گنجور

حاشیه‌ها

فرشته در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

باسلام. مصرع دوم بیت: سر تسلیم من و خشت در میکده ها/ مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت...سر و خشت از نظر من ایهام دارد 1- خاک بر سر مدعی باد یا خشت گور و خاک گور قسمتش باد 2 - مدعی اگر باور ندارد یا نمیفهمد بگو بیاید دمِ درِ میکده و خشت را و سرم را ببیند

سپر انداخته در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:

سلام
در بیت ((گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست
تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست))
کلمه مپندار اصلاً با معنی بیت هماهنگی ندارد کلمه مینداز مناسب این بیت است البته بنده به نسخه ای دست رسی ندارم

آرش در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:

به نظرم میاد اگر "میندیش و مباش" باشه آهنگین تر خواهد بود. درسته؟

مصطفی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:

ندیدم خوش تر از حافظ نوایی بر زند در عشق
سخن از شخص او ماند و دگر الفاظ خواهد شد

مصطفی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:

ندیدم خوش تر از حافظ نوابی بر زند در عشق
سخن از شخص او ماند و دگر الفاظ خواهد شد

نادر.. در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷:

درود
شب و روز چون دامی است که در صبحگاه (زمانی که نه شب است و نه روز) این دام دریده می‌شود و رهایی از آن میسر..

رضا ثانی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

تا که اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم، انتظار وقتِ فرصت می‌کنم

محمد صالحی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

مثل هر سال، امسال نیز در شب یلدا تفألی به دیوان حضرت حافظ زدم، این شعر از خواجه آمد
همین امروز بیت اول برایم تفسیر شد

مهراد فانی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید:

بیت اول به نظر بنده خدا دانی باید باهم و به صورت خدادانی نوشته بشه که به صورت جدا معنای مصرع‌ تغیر و بر خلاف مضمون شعر میشه...

محمد طهماسبی دهنو(هانا دایی) در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۰:

سلام
نظر به روی تو کردم نظر به رنگ تو بود
خیال روی تو کردم خیال روی تو داشت
شرحی بر بیت پنجم بر اساس مطالبی که خوانده ام
این بیت با اینکه ساده به نظر میرسه تا حدی سخت و پیچیده است
حضرت بیدل مطالب صوفیانه رو در این بیت گنجانده
توجه کنید که کلمه(نظر)(رنگ)در مصرع اول دوبار تکرار شده
کلمه ی (خیال)دوبار در مصرع دوم تکرار شده
که اگر به ماخذ لغوی این کلمه ها توجه بشه هم معنی صحیح از این کلمات استخراج میشه و هم عیوب تکرار این کلامت مرفوع میشه
بر این اساس کلمات تکراری دارای دو معنی هستند
نظر=فکر کردن معنای دیگه نگاه کردن
رنگ=لون و معنای نشانه و علامت و آثار
خیال=گمان و حدس و هم معنای تمثال و تصویر
طبق این معنای بیت مذکور چنین معنایی میده
مصرع اول=فکر کردم این رنگ اصلی توست اما نگاهِ من به آثار و نشانه های تو اثابت کرده... یا(نظر من به رنگ اصلی تو اصابت نکرد بلکه در عوضِ رنگ اصلیت، آثار و علائم هات به نظرم رسید
مصرع دوم=گمان کردم که روی توست اما اینطوری نبود و خیال روی تو بود‌...یا(گمان من با اصل روی حقیقی تو مواجه نشد و به جای چهره ی حقیقی تو خیال تو به نظرم اومد)
صوفیان ثار رو به صورت تجلیات مشاهده میکنن و با دیدن همین تجلیات گمان میکنند اصل حقیقت رو دیدن، در حالی که اونا فقط جلوه ها رو نگاه کردن و نظرشون در اصل به ظلال اصابت کرده
حالا بیدل با درک از این واقعیت میگه که من عوض نظر کردن به اصل،ظل یا سایه به نظرم رسید و گمانم مقرون حقیقت نبود...چون رویت اصلی برای هیچ کسی میسر نیست و چیزی که مشاهده میشه همون ظل هستش نه حقیقت

