علی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۶:
با تشکر از علی بابت تصحیح. ترجمهی بیت عربی اینه:
یا لیت قبل منیتی یوما” افوزُ بمُنیتی
نهرا تلاطم رکبتی و اظل املاءُ قربتی
ای کاش قبل از مرگم روزی به آرزوی خود میرسیدم
آرزوی من نهریست که زانوی مرا بلغزاند و در آن مشک خود را پر کنم
ناصری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۲:
نظر بهرام مشهور غلط است چون پرسودا وزن شعر را خراب میکند. یا همین صورت درست است که در گنجور ثبت شده یا جای سودا، شیدا بگذاریم.
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزیّ و محابا نکنی
اغلب غزلهای عاشقانه ازاین دست که کلام شاعر به چاشنیِ شُکروشکایت مزیّن است بی هیچ تردیدی خطاب به شاه شجاع خوش سیما وشیرین حرکات است که دل عشق پیشه ی حافظ را گرفتارخود کرده است. رابطه ی حافظ با شاه شجاع تحت تاثیر عشق وعاطفه ی عمیق وفراتر ازرابطه ی شاه وشاعر بود. از همین رو همواره حسودان وکینه توزانی که این رابطه رابرنمی تابیدند به بهانه های گوناگون سعی درتیره کردن این روابط داشتند وتاحدودی نیزدراینکار موفّق بودند.غرض ورزانی که دراین غزل نیز ازآنها یادشده است.
مدارا: ملاحظه کردن،ملایمت و انعطاف نشان دادن
مُحابا: پروا، باک
"سود وسرمایه" دراینجا کنایه ازعشق وعاشقی وازبین رفتن رابطه ی دوستیست.
معنی بیت: ای حبیب، تو با نامهربانی وجوروجفادرکشتن ما جدّی هستی وهیچ ملاحظه نمی کنی، توازاینکه همه چیز (عشق وعاشقی ودوستی) ازبین برود نمی ترسی و هیچ پروایی ازاین خطر نداری.
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصداین قوم خطاباشدهان تانکنی
زهرهلاهل: سمّی خطرناک وکُشنده، "هلال" گیاهی که دارای سمّی مهلک است و خوردن مقدار کمی از ریشه ی آن حتی بهقدر دانه ی خردل انسان را هلاک میکند، در چین و هندوستان میروید.
قصد کردن: تصمیم به نابودی کسی داستن، سوء نیت داشتن
معنی بیت: ای محبوب، تصمیم برنابودی عاشقانِ دردمند، تصمیمی خطرناک ونادرست است مراقب باش که دردمندان وبلاکشان ِ عرصه ی عشق ومحبّت، دارای زهری کُشنده هستند!
"زهرهلال" کنایه ی غلوّآمیز ازاثربخش بودن ِ آه وناله ی دردمندان وعاشقان است.
مست بگذشتی وازحافظت اندیشه نبود
آه اکر دامن حُسن توبگیرد آهم
رنج ما را که توان بُرد به یک گوشه ی چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
گوشه ی چشم: توجّه و نگاهی اندک
معنی بیت: درد ورنج ما عاشقان را که به اندک توجّهی می توان ازبین برد شرط انصاف ومروّت نیست که با نگاهی مختصر درد مارا دوا نکنی.
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرابه گوشه ی چشمی به ما نمی نگری
دیده ی ما چو به امیّد تو دریاست چرا
به تفرّج گذری بر لب دریا نکنی
تفرُّج: سیروسیاحت ، گردش
معنی بیت: ای دوست، وقتی که چشمان ما در آرزوی دیدارتو همچون دریاست چرا به قصد سیروسیاحت گذری برلب دریا نمی کنی؟
دیده دریاکنم وصبربه دریا فکنم
واندرین کاردل خویش به دریا فکنم
نَقل هر جور که از خُلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
خُلق کریم: خوی واخلاق بزرگوارانه وبخشندگی
قول: گفتار، سخن
صاحب غرضان: مغرضان، غرض ورزان.
معنی بیت: نامهربانی ها وجور وجفاهایی را که ازتوبازگویی می کنند من یقین می دانم که دروغ است وعدّه ای مُغرض باهدف تخریبِ تو، نامهربانیها رابه تو نسبت می دهند توهرگزسنگدل نبوده ونامهربانی نمی کنی.
ماجفا ازتوندیدیم وتوخود نپسندی
آنچه درمذهب ارباب طریقت نبوَد
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
جلوه: خودنمایی
معنی بیت: ای زاهد، عاشقان را به می ومعشوقه پرستی سرزنش مکن اگر دلبرما آنسان که برما جلوه گری می کندبرتونیز خودنمایی کند قطع یقین تونیز ازخدا جز شراب وشاهد چیزی درخواست نخواهی کرد.
منع اَم مکن زعشق وی ای مُفتی زمان
معذوردارمت که تواوراندیده ای
حافظاسجده به ابروی چو محرابش بَر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی
معنی بیت: ای حافظ برابروان محرابی یار سجده بگذار وراز نیازکن که جزدراین محراب، درجایی دیگرنمی توانی اینچنین باصدق نیّت وازصمیم دل وجان رازونیازکنی.
ابروی دوست گوشه ی محراب دولت است
آنجا بمال چهره وحاجت بخواه ازاو
علی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
السلام علیک یا اباعبدلله.
علی سهرابی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۷:
صورت درست مصراع چهارم:
در زلف نگار و دامن چنگ زنیم
سارا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:
این شعر با صدای خانم صبا کامکار(گروه ژاو) نیز اجرا شده به همه توصبه میکنم از دستش ندید معرکه است,
Behzad Behzadi در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
درود
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
تعبیر ها تفسیرهای متفاوت و ضد و نقیضی در باره این بیت شده است.همه این برداشت ها محترم هستند. حقیر این بیت را اگر خارج از این غزل و به صورت تک بیت در جایی می خواندم برداشتم این بود که در مصرع اول پیرما گفت که قلم صنع در واقع قلم آفریدگار خطایی ندارد.یعنی اینکه پروردگار قادر بدون خطاست. و در مصرع دوم تحسین می کند خدای قادر را که خطاپوش است و خطاها و اشتباهات و عیوب انسانها را مستتر و پوشیده نگه می دارد. در واقع به ستار العیوب بودن خداوند اشاره دارد.
اما با توجه به بیت های چهارم و پنجم غزل و شرح حال و تاریخچه زندگی و سایر غزل های حافظ و رابطه ایشان با شاه شجاع و تیرگی روابطش با شاه شجاع دریک مقطعی و تبعید شدنش به یزد دو برداشت دیگر از این بیت دارم.حافظ یک پیر خیالی پیر مغان ،پیر خرابات و....که به نظر من بیشتر این پیر ذهن و حافظه و وجدان حافظ است که پیر تشبیه کرده است این پیر در ذهنش اینگونه است یا اینگونه به باورش رسیده است که در قلم شاه شجاع که در غزل های دیگری هم به آن اشاره کرده است خطایی و جود ندارد .در واقع حکم و فرمان شاه عاری از خطا است حالا اگر در مورد من استثنا اشتباه کرده است ای پیر( حافظ) آفرین بر تو که این خطا را پوشانده ای و او را بخشیده و به دل دوستش داری.برداشت دیگر این است که حافط به کنایه به شاه شجاع گفته است که تو خطاپوشی و از خطای من میگذری. در واقع دو پهلو حرف زده اشت.
takhtjamshidking@gmail.com
@behzaadshabaani
کسرا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷:
فیض بردیم فیض کاشانی ... روانت شاد
کسرا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷:
بیگانه ی مملو از احساس ... درود بر تو
احسان در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:
آخرت پارادوکس
ایمان در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۷:
این شعر در قسمت سیام سریال بانوی عمارت نیز خوانده شده (دقیقهٔ شش).
کسرا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
ای دور چشم مستت بیمار خانه ی دل
بنده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
نادر.. در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:
درود
نادر.. عزیز و هم نام، به بخش حاشیه ها خوش آمدید!
تبسم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
باسلام
این شعر زیبا توسط خواننده ی فوق العاده و خوش صدا و بی نظیر دنیای موسیقی افغانستان ( احمدظاهر) خواندن. حتما دوستانی که تا حالا نشنیدن یکبار گوش کنند.
مهر در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:
وقت بخیر!
فکر می کنم وزن این باشه:
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
PvF در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۴:
تیسا معدن یک پدیده طبیعی هست، چهره یار رو معدن فرض کرده و حرم که یک سازه به دست انسانه رو به عنوان چیز بی ارزش معرفی کرده
منصور در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:
عرض سلام و احترام
به نظر بنده نسوزم صحیح و بسوزم اشتباه و علامت سوال هم در انتهای مصرع ناصواب است.علامت سوال با حالت پرسشی که ایجاد میکند با ابیات خبری دیگر و کل شعر هماهنگی ندارد
عجب است اگر نسوزم چو برآتشم نشانی
شرح بدیهیات است که :چگونه توقع دارید نسوزم درصورتیکه مرا روی آتش گذاشته اید.
تمام شعر حاکی از خبر است نه پرسش(مده از حکیم پندم)
محمد در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:
پیوند به وبگاه بیرونی
باپوزش شرح غزل را درلینک ذیل ملاحظه نمایید
مهران در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳: