آن یکی را داد سلطان عزیز
دست جلادی که خونش را بریز
هین بریزش خون به تیغ آبدار
هم سرش را زود نزدیک من آر
جست از جا ترک جلاد و دوید
دست او بگرفت بیرونش کشید
ترک می رفت آن اسیرش از عقب
هر طرف می دید از بهر هرب
ناگهانش چاهی آمد در گذار
خویش را افکند در چه بیقرار
کورهای بیحد اندر چاه بود
هریکی را سوی چاهی راه بود
مردک بیچاره در آن چه خزید
از جفای ترک بی پروا رهید
ترکک آمد بر سر آن چه نشست
از ندم می سود دست خود بدست
نی توانایی که اندر چه رود
ور رود او را کجا پیدا کند
سر فرو کرد اندر آن چاه و بگفت
ای برادر باش با انصاف جفت
این چه انصافست کز بهر سری
آبرویم نزد سلطان می بری
بهر یک اشکنبه ای مرد گزین
پیش شه مپسند ما را شرمگین
از برای جرعه ای خون عفن
چون پسندی بر من آن گفت خشن
هی بیا بیرون بریزم خون تو
باشم آنگه تا ابد ممنون تو
راست ماند این حکایت ای گزین
با حدیث نفس و نفس خویش بین
خویش بینی چشم عقلت کور کرد
خودپرستی از خدایت دور کرد
جنبه ی خود چون نباشد از عدم
می کند دور از خدایت دمبدم
جنبه ی دیگر تورا گفتم که هست
جنبه ی ربطت به سلطان الست
بگذر از خود مرتبط با ربط شو
فارغ از هر لغزش و هر خبط شو
می کشد ربطت به مربوط الیه
ان هذا الربط موقوف علیه
چون به او پیوستی ای تابنده چهر
سوی خویشت می کشد هردم به مهر
گرگ بازی می کند آن دلنواز
جان فدای آن نگار گرگ باز
رشته گرداند دراز از امتحان
از برای آزمودن گرگ جان
گر ز سویش شد به خاک اندازدش
ور به سویش شد بجان بنوازدش
رو بسویی تا کشاند سوی خویش
پس ببخشاید تورا هم خوی خویش
ای برادر خوی او دانی که چیست
آن بقایی کز قفایش نیست نیست
چون بسوی او شوم هردم تورا
باز می آید که هان بالاتورا
ادن منی هر قدم آید خطاب
مر تورا از آن جناب مستطاب
چون نهی یک گام بالا ای پسر
زاید از آن مرتبه گام دگر
گام دیگر گام دیگر را سبب
می شود بی رنج و اندوه و تعب
همچنین پیوسته باشی در صعود
جانب باغ و گلستان وجود
از عدم هر لحظه گردی دورتر
هم ملالت می شود پرنورتر
تا ابد پیوسته در این نردبان
می رود بالا بسوی لامکان
لیک تا پاتخت سلطان وجود
چون نهایت نیست ره را با صعود
از ازل پویی اگر ره تا ابد
می نیابی راه را پایان و حد
هر قدم لیکن از آن ره مقصدیست
کاندران عیش و نشاط بیحدیست
راه بینی گلستان در گلستان
گلستانها غیرت باغ جنان
راه نبود گلشن اندر گلشن است
هر قدم از گل هزاران خرمنست
زیر هر برگ گلی زان عالمی
هر گلش را هفت دریا شبنمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از دو شخصیت، یکی جلاد و دیگری یک اسیر، روایت میشود. جلاد دستور قتل اسیر را دریافت میکند و اسیر به طور ناگهانی از چنگ او فرار میکند. در حین فرار، او به چاهی میافتد و تلاش میکند تا از خطر خود را نجات دهد. جلاد که به او نزدیک میشود، متوجه میشود که این رفتار غیرمنصفانه است.
در ادامه، متن به مفهوم خودآگاهی و ارتباط انسان با خدا و خواستههای فردی اشاره میکند. نویسنده بر اهمیت پیوند با خدا و خود را از خودپرستی رها کردن تأکید دارد. هر قدمی که به سوی خدا برداشته میشود، باعث نزدیکی به حقیقت و آرامش بیشتر میگردد. مسیر زندگی پر از چالشها و آزمایشهاست، اما با هر قدم به سوی خدا و حقیقت، انسان به وجود خود و قدرت درونیاش پی میبرد.
در نهایت، این داستان بر روی این ایده تأکید میکند که زندگی یک سفر بیپایان به سوی کمال و ارتباط با الهی است و از هر قدم در این راه، عیش و نشاطی بیپایان حاصل میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر را سلطان مهم و محترم به یک جلاد سپرد تا خون او را بریزد.
هوش مصنوعی: بشتاب و خونم را به سر تیغ تند بریز، زودتر سرش را به نزد من بیاور.
هوش مصنوعی: شخصی از مکان خود به سرعت فرار کرد و جلاد را ترک کرد. سپس دست او را گرفت و او را بیرون کشید.
هوش مصنوعی: در حالی که آن اسیر در حال حرکت بود، هر طرف را نگاه میکرد و در جستجوی راه نجاتی برای خود بود.
هوش مصنوعی: ناگهان در راهی که میرفت، به چاهی برخورد و در آن افتاد، در حالی که بسیار مضطرب و نالان بود.