عبد الرحمان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

با تقدیرت نجنگ

عبد الرحمان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

سلام
اندیشیدن و تدبیر و تعقل ما قدرتی است که خداوند به ما عنایت میکند ، این جا منظور اینه که به آنچه بالاتر از توان توست ( عقلی و روحی و مالی و جسمی و .... ) نیندیش چون چنین توانی نداری چون این اندیشیدن نیست بلکه تصوریر ذهنی ( خیالات و توهم )
و در ثانی هر تدبیری هم کنی اول و آخرش ختم به خداوند میشود
و نکته اینکه زمانی تدبیر در کاری و امری نمیشود که عاشق آن کار یا چیز یا امر باشی و از هر جای بویی از آن حس کنی به سمتش میروی بدون تعقل و همین خطرناک است ، چون شاید بوی از طرف نادرست آشنا برات بیاد و به سمتش بری و در دام افتی
بدرود

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:

بیت دوم به این شکل صحیح است:
دست در گردن که «یارد» کرد با او یا که یافت
جز ره پیراهن «این» دولت؟ زهی پیراهنش

مه بانو در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹:

آقای محسن چاووشی گرامی به بهترین نحو اشعار حضرت مولانا را میخوانند، سرت گم و دمت خوش باد

سارا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

معنی بیت چه جای من که بلغزد ....چیست؟

دارا دارایان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

حظ بسیار بردم از این شعر و ترانه ی استاد ناظری و همینطور متن تمامه حاشیه های عزیزان که همه را خواندم... خواستم خدمتتان در مورد این مصرع که میفرماید: هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند...عرض کنم. من تصور میکنم . منظور این هست که مردان خدا ، هر حرف خوب و هر معروفی و نصیحت و تذکر رو به دیگران میدهند.، اینطور نیست که خود را مبرا و بی نیاز از اون تذکر بدانند و خودشان هم آن تذکر را مجدد میشنوند و مرور میکنند تا به خود یادآوری کنند

nabavar در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷:

معنای این مصرع نامفهوم است
هر صبحدم که دام شب و روز بردریم.
شاید
هر صبحدم مدام شب و روز بردریم
بوده

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

وقت را غنیمت دان آن قَدر که بتوانی
حاصل ازحیات ای جان این دم است تا دانی
حافظ درسراسر دیوان خویش برای "وقت" و "زمان" اهمیّت فوق العاده ای قایل شده ومخاطبین خویش را برای دانستن قدر وقت توصیه کرده است. حافظ با برجسته سازی "وقت" درغزلیّات خویش می خواهد مارابه این نکته ی حکمت آمیزرهنمون گردد که "وقت"ثروتِ ارزشمندیست که باز تولید نمی شود "زمان" ماشینی است که دنده عقب ندارد. دانستن ِ قدر وقت درنظرگاه حافظ داشتن رفتارهای نیک و برانگیختن احساسات زیبا در درون است که با عشق ومحبّت تحقّق می پذیرد.
معنی بیت: تاآنجاکه درتوان داری برای وقت، حفظ وبهرمندی درست ازآن اهمیّت بده ،ای عزیزتمام محصول زندگانی همین "لحظه" ، "دَم" یا وقتیست که ما دراختیارداریم. به بیانی دیگر "گذشته" ازدست رفته، "آینده" دراختیارمانیست وتنها "حال" است که زندگانی ما دربسترآن جریان دارد. روی کردن به عشق وانسانیّت ومحبّت ورزی، وشادخواری وشادکردن دل اطرافیان، حافظانه ترین رفتاریست که به منظور دانستن قدروقت می توان انجام داد.
الا ای دولت طالع که قدروقت می دانی
گوارابادت این عشرت که داری روزگاری خوش
کام بخشی ِگردون عمر درعوض دارد
جَهدکن که ازدولت دادِعیش بستانی
کام بخشی ِگردون : چرخ فلک وقتی آرزوهارا برآورده می کند
دولت: ثروت، وقت وهرآنچه که دراختیارداریم.
معنی بیت: ای دل، دلخوش به برآورده شدن ِ آرزوهایت مباش! چرخ فلک درقبال گرفتن ِ ارزشمندترین ثروت تو(عمر) کام می بخشد وتوازاین نکته غافل هستی! بنابراین تلاش کن که از ثروت خویش(عمرووقت خویش) بهترین استفاده راببری وحق عیش وشادمانی را به وَجه احسن اَدا کنی.
به بیانی دیگر،اگر امروزآرزوی توبرآورده گردیده، بدان که به رایگان کام تورابرآورده نساخته اند! بلکه درقبال آن بخشی از عمرگرانمایه راازتو گرفته اند تونیز سعی کن به اندازه ی ارزش واقعی عمری که ازدست داده ای کام جویی کنی.
دست رنج توهمان بِه که شودصرف به کام
دانی آخرکه به ناکام چه خواهدبودن
باغبان چومن زین جا بگذرم حرامت باد
گربه جای من سروی غیر دوست بنشانی
ازکنایه ها وطعنه هایی که دراین غزل بکاررفته چنین استنباط می گردد که این غزل درزمان روزهای آغازین به تخت نشستن امیرمبارزالدّین سروده شده است. هم اوکه شیخ ابواسحاق، هم پیاله وهمرازحافظ را ازتخت پادشاهی سرنگون وسپس جان اورانیز گرفت. شیخ ابواسحاق که خود فردی بسیارخوشگذران وعیّاش بود نسبت به حافظ ارادتی خاص داشت وبین آن دو رابطه ی احساسی وعاطفی عمیقی برقرار بود.
همچنین حافظ علاوه بردوستی با شیخ ابواسحق، دردستگاه دولت او نیزدارای منصب ومقامی درخوربود. طبیعیست که پس ازسرنگونی اودیگرجایی برای حافظ دردستگاه دولتی نمانده است. این بیت احتمالاً در بیان همین منظورمی باشد.
"باغبان" دراینجا استعاره ازچرخ گردون یاهمان روزگاراست.
بگذرم زین جا: ازاین دستگاه دولت خارج شون
"به جای من": جایگزین من
"سروی غیر دوست" استعاره ازشخصی غیرازدوستان وهمفکران ما
معنی بیت: ای باغبان (ای چرخ گردون) اگرروزی من ازاین باغ (دستگاه دولت) خارج شدم حرامت بادا چنانچه شخص ناکارآمد وبی کفایتی، جایگزین من کنی. انتظار دارم حال که من ازاینجامی روم حداقل به جایگاه من، یکنفرازدوستان وهمفکران خودم تکیه بزند.
به روزواقعه تابوت مازسروکنید
که می رویم به داغ بلند بالایی
زاهد ِ پشیمان را ذوق ِباده خواهد کُشت
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
"زاهدِ پشیمان" احتمالاً کنایه ی پنهانی به امیرمبارزالدّین است. چرا که وی پیش ازبه قدرت رسیدن، شرابخواری قهّاربوده لیکن پس ازبه تخت نشستن، به منظورجلب نظرفقها وبرخورداری ازحمایت متشرّعین ِ بانفوذ زمانه، ژست زاهدی به خودگرفته ودرجلدِ پرهیزگاری فرورفت وبارندان باده نوش ومیخواران نیزبدرفتاریهای زیادی کردبه همین سبب لقب محتسب رابه اودادند.
ذوق: میل به چشیدن و مزه کردن چیزی، خوشی ونشاط
معنی بیت: زاهد ازاینکه زهد پیشه کرده ونمی تواندباده نوشی کند سخت نادم وپشیمان است ذوق ووسوسه ی نوشیدن ِ شراب که لحظه ای اورارهانمی سازد سرانجام اورااز بین خواهدبرد آخر ای عاقل چرادست به کاری می زنی(پرهیزاز نوشیدن ِ شراب) که عاقبتش پشیمانیست؟
زاهد باپرداختن به زهدو پرهیزگاری، خودرا در شرایط سختی قرارداده است ازیکسو ذوق باده نوشی ومیل درونی به خوشی ونشاط اورا رها نمی کند وازسوی دیگر خرقه ی زهد برتن داردواگردراین لباس اقدام به شرابخواری کند این لکّه را نخواهدتوانست ازخودپاک کند.
نه به هفت آب که رنگش به صدآتش نرود
آنچه باخرقه ی زاهد مِی انگوری کرد
مُحتسب نمی‌داند این قَدَر که صوفی را
جنس خانگی باشد همچو لَعل رُمّانی
محتسب : مأمور رسیدگی به تخلّفات شرعی مثل شراب نوشیدن، معمولاً درغزلیّات حافظ "محتسب" کنایه ازامیرمبارزالدّین است.
صوفی را: برای صوفی
جنس خانگی : شرابی که در خانه تهیّه شود.
لعل رُمّانی : نوعی یاقوت مرغوب،آنچه در شکل ورنگ شبیه دانه ی انارباشد.
معنی بیت: محتسب (امیرمبارزالدّین) که اینگونه تاخت وتازمی کند ودل خوش به بستن میخانه ها کرده است غافل است نمی داند که صوفیان از طریقی دیگرنیازخودرا برطرف خواهندکرد شراب خانگی برای صوفیان به مانند یاقوت سرخرنگ ارزشمنداست وآن را درخانه های خویش تهیّه خواهند نمود.
دراین بیت حافظ رندانه یک طعنه ی پنهانی نیزبه صوفیان زده است صوفیانی که بظاهرخرقه ی زهد برتن کرده لیکن درخلوت خویش اقدام به شرابخواری می کنند.
صوفیان جمله حریفند ونظرباز ولی
زین میان حافظ ِ دلسوخته بدنام افتاد
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
درپناه یک اسم است خاتم سلیمانی
"شکردهان" کنایه ای به امیرمبارزالدّین است گویند اوبد دهن وفحّاش نیزبوده است.
خاتم : انگشتری
سلیمانی: حضرت سلیمان
معنی بیت: ای شکردهان! با عارفان شب زنده دارمبارزه مکن وازدعای آنها بترس که انگشتری حضرت سلیمان فقط به برکت داشتن یک دعا(اسم اعظم) آن همه قدرت اعجاب انگیزداشت.
خاتم جم رابشارت ده به حُست خاتمت
کاسم اعظم کرد ازاوکوتاه دست اهرمت
پند عاشقان بشنو و از در طَرب بازآ
کاین همه نمی‌ارزد شغل عالم فانی
اگرچه غزل درزمان حاکمیّت امیرمبارزالدّین سروده شده لیکن بنظرمی رسدمخاطب غزل خودِ امیرنیست بلکه احتمالاً وزیر فاضل وباکفایت،خواجه قوام الدین صاحب عیاراست که باحافظ نیزرابطه ی صمیمانه ودوستانه ای داشت.
معنی بیت: (ای خواجه که دررکاب ستمگری چون امیرمبارزالدّین خدمتگزاری می کنی) پند واندرز عاشقان وعارفان را بپذیر تونیزازدرعیش وعشرت درآی وبه جاه ومقام دنیوی دلخوش مکن پرداختن به مشاغل دنیوی که ناپایدارهستند این همه ارزش ندارد.
دونصیحت کنمت بشنو وصدگنج ببر
ازدرعیش درآی وبه ره عیب مپوی
یوسف عزیزم رفت ای برادران رَحمی
کزغمش عجب بینم حال پیر کنعانی
"یوسف عزیز" احتمالاً استعاره از"شاه شیخ ابواسحاق" است. حافظ دراینجا بادستآویز قراردادن داستان یوسف، مضمونی خَلق کرده تا عواطف درونی خویش را درمورد همدم وهم پیاله ی صمیمی خویش دراین بستر ابرازنماید.
معنی بیت: ای برادران، یوسف عزیزم(شیخ اسحاق) ازدست رفت به حال غم انگیزمن رحم کنید که درغیاب او حالی شبیه حال اندوهباریعقوب پدریوسف رادارم.
حافظ مکن اندیشه که آن یوسفِ مه رو
بازآید وازکلبه ی احزان بدرآیی
پیش زاهد ازرندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
"رندی" دراینجا عشقورزی، رهایی ازتعلّقات دُنیی ودنیوی وآزادگی ووارستگیست و"زاهد" کنایه ازمتظاهرانیست که دردوره ی حاکمیّت امیرمبارزالدّین نقاب شریعت به چهره ی خویش زده وعرصه رابه رندان آزاده تنگ کرده بودند.
معنی بیت: بدان مثل که باطبیب نامحرم نمی توان ازدرد خویش سخن گفت پیش زاهدِ متشرّع ِ متعصّب، ازرندی ،اسرار عشقبازی وآزادگی حرفی نزنید اوقادربه درکِ اندیشه های رندانه وفهم رموزعشقبازی نیست.
