر شهریار هم پیش بیاید و چه بسا با بروز و ظهور مترجمین تواناتر هر روز این آثار به نحو بهتری ترجمه بشوند . گلایه من بیشتر به این ترجمه های هوش مصنوعی دم دستی است که واقعا کار راخراب کرده اند و امکان مطالعه حاشیه های مناسب را با تاخیر مواجه کرده اند . کاش در صفحه اول امکان رویت یا عدم رویت این ترجمه هوش مصنوعی فراهم بود .
S J در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:
درود
به نظر میاد "از آب برآمدن" به افکار خیام که همواره در زمان حال بسر میبره و نقد را به نسیه ترجیح میده نزدیکتر باشه.
همچنانکه از خاک آمدن اشاره به یکبار خلقت آدمی دارد که خیام خود را قادر به دیدار و درک آن نمیابد در حالی که از آب آمدن با اشاره به خلق جنین از آب منی نقدی مسلم برای خیام است.
باز هم زحمت با خیام شناسان . با تشکر.
وحید تقی آبادی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱:
درود و مهر
پیشاپیش عذرخواهی میکنم اگر نحوه بیانم خیلی ادبی نیست.
مصرع اول: با توجه به اینکه مولانا از زبان خدا صحبت میکنه در این مصرع خداوند اشاره میکنه که اگر با همه دنیا باشی و همه دنیا رو هم داشته باشی اما توجه اصلیت به حق و حقیقت که همون خداوند هست نباشه، تو درگیر مجاز هستی و هیچی نداری
مصرع دوم: برعکس مصرع قبل بشارت میده خدا که اگر توجه اصلیت به خداوند باشه حتی اگر هیچ چیز از دنیا رو هم نداشته باشی اما چون با حقیقت همراه هستی انگار همه چیز داری و با همه هستی
مصراع سوم: توصیه میکنه خداوند که درگیر چیزی غیر از خودش نباشی که در اینصورت
مصراع چهارم: مانند حیوان دم داری هستی که در دام و تله گیر کرده و اسیر شده
دو مصرع آخر یک معنی دیگر هم میده و این هست که در بند حرف دیگران نباشی که اگر باشی مثل یک حیوان دم داری هستی که در تله و دام گیر افتاده
امیدوارم که درست معنی کرده باشم و به درد دوستان هم بخوره
بهنام اعظمیان در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۲ - هجو حاکم:
در مصرع اول بیت دوم
کلمه لثامت به نظر اشتباه است
لئامت ( به معنی بخل ) درست تر است
لطفا اصلاح کنید
به در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۷ در پاسخ به فرهود دربارهٔ اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » فی لسان الاصفهانیه » شمارهٔ ۲:
درست میفرمایید تاتی و آذری کهن شبیهاند ولیکن اوحدی اصالتاً اصفهانی بوده باری اینکه زبان قدیم اصفهان هم به تاتی شبیه است یا خیر بنده نمیدانم.زبان قدیم اصفهان گویشی از فارسی میانه بوده.
پیام عبداللهی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۳: