گنجور

حاشیه‌ها

مهدی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

دوستان بیت پایانی با مختصری اشتباه خوانده شده .یعنی در مصرع دوم هر دو کلمه(آخر)به یک شکل یعنی با فتحه بر روی (خ) بیان شده که کاملا غلط است. (آخر) دوم با کسره بر (خ) بمعنای (دیگر) ادا می شود. باسپاس

یکی (ودیگر هیچ) در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:

به نام او
گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم
همت عالی بکار گمار و دست از حرف و سخن و پندار زاید بشوی تا بتوانی روح باقی را بدست آوری ای صنم (صنم به معنای بت است ولی در دیدگاه مولانا بتی است که قابلیت خدا شدن دارد تنها در صورتیکه روح باقی را بدست آورد وگرنه آدمی که روح نداشته باشد بتی است سنگی و بازیچه ای در چرخ گردون و محکوم به فنا)
این درخواست عاجزانهء مرا با گوش دل و جان بشنو و همچون ابلهان خود را به سنگین گوشی نزن!

فوق فلک مکان تو جان و روان روان تو
هل طربی که برکند بیخ خمار ای صنم
جایگاه اصلی تو بسیار بالاتر از فلک و این جهان ظاهر است و اصل وجود تو روح باقی خواهد بود
از این شور و نشاط و خوشبختی دنیای ظاهری درگذر زیرا که اصل و ریشهء تو را به فراموشی و نسیان می کشاند.
این دو حریف دلستان باد قرین دوستان
جیم جمال خوب تو جام عقار ای صنم
این دو همراه دلربا یعنی عقل و عشق دنیوی را به دوستدارانش واگذار کن و درگذر
یک پرتو از جلوه های روح تو نوش دارویی و آب حیاتی است که تو را زندگی و آزادی حقیقی می بخشد .
مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را
غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم
مرغ دل عاجز و بدون بال و پر و حتی جبرییل که بلند پروازترین فرشته مقرب است غیر از مکان روح باقی تو مکانی برای پرواز ندارند.
خمر عصیر روح را نیست نظیر در جهان
ذوق کنار دوست را نیست کنار ای صنم
عصارهء شراب روح در جهان ظاهری مانند و نظیری ندارد .
شادی و شعف در حضور خداوند بودن در هیچ حدودی نمی گنجد.
معجز موسوی تویی چون سوی بحر غم روی
از تک بحر برجهد گرد و غبار ای صنم
تو خود صاحب اعجاز پیامبرانی پس چرا در دریای غم غوطه ور گشته ای
وقتی موج برخیزد غبار های ته دریا بالا می آیند بنابراین هر چه سبکبارتر باشی بیشتر بالا می روی
جام پر از عقار کن جان مرا سوار کن
زود پیاده را ببین گشته سوار ای صنم
جسم خود را سرشار از روح باقی گردان و افسار خویش را بدو بسپار در آنصورت بزودی خواهی دید که من بی ارزش تو به من والا و الهی مبدل گشته است.
مرکب من چو می بود هر عدمیم شیء بود
موجب حبس کی بود وام قمار ای صنم
چون بر روح باقی مسلط گشتم هر آنچه که موجود نیست را می توانم هستی ببخشم
بدون داشتن قدرت روح باقی و تنها با قدرت جان حیوانی که بصورت قرضی از روح باقی در آن بودیعه گذارده است پادشاه وجود اسیر و در بند جسم باقی خواهد ماند.
هین که فزود شور من هم تو بخوان زبور من
کرد دل شکور من ترک شکار ای صنم
اکنون که شور از فزونی شور و وجد اسرار را بر تو آشکار گردانیدم شایسته است که تو هم از این نغمه های الهی من حقایق را دریابی
دل شکرگزار من به شکرانهء دریافت های الهی خویش به هدایت خداجویان همت گمارده و تا مدتی دست از سعود در اقالیم الهی برداشته است.

فرهاد امیری در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۸:

مسئول عزیز سایت گنجور
لطفا در تفسیر و معنی کردن اشعار راهنمایی مون کنید
لطفا یه معنی مختصری زیر شعرها بنویسید

محسن نیک روز در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:

اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران همه هستند ولی شمع دل افروز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی

برگ بی برگی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۳ - حکایت آن مؤذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد:

در واقع این اسلام سلیقه ای و نه اسلام واقعی ست که اینگونه آواز زشتی دارد و بجای جاذبه
ایجاد دافعه کرده و خلق را از آن بیزار میکند نمونه های فراوان در همین زمان از آن جمله هستند ماند داعش و قس علیهذا و بسیار غریب است که مخالفان اسلام همانند آن پدر گبر خلعت ها به آنان نمی بخشند چرا که با دوست نماهایی اینچنین نیازی به دشمن احساس نمیشود .
موفق و در پناه حق باشید

روح‌الله نوری در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
در این بیت، سعدی به صورت غیر مستقیم علت سرباختن عاشق، در حالی که ترس و واهمه ای ندارد با انتخاب یک صفت از صفات معشوق، به صورتی زیبا بیان کرده است. مقدمتاً آن که اگر قرار باشد کسی سرش بریده شود بیقرار و هراسان می شود. سعدی در اینجا می گوید چون معشوق دلارام است(دل را آرام می کند) من عاشق از سر باختن در مقابل شمشیر او نمی ترسم و رخ نمی گردانم(فرار نمی کنم). در واقع سعدی با انتخاب آگاهانه یک واژه(دلارام) که صفت معشوق است علت شوق عاشق برای سرباختن در مقابل شمشیر معشوق را به نحوی بسیار نیکو بیان کرده است. بتابراین می توان گفت بزرگان سخن واژه ها را آگاهانه انتخاب می کنند و در بافت کلام به کار می گیرند.

کامبیز در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

دردی (dordi) به معنی رسوب شراب و یا شراب در اینجاست.

حاجی لو در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

با سلام. با سایت شما به تازگی و اتفاقی آشنا شدم . بسیار عالی و جذاب است. از دست اندرکاران این سایت ممنونم . موفق باشید

علی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۴:

من این اجرایی را که حسین گفته، با نام "نای شکسته" می شناسم
نای شکسته درست است یا نای دل؟

درویش علی ادریساوی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

خداوندِ تبارک و تعالی، مبهم ترین موجودیّتِ عالم می باشند. این ابهام ازآن است که همه این پیرامونمان که در حیات می زیند وَ یا همه آن تصاویر که در مماتْ جاری اند، خدایَند. حتی فهم و درک این حیات و آن ممات نیز همان خدایِ خالق می باشد. اگر با خویش صادق باشیم، باید بیان کنیم که در اینجا تنها به یادِمان می آورند. اصلاً مگر فرایند ادراکِ آدمی، قابلِ شرح می باشد؟ ما ناگهان مطلبی را در اندرونمان می یابیم. آنهم گویی که انگاری آن مطلب قرنهاست که در ماست. پس فهمْ قطعاً نوعی از وجودِ اوی است. شرّ و خشم و نفرت و تمامِ خشونتِ موجود نیز، خدای عزّوجل می باشند. آنجا که شیر می جهد و دندانهایش را در زیر گَلویِ آهو فرو می کند و آهو هم لاجرم جان می دهد، همه اش اوی است. پس اوی جبّارُ الشرّ است. و دقیقاً در اوج هتکِ لطافت، و در بغضِ گَلوی دریده شده آن جیران، دلِ دِلسوزش، فقط تاشِ رستخیز می گردد. آخر اوی، تنها موجودیّتی ست که ما را بسیار خصوصی وَ شخصی فهم می سازد. این فهم اصلاً در مُخیِّله آدمی نمی گنجد. چون در آن زمان که آرام می شویم، اوی شرایط را آنگونه که ما اکنون هستیم، رقم می زند. بنابرین در اوج غم وَ در سوزشِ آن خنجرش، که از پشت بر کمرمان می درخشد، و آنگاهی که حقارت در نهادمان ریشه دوانده، فقط اوی ست که زجه هایمان را درمان می شود. او همان خنجر را قوّت دِلِ عاشقان می سازد و آن غم ازلی را شادی بی نهایت می کند. و در آستانه مرگ، از ما زنده ای، فاتحِ بر رقیب می سازد.
فقط ای درویش بدان! درین بازی که خود بپا کرده ای، ابدا که برگزیده ای در کار نبوده و نیست. همه برابریم و بباید که مست و مسخِ اوی شویم. آخر اوی دِلِ دِلسوز ماست. و وسعت دِل ربّ العالمین غیر قابل بیان می باشد. چون این عالَم پرتوی از انعکاسِ نورِ دِل وی است که عشق، آبگینه اش گردیده. حال شب و روز چه می توانند بر ما بیاورند؟ آنها و دیگران اوی اَند، سنگ صبور هم که اوی است. و ما عروسکِ خیمه شب بازی! برای فهمی خوش تر که نصیب مان گردد با بیتی دیگر از ملّای رومی کار را به پایان می بریم ؛
ـ من تاج نمی خواهم من تخت نمی خواهم در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم
و درینجا این خدمت و آن افتادگی مهم می باشد. خدمت رسانی به خلق الله، آنهم بدون چشم داشتی از ایشان، وَ البته همانطور از خالقِ یکتا، از بهترینِ راههای ست که این خیمه شب بازی را به اوجِ خود می کشاند. و خوشا آن عروسکِ مسخْ را که اعجازها به نامش می زنند.

قاسم در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:

سلام چرا شعرهای فروغ رو پاک کردید؟؟؟؟

کورش پارسایی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود:

درود برشما
در بیشتر شاهنامه ها این بخش بنام نبرد بزرگ کیخسرو و افراسیاب آمده است.
همچنین به چند بهر کوچکتر بخش شده است.
جور است که داستانی به این زیبایی بنام سلطان محمود باشد.
شاهنامه های چاپ مسکو، دهلی، فلورانس، بروخیم

سید محمد حسین شکوهی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش:

در متن کلمه(حیز) کاملا غلط است همه به لحاظ معنایی و هم عروضی؛ کلمه حیز به فتح ح و شدت ی خوانده میشود. صحیح آن "هیز" است بر وزن سیر به معنای مخنث

نادر.. در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱:

گفتی نظر خطاست!
تو دل می‌بری رواست؟..

داد علی بیدار در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:

با عرض سلام
دوستان عزیز، کلیمه مورد استفاده شده توسط شاه نعمت الله ولی(ره)، در نزد اهل عرفان و علم نجوم که بسیار روشن معلوم است, ذکر شده است. موضوع افاق و انفس است که در گفتار شاه نعمت الله ولی مورد توسف قرار دادهست.

نوید در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

باعث تاسفِ که مولانا را با ائمه مقایسه میکنند ، و از لحن وی در این شعر ایراد میگیرند . به نظر من اونایی که این ایراد رو میگیرند ، نباید قضاوتشون بر حسب فرهنگ زمانِ حال باشه چون بی شک در زمان مولانا شرایط یجور دیگه ای بوده ‌. دوماً که مولانا در ابتدا طالب شریعت بوده بعد شده خالقِ طریقت!
هیچوقت هم به باور و عقیده همدیگه حمله نکنید ، یکی ممکنِ یه بُت یا یه موش یا(هر چیز دیگه که مشتقاتِ عظمت خداوند)... رو بپرسته ، شاید نشانه های خداوند رو فقط توی اون میبینه ولاغیر !! ..
یکی هم ممکن مستقیماً آدرس خدارو داره و ... ^__^
○●آن را که شراب وصل جانان دادند *** در مذهب او کعبه و بتخانه یکیست○●
# به اُمید انسانیت #

کتایون فرهادی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۰ - باز ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن:

شرح و تفسیر بیت 971
شیر گفت : آری ولیکن هم ببین / جهدهای انبیا و مومنین
شیر گفت : بلی این سخنان را که گفتید قبول دارم که هر چه تقدیر است همان می شود ولی جهد و تلاش پیامبران و مومنان را هم نگاه کنید . [ شیر در اینجا دلیلی نقضی می آورد و با استناد به سنت حسنه انبیا که کار و تلاش است . مشرب جبریان را رد می کند . ]
شرح و تفسیر بیت 972
حق تعالی جهدشان را راست کرد / آنچه دیدند از جفا و گرم وسرد
هر آنچه پیامبران در راه هدایت مردم ستم دیدند و ناملایمات روزگار را تحمل کردند از نظر حق تعالی بی پاداش نماند و تلاش آنان به ثمر رسید .
شرح و تفسیر بیت 973
حیله هاشان ، جمله حال آمد لطیف / کل شیء من ظریف هو ظریف
تدابیر و چاره جویی های پیامبران و مومنان در هر حالی لطیف و دلنشین بود و هرآنچه از ظریفی سر زند آن نیز لطیف است .
شرح و تفسیر بیت 974
دام هاشان ، مرغ گردونی گرفت / نقص هاشان ، جمله افزونی گرفت
دام همت و مجاهده انبیا و اولیا در تبلیغ و ترویج دین خدا ، جان های نافرمان و هدایت گریز مردم را صید کرد و چون مردم به وسیله آنان به راه هدایت آمدند ، کاستی های روحی و فکری و علمی و عملی شان به کمال مبدل شد . [ مرغ گردونی در لغت به معنی “پرنده آسمانی و فرشته” است ولی در اینجا به معنی “جان های مردم” فرض شده و دام ها کنایه از همت و جهد انبیاست . ]
– شیر در رد جبریان می گوید : انبیا و اولیا گرچه در خداشناسی و توکل افرادی نادر بودند ولی در عین حال هیچگاه دست از سعی و مجاهدت بر نداشتند و پیش خود نگفتند که خدا قادر است . چه نیازی به ما دارد که مردم را به راه هدایت دعوت کنیم . پس سعی و کسب بر آدمی واجب است .
شرح و تفسیر بیت 975
جهد می کن تا توانی ای کیا / در طریق انبیا و اولیا
ای بزرگمرد ! تا آنجا که می توانی در راه پیامبران و اولیا تلاش کن .
شرح و تفسیر بیت 976
با قضا پنجه زدن نبود جهاد / ز آنکه این را هم قضا بر ما نهاد
جهاد با نفس اماره یا جهاد با حق ستیزان ، ستیزه گری با قضا و قدر به شمار نیاید زیرا که همین مجاهده و تلاش را نیز قضا و قدر برای ما معین کرده است .
شرح و تفسیر بیت 977
کافرم من ، گر زیان کرده است کس / در ره ایمان و طاعت ، یک نفس
کافر باشم اگر کسی در راه ایمان و طاعت قدم بردارد و لحظه ای زیان کند یعنی محال است که کسی در راه خدا قدم بردارد و به زیان و خسران حقیقی گرفتار آید .
شرح و تفسیر بیت 978
سر ، شکسته نیست این سر را مبند / یک دو روزی جهد کن ، باقی بخند
سر تو که شکسته نشده آنرا با دستمال مبند . چند روزی را به کسب و تلاش بپرداز تا به منزل مقصود برسی و آنگاه شادان و خندان شوی .
شرح و تفسیر بیت 979
بد محالی جست ، کو دنیا بجست / نیک حالی جست ، کو عقبی بجست
آنکه به دنبال امور دنیوی رفت و آنرا جویا شد بی گمان امری را طلب کرده که به شدت محال و دست نیافتنی است اما کسی که در پی امور اخروی باشد و آنرا بجوید مسلما امر پسندیده و مطلوبی را جسته است .
شرح و تفسیر بیت 980
مکرها در کسب دنیا ، بارد است / مکرها در ترک دنیا ، وارد است
جمیع تدبیرها و چاره اندیشی هایی که در جهت کسب دنیا بکار گرفته می شود خنک (بارد) و نابجاست اما همه تدبیرها و چاره اندیشی هایی که در جهت ترک دنیا بکار بسته می شود بجا و مناسب است .
