گنجور

حاشیه‌ها

Majid Alizadeh در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۵:

به نظر می آید در بیت اول مصرع دوم باید به جای خواهی ، همی خواهی باشد .

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:

دز فرمان چوگان او
صحیح است

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:

ابرار ، هر آنکس که کار نیک انجام دهد.
کار نیک در زبان مولانا ، کار بی (( من )) است.
کار نیک ، عمل فارغ از مقایسه و قضاوت ذهن است.
عملی است که فاعل از نیک و بد آن فراغت یافته ، چرا که چون گوی در فرمان گوی او دوان است.
مست از میی است ، که او میدهد .
هر آنچه ساقی میدهد ، مینوشد .
بی آنکه آنرا در ظرف درک و حس بسنجد .
مکان و زمان و هدف برای مست ، بی اعتبار و بی معنی است.
فارغ از قالب مذهب و تاریخ و جغرافیا ، بی جهت و بی سو است

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

با سلام اولا که ادبیات غنی پارسی مدیون این سایت بسیارمهم گنجورمی باشد. چون بی نهایت با دقت و امعان اندیشه ومعانی مطالب را نوشته. دوما در اظهار نظر نباید پا فشاری نمود. و لذا رد نظرات هم محترمانه باید باشد. ولازم بذکر است که در برنامه گلهای رادیو همیشه یکی از بزرگان ادب مانند مرحوم رهی معیری و استاد شهریار و حضرت استاد سایه آن را مدیریت میکردند و اگر واژه ای را اصلاح مینمودند به جا و غیر قابل انکار بود.ولی اکنون ان برنامه وجود ندارد. و کنسرت حضرت استاد ناظری که خیلی هم دوستش میدارم. ولی واژه بگفتم اصلا درست نیست و گرفتم درست است.
ولی در مورد وحدت و کثرتی که از فلسفه ابن عربی گرفته شده است درست نیست یک مقدار در مورد فلسفه موج و آب خود دوست عزیز از فلسفه افکار خود وارد کثرت شد و تا اندازه ای درست بود ولی به قول ما موسقیدانها در فرود ان از دستگاه وحدت و کثرت خارج گردید.
چون کثرت ذرات ریز که در بخار آب هست وقتی کثرت ذره ها تبدیل به یک قطره میشود وحدت گرفت و وقتی باز کثرت قطره های باران رودی خروشان میشود یک رود واحد است و باز کثرت رودها دریا میشود و کثرت دریاها اقیانوس و کثرت اقیانوس ها کل ابهای کره زمین میشود.
ولی اگر اینگونه بگوییم که کثرت سلول های بیشمار یک دست ویا یک پا و یا یک چشم وکثرت اعضا یک پیکر واحد و کثرت سلول های یک مغز بر تمام اعضا حکومت میکنند و باز تمام ملیارد ملیارد سلول یک بدن تحت امر یک سلول هسته ای مغز می باشد که اگر ان سلول از بین برود کل سلولها از بین می رود پس تمام کثرت سلول ها یک تن واحد گردید و کثرت تبدیل به وحدت شد واز کثرت سلول های پدر ومادر یک فرزند و از فرزند فرزندان دیگری و وحدت باز تبدیل به کثرت گردید و این کاینات درست مانند اکو سیستم هستی عمل میکند و تما کثرت ها فقد و فقد برای فراهم شدن یک میوه و یا یک جاندار و یا یک گیاه همانگونه که تحت امر یک عامل خاص می باشند پس کثرت بیشمار کاینات تحت امر یک حضرت خالق جل و جلاله می باشند که وجود خود خالق از وجود کل هستی مستثنی می باشد و بقول فیلسوف مشرق زمین حکیم سبزواری و یا فیلسوف مغرب زمین آما نوئل کانت عقل ما مانند چشم و گوش و نیروی بدن ما محدود است مثل من از پنجاه کیلو بیشتر را نمی توانم از زمین بلند کنم و یا از فاصله پنجاه متری بیشتر نمی بینم و نمی شنوم پس عقل واندیشه بشر در حدی نیست که بتواند چگونگی وجود خداوند را شرح حال بگوید و همینقدر که بگوید کثرت موجودات تحت امریک خدای احد و واحد است و ان احد و واحد لم یلد و لم یولد است. و صمد و بی نیاز می باشد همین کفایت میکند

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

مصرع اول بیت چهارم به این صورت صحیح است:
تا نسیمی ز سر زلف تو یابم چو صبا

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

بیت آخر«می‌رسدم» صحیح است

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

بیت هفتم «می‌رسدم» صحیح است

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

مصرع دوم بیت هفتم به این صورت صحیح است:
که زبان می‌شکند چون به زبان می‌رسدم

مینا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

با سلام و ضمن تشکر از عزیزان، من با علی آقا موافقم. در تکمیل فرمایش ایشان عرض میکنم که منظور از دیوان در بیت فوق ذکر (قرآن کریم) است که در احکام و فرامین خداوندیست.

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی
هواخواه: هوادار،خواهان
معنی بیت: ای عزیز دل، می دانم که تو خودنیک می دانی من چقدرهوادار وخواهان توهستم نیازی به گفتن ونوشتن نیست تو باچشمان بسته می بینی و بدون آنکه مطلبی نوشته شود، به موضوع پی می بری ومطلب را در می ‌یابی.
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهواخواه توشد فرّوهمایی دارد
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
ملامت گو: سرزنش کننده
معنی بیت: سرزنش کننده توان درکِ رابطه ی میان عاشق ومعشوق راندارد اوهمانند نابیناییست که نمی تواند به ویژه اسرارپنهانی دونفررابیند.
هرسرموی مراباتوهزاران کاراست
ماکجاییم وملامتگربیکارکجاست
بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور
که ازهر رَقعه ی دَلقش هزاران بُت بیفشانی
پا بازی: پایکوبی،اشاره به رقص صوفیان که سماع گفته می شود.
رقعه: (رُ، عِ یا عَ) 1 - تکّه ، قطعه 2 - پینه که به جامه دوزند، وصله 3 - قطعه کاغذی که روی آن نویسند
دلق: خرقه
رقعهِ دلق : تکّه و پاره ی خرقه بُت: تندیس ومجسّمه ای که به اشکال گوناگون می سازند وآن رامی پرستند
معنی بیت: گیسوان خویش بگشا، صوفیان راتشویق به رقص و پایکوبی کن تا صوفیان به وجد آیند ودرحین رقص خرقه های خویش تکّه پاره کنند وازهرتکّه هزاران بُت به روی زمین فروریزد.
دراینجا ضمن اشاره به رسم ورسومات صوفیان که تکّه پاره های خرقه رادرحین سماع به تبرّک برمی دارند وآن رامقدّس می شمارند!طعنه ی پنهانی ورندانه نیزبه عملکرد صوفیان صورت گرفته است چرا که این رفتارها ازنظرگاه حافظ خرافات به حساب می آید(البته نه رقص وسماع) بلکه تکّه های خرقه که متبرّک شمرده می شوند ازهمین روی به بُت تشبیه شده است.
خیزتاخرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح وطامات به بازارخرافات بریم.
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی
گشادِ کار: گشایش ایجادشدن درکار ومرتفع شدن مشکل ومانع
ابروی"دلبند"دراینجا باایهام حافظانه ای آمده است:1- ابروی دلکش،اسیرکننده ی دل وجذّاب. 2- دل به معنای وسط،ابرویی که وسطش بسته وگره خورده است کنایه ازخشم وعصبانیّت
معنی بیت: محض رضای خداوند یک لحظه بنشین وگره ازابروان دلکش بگشا وبخند که گشایش کار عاشقان بسته به وضعیّت ابروان توست. تواگرخندان باشی درکارمشتاقانت گشایش حاصل می شود اگرخشمناک باشی وگره درمیان ابروانت باشد درکارآنها نیزگره می افتد.
نگارم دوش درمجلس به عزم رقص چون برخاست
گره بگشودازابرو وبردلهای یاران زد
مَلَک در سجده ی آدم زمین بوس تو نیّت کرد
که در حُسن تو لطفی دید بیش از حدّ انسانی
مَلَک: پری،فرشته
زمین بوسِ تونیّت کرد: به نیّت بوسیدن خاک درگاه تو به آدم سجده کرد.
حُسن: زیبائی، جمال
معنی بیت: آن روز که مَلَک به آدم سجده کرد نیّت بوسیدن خاک درگاهِ تودردلش بود برای آنکه درتوزیبای وجاذبه ی خاصّی دید زیبایی که فراترازحدّ وحدودِ انسانیست.
برفکندی پرده ازرخ یک نظردر جلوه گاه
وازحیا حور وپری را درحجاب انداختی
چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
چراغ افروز چشم: فروزنده ی چراغ چشم، روشنایی بخش چراغ چشم
"این جمع" اشاره به زلف معشوق است که سبب جمعیّت خاطرعشّاق می باشد.
معنی بیت: روشنایی بخش چراغ چشمان ما نسیم معطّرگیسوان معشوق است خداوندا هیچگاه جمع زلف معشوق ازباد پریشانی آشفته ودرهم باد.
شکنج زلف پریشان به دست بادمده
مگو که خاطرعشّاق گوپریشان باد
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
شبگیر:سحرگاه، بعدازنیمه شب واوایل سحرگاه
درمانی: درمانده شوی
معنی بیت: دریغ و افسوس چه شادخواریهاوعشرتهایی که می شد درسحرگاهان انجام دهیم امّا به خواب سحرگاهی فرورفتیم وازعیش بازماندیم! ای دل، قدر وارزش وقت رانمی دانی تاآن زمانی که کاملاً درمانده می شوی.
وقت راغنیمت دان آن قدرکه بتوانی
حاصل ازحیات ای جان این دم است تادانی
ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
ملول: دلگیری و اندوهناک بودن.
طریق کاردانی : رسم دانایی
عهد آسانی : زمان آرامش و آسایش، زمان رسیدن به منزل.
معنی بیت: اینکه ازرفتارهای همراهان واطرافیان خویش دلگیرباشی واندوهناک گردی رسم دانایی نیست می باید دشواریها وگرفتاریهای راه رابایادآوری ِ راحتی وآسایش ِ رسیدن به منزل باصبروشکیبایی تحمّل کرد.
مکن زغصّه شکایت که درطریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
خیال چنبر زلفش فریبت می‌دهد حافظ
نگر تا حلقه ی اقبالِ ناممکن نجنبانی
چنبر: حلقه
حلقه ی اقبال: بخت واقبال به حلقه ی درِ ، وحلقه ی گیسونیزبه حلقه ی درِاقبال تشبیه شده است.
حلقه ی اقبال ناممکن: حلقه ی درِ خانه ی اقبالی که احتمال بازشدنش صفراست.
نجنبانی : به حرکت درنیاوری، به صدا در نیاوری.
معنی بیت:
ای حافظ، تصوّرکردن حلقه های زلف معشوق تو را گمراه می کند. این حلقه های خیالی که درافکارتونقش بسته، حلقه های دری نیست که بابه حرکت درآوردن حلقه، انتظارگشایش درب راداشته باشی! مراقب باش تا حلقه درِ بخت و اقبالی را که به روی تو باز نخواهدشد، به صدا درنیاوری!
دست درحلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه برعهد تو وبادصبا نتوان کرد

نیما در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

ای حافظ ، آرزوی من آن است که فقط مریدی از مریدان تو باشم ،
اگر روزی دنیا به سرآید ، ای حافظ آسمانی ، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم . چرا که این ، افتخار زندگی من و مایه ی حیات من است"
گوته
آقای کسروی فقید حافظ بزرگوار همچون دریاییست و بر دریا سنگ زدن جز شانه های خویش رنجاندن چه سود کند؟
قرار بر این نیست هر که اهل قلم بود حقیقت بین و حق شناس هم باشد !

عمر جویا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

در شگفتم که چنین شعری ساده و پست را به سعدی نسبت داده اند؟! آیا این شعر در تمامی نسخه های خطی غزلیات سعدی درج است؟ سبک این شعر کاملا از سبک معمول سعدی متفاوت است، من حتی شک دارم که این شعر از قرن 13 باشد! بایست دوسه قرن پسانتر سروده شده باشد. اگر کسی یک غزل دیگری سعدی را برایم نشان دهد که سبکش چنین سطحی و بیهوده باشد، انتساب این را هم به سعدی خواهم پذیرفت.

نادر یزدان راد در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - د‌ر منقبت هژبرالسالب اسد الله الغالب علی‌بن بیطالب علیه السّلام و فتح قلعه خیبر گوید:

بیت ششم زرنگ عارض باید باشد ز رنگ عارض

میثم قرایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

عرض ادب.
به نظر حقیر مصرع سوم دارای اشتباه تایپی‌ست. چرا که (هرکس) مفرد و (گرفتند) جمع آمده. اگر بصورت( گرفته) هم نوشته میشد به وزن لطمه‌ای وارد نمیشد. و حتی اگر به صورت (گرفته است) هم نوشته میشد، شعر در دوبیت اول به رباعی و دوبیتی بدل نمیشد.چرا که از نظر وزن نه رباعی بود و نه دو بیتی. اگر کسی از اساتید راهنمایی بفرماید ، منت نهاده.

مسعود رستگاری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:

مصرع دوم بیت ششم به این صورت صحیح است:
مگر آنکس که چو زلف تو سرش می‌گردید

جهان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود بر حافظ و تمامی حافظ دوستان

جواد در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

حافظ هم خستن را به معنای مجروح کردن به کار برده:
بسوخت حافظ و آن یار دلنواز نگفت*
که مرهمی بفرستم که خاطرش خستم

صوفیا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۲:

زهی رو یعنی چی؟

یکی (ودیگر هیچ) در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

به نام او
ظاهر قضیه اینطور می نماید که حافظ این غزل را برای شخصی سروده باشد(به گفته دوستان شاه شجاع) و منظور او از حسود نیز اطرافیان این شخص (باز به گفته دوستان شاعری کرمانی ) بوده باشد ولی همانگونه که در بیت آخر تاکید کرده نباید اینگونه اندیشید که او رندی را (عرفان)در نظر نداشته است بلکه عمق مطلب او همیشه عرفانی بوده و هست .
بنابراین:
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
هنگامی که خاطر حزین است در دیدگاه عرفانی زمانیست که غم فراق یار در شخص عارف به اوج خود می رسد و از یار طلب عنایت می نماید .
عنایت یار کلامی است که بر زبان شاعر جاری می گردد و باعث طرب و شادی او شده و غم ها را می زداید. در این معنی رازی نهفته است که طریقه جلب عنایت را آشکار می گرداند و حقیقت مطلب این است و بس.
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
در این زمان عنایت بیداربودنی به من ارزانی می گردد که ارزش آن به اندازهء صد ها برابر توانایی های سلمان است .
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
غم به دل راه مده از عدم درک معانی توسط آنان که در دل مرض دارند زیرا که شایسته آنست که حقیقت خیر و خوبی را که در پس این فرآیند است را مشاهده کنی و در نظر داشته باشی.
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
هرکسی که حقیقت این فرآیند باشکوه را نتواند درک کند تمامی تصوراتش غلط خواهد بود اگر چه که در دنیای ظاهری برای خود کسی بوده باشد.
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در دنیای ظاهری است که اینگونه به نظر می رسد عده ای در رفاه و شادی هستند و عده ای در بیچارگی و محنت می باشند در صورتیکه حقیقت پشت این ظواهر را نمی بینند.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
در ازل این تدبیر بکار رفته که انسان با اینکه دارای جان است ولی آنرا درک نمی کند تا زمانیکه از جان بگذرد و جان جان (روح) را دریابد که آنچه که توسط جان جانان(خداوند) خریداری می شود جان جان (روح) است که کامل شده و لایق عرضه کردن می باشد.
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
حافظ از اول تا به آخر رند و عارف بوده و خواهد بود پس گمان دیگری نبرید.

سعید در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶ - امر حق به موسی علیه السّلام که مرا به دهانی خوان کی بدان دهان گناه نکرده‌ای:

سلام، یلدا خانوم دهان غیر دهان من معنوی نیست، استاد تو یکی از دیدارها در مورد این شعر کلی بحث کردن و اونجا بحث من حقیقی باز شده و استاد فرمودن دهان غیر، دهان من حقیقی هست که محور وجودی رو هم من حقیقی مشخص می کنه.

۱
۲۶۰۰
۲۶۰۱
۲۶۰۲
۲۶۰۳
۲۶۰۴
۵۵۲۷