هوش مصنوعی: هر کدام از کوران بینهایت، در کناری چاهی دارند و به سمت همان چاه راهی مییابند.
هوش مصنوعی: مرد بیچاره در آنچه که گرفتار شد، از ظلم و بیرحمی ترکها نجات یافت.
هوش مصنوعی: یک ترک بر روی چیزی که بر اثر خشم و ناامیدی بر آن نشسته بودم، ظاهر شد و باعث شد که دست خود را به نشان اعتراض به نشانهای جاودانه بیفشانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که قدرت فهم و درک موضوعی را ندارد، نمیتواند بفهمد آن موضوع چه مسیری را طی میکند و در نهایت به کجا میرسد.
هوش مصنوعی: سرش را به داخل چاه برد و گفت: ای برادر، با انصاف باش و همسفر من باش.
هوش مصنوعی: این چه بیعدالتی است که برای حفظ آبرویم، باید نزد پادشاه بروم و شکایت کنم؟
هوش مصنوعی: برای هر شخصی یک فرصت یا امتیاز قائل شو، اما نزد شاه هیچکس را شرمنده و ناراحت مکن.
هوش مصنوعی: برخی برای به دست آوردن چیزهای ناچیز، حاضرند به کسی که دوستش دارند، آسیب برسانند و به او بی احترامی کنند.
هوش مصنوعی: بیا بیرون، من آمادهام که برای تو فدا شوم و تا همیشه به خاطر تو سپاسگزار باشم.
هوش مصنوعی: حقیقت این داستان برای تو باقی میماند، ای انتخابکننده، با درون خودت و احساساتت مواجه شو.
هوش مصنوعی: وقتی به خودت نگاه میکنی، عقلت را کور میکند و خودپرستی تو را از خداوند دور میسازد.
هوش مصنوعی: اگر جنبه و ویژگیهای وجودی انسان از نبود و عدم نشأت نگیرد، هر لحظه او را از خدا دور میکند.
هوش مصنوعی: من جنبه دیگری از تو را مطرح کردم که به ارتباط و پیوندت با پروردگار اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و به ارتباطی عمیقتر فکر کن. از هر اشتباه و لغزشی که ممکن است پیش بیاید، رها شو و آزادانه به زندگی ادامه بده.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارتباط تو با موضوع مورد نظر بستگی به شرایط خاصی دارد و این ارتباط به آن شرایط وابسته است.
هوش مصنوعی: وقتی با او ارتباط برقرار کردی، ای چهرهی درخشان، هر لحظه با محبت به سمت خودت جذب میشوی.
هوش مصنوعی: گرگ در حال بازی است، و آن جان نواز که جانش را فدای آن معشوق میکند، نیز در این بازی حضور دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده به اینکه فردی با دقت و احتیاط در حال بررسی و آزمایش قدرت و ماهیت واقعی یک موجود یا وضعیت است. او با تلاش و صبر در پی فهمیدن و شناختن آنچه در اطرافش میگذرد میباشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به طرف او بیفتد، او او را به خاک میزند و اگر به سمت او بیفتد، او را با جان و دل نوازش میکند.
هوش مصنوعی: به سوی او برو تا او را به سمت خود جلب کند، سپس او نیز ذات و ماهیت تو را میآمرزد.
هوش مصنوعی: ای برادر، آیا میدانی آن چیزی که از او باقی مانده و از قفا (پشت سر) او نیست، چیست؟
هوش مصنوعی: هر بار که به سوی او میروم، تو نیز باز میگردی و میگویی که بالاتر از تو هستم.
هوش مصنوعی: هر گام که برمیداری، ندا و پیام از آن مقام عالی به سمت تو میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که یک قدم به جلو برمیداری، پسر، باید از آن مرحله بالاتر بروی و گام بعدی را برداری.
هوش مصنوعی: هر قدمی که برداری، باعث میشود قدم دیگری نیز برداشته شود، بدون اینکه زحمت، ناراحتی یا درد و رنجی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: همواره تلاش کن که به سمت باغ و گلستان وجود خود بالا بروی و پیشرفت کنی.
هوش مصنوعی: با هر لحظه که از عدم دور میشویم، احساس خستگی و ناراحتی نیز بیشتر و روشنتر میشود.
هوش مصنوعی: او همیشه در حال بالا رفتن از این نردبان به سوی مکانهای ناشناخته و بینهایت است.
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که به مقام پادشاهی وجود نرسیدهای، چون پایانی برای این مسیر نیست، راهت به سوی اوج ادامه دارد.
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا به دنبال راهی بروی، هرگز نمیتوانی به انتها و پایان آن دست یابی.
هوش مصنوعی: هر قدمی که در این مسیر برداشته میشود، به هدفی منتهی میشود که در آن شادی و لذت بیحد و مرزی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به گلستان دسترسی پیدا کنی، باید از طریق گلها و باغهای مختلف عبور کنی، که نشاندهنده عشق و غیرت باغی است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که اگرچه خود گلشن (باغ گل) بهخودیخود به نظر میرسد، اما هر گامی که برداریم به معنای غنای بیشتری از زیبایی و شگفتی است. در واقع، هر قدم در این فضای زیبا، حاوی مقدار زیادی از طراوت و شکوفایی است که میتواند بهراحتی حس شود.
هوش مصنوعی: زیر هر برگ گل، جهانی وجود دارد و هر گل به اندازه هفت دریا، شبنم دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.