زاهداَرراه به رندی نبردمعذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
می‌رویّ ومژگانت خون خَلق می‌ریزد
تیزمی‌روی جانا ترسمت فرومانی
معنی بیت: به غمزه وعتاب راه می روی وهمینطور تیر مژگانت خون مردم را می ریزد ای جان من، خیلی تند وتیزمی روی بیم آن دارم که نتوانی به همین سیاق تاپایان راه بروی،بی تردیدازادامه ی راه بازخواهی ماند!
دراین بیت عبارات باادبیّات عاشقانه مطرح شده لیکن باتوجّه به سختی وتندی کلام بنظرمی رسد حافظ ازهمکاری خواجه قوام با امیرمبارزالدّین دلگیر وناخشنوداست لذا ازهمین روست که دراین ابیات یکی به نعل ویکی به میخ می زند تا به دوست خود خواجه قوام بفهماندکه بااین شیوه ای که درپیش گرفته ودرراستای اهداف امیرمبارزالدّین سعی و تلاش می کنی(بارندان باده نوش سختگیری می کنی) زیاددوام نخواهی آورد.
عجب ازلطف توای گل که نشستی باخار
ظاهراً مصلحت وقت درآن می بینی
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
ابروی کماندارت می‌برد به پیشانی
ناوک:پیکان وتیر کوچک که باکمان انداخته شود، ناوک چشم همان تیر مژگان است.
گوش داشتن: مراقب ومواظب بودن
"پیشانی"ایهام دارد:1- جبین وجلوی سر2- جسارت وگستاخی معنای دوّم دراینجا مدّنظراست معنای اوّل به منظورهم جنس شدن واژه هاست. حافظ درخَلق مضامین بِکربا واژه های هم خویشاوند وهم جنس بی نظیراست. دراین بیت واژه های: دل،ناوک(مژگان)چشم،گوش، ابرو، کماندار(انحنای ابرو) وپیشانی همه خویشاوندان یکدیگرند.
معنی بیت: (ا‌ی خواجه قوام) درقبال تیرمژگانت سعی می کنم ازدل مراقبت کنم(وخود راحتی الامکان ازتودورنگاه دارم) لیکن ابروی تیراندازتو بیش ازحد دلیری می کند وباجسارت وبی باکی دلم راشکار می کند.
حافظ درشرایط سختی قرارگرفته است. ازسویی ازهمکاری خواجه قوام با امیرمبارز ملول ودلگیراست ازسوی دیگرحق دوستی با خواجه اورا وادارمی سازد که ارتباط خودرا ازدوست فاضل خود قطع نکند.
دراین بیت چنانکه شاهدهستیم حافظ سعی می کند مراقب دل خویش باشد تا به دام دلبریهای خواجه قوام نیافتد لیکن اعتراف می کند که ابروی کماندارخواجه با جسارت وسماجت دل اورابه یغمامی برد.
جان درازیّ توبادا که یقین می دانم
درکمان ناوک مژگان توبی چیزی نیست
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
حافظِ پریشان: حافظی که به واسطه ی ازدست رفتن شیخ اسحق پریشان خاطراست.
جمع کن: خاطرپریشان ماراجمع کن، آرامش وقرار ببخش
مجمع پریشانی:1- جایی که دلهای پریشان درآنجا تجمّع کرده است.2- سرچشمه ی بی قراری وپریشانی آنجاست.
معنی بیت: درادامه ی سخن.....‌‌. ای خواجه که چین وشکن گیسوان توخاطرهرآدمی راپریشان وشیدا وبیقرارمی سازد باابرازلطف کرم خویش،خاطرپریشان وبیقرار حافظ راقرارو آرامش ببخش.
باسرزلف تومجموع پریشانی خویش
کومجالی که سراسرهمه تقریرکنم
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی
گرتوفارغی ازما: اگرتونسبت به ما بی اعتنا وبی خیال هستی
آصف: وزیرباکفایت حضرت سلیمان
ثانی: دومی، دیگری
آصف ثانی: "آصف" لقبی است که حافظ برای وزیران باکفایت مانند تورانشاه وخواجه قوام بکارمی برد. دراین غزل که مخاطب سخن خواجه قوام است حافظ دربیت پایانی خطاب به اومی فرماید: اگرتوعنایتی به عرایض من نکنی من پیش آصفِ ثانی( وزیرباکفایت دیگری خواهم رفت)
معنی بیت: ای خواجه قوام که با سرسنگین شده ای اگربه حال دل پریشان من توجّهی نکنی وهمچنان نسبت به حال من بی اعتنایی کنی من درد دل خودراباوزیرباکفایت دیگری درمیان خواهم نهاد.
حافظاگرندهدداددلت آصف عهد
کام‌ دشواربه دست آوری از خودکامی

فرهاد میم در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۷:

خیلی شعر زیبا و دلنوازی بود.

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

بیت چهارم مصرع اول «مثلت» صحیح است نه «مثلث»

۱
۲۶۰۱
۲۶۰۲
۲۶۰۳
۲۶۰۴
۲۶۰۵
۵۵۲۷