شرح و تفسیر بیت 981
مکر آن باشد که زندان حفره کرد / آنکه حفره بست ، آن مکری است سرد
تدبیر و چاره اندیشی آن است که برای رهایی انسان ، زندان دنیا را بشکافد و به سوی معنویت توجه کند ولی آن کس که منفذ خروج را نیز مسدود کند مسلما تدبیری ناروا بکار گرفته است .
شرح و تفسیر بیت 982
این جهان زندان و ما زندانیان / حفره کن زندان و خود را وارهان
این دنیایی که ما در آن به سر می بریم به منزله زندان است و ما ساکنان دنیا نیز به منزله زندانی هستیم ، پس ای زندانیان دنیا ، زندان را سوراخ کنید و خود را نجات دهید . [ در حدیث آمده « دنیا زندان مومن و بهشت کافر است » ( احادیث مثنوی ، ص 11 ) ]
شرح و تفسیر بیت 983
چیست دنیا ، از خدا غافل بدن / نی قماش و نقره و میزان و زن
دنیا چیست ؟ دنیا همانا غافل شدن از خداوند است نه آنکه دنیا عبارت باشد از مال و ثروت و ترازو و زن و فرزند . [ دنیا در نزد محققان صوفیه صورت عالم طبع (عالم ماده به اضافه طبیعت) و مابل و ثروت و همسر و فرزند نیست بلکه دنیا حالتی قلبی است و آن همانا غفلت از خداوند است . خواه این غفلت از امور مادی و دنیوی بر قلب عارض شود و خواه از امور معنوی نظیر طاعات و عبادات . پس هر عبادتی را هم که آدمی را دچار عجب و غرور کند آن عبادت نیز از امور دنیوی است و نزد اهل الله بت و طاغوت به شمار آید . بنابراین مولانا حقیقت دنیا را تعریف کرده تا گمان نرود که هر گونه کار و تلاش مصداق دنیا پرستی است .
شرح و تفسیر بیت 984
مال را کز بهر دین باشی حمول / نعم مال صالح خواندش رسول
اگر مال و ثروت را در جهت دین و ایمان به دست آوری و بکار گیری . این مال و ثروتی پسندیده است و چنین مالی را پیامبر (ص) مالی نکو و شایسته خوانده است . [ پیامبر فرماید ” چه نکوست مال شایسته برای بنده شایسته ” ]
شرح و تفسیر بیت 985
آب ، در کشتی هلاک کشتی است / آب ، اندر زیر کشتی ، پشتی اشست
برای مثال آب اگر درون کشتی بیاید باعث غرق شدن کشتی می گردد ولی اگر آب در زیر کشتی جریان یابد پشتوانه امنیت و نجات کشتی است . [ اگر عشق مال به درون قلبی وارد شود آنرا در منجلاب دنیا غرق می کند ولی اگر مال به عنوان یک ابزار ضروری بکار گرفته شود . بسی نکوست . ]
شرح و تفسیر بیت 986
چونکه مال و ملک را از دل براند / زآن سلیمان ، خویش جز مسکین نخواند
از آنرو که حضرت سلیمان (ع) حب مال و ملک دنیا را از قلبش زدوده بود خود را مسکین و بینوا بنامید . [ سلیمان در روایات اسلامی و اشعار فارسی و عربی نمودار قدرت و ثروت و مکنت است . مولانا از شهرت سلیمان بدین اوصاف استفاده می کند که او با وجود پادشاهی و توانگری ، محبت و تعلق خاطر به امور مادی نداشت و بدین سبب خود را مسکین و بی نوا می خواند . پس داشتن ملک و مال و سلطنت و مباشرت اسباب دنیوی هر گاه دلبستگی ببار نیاورد باعث دوری از حق نمی شود و ترک دنیا عبارت است از ترک تعلق نه ترک مال و ناداشتن اسباب و وسائل . این بیت مبتنی است بر روایتی که ثعلبی در سیره سلیمان نقل می کند . ” سلیمان شخصی افتاده و فروتن بود و با بینوایان نشست و برخاست می کرد . بی نوایی با بی نوایی دیگر همنشینی کند . ]
شرح و تفسیر بیت 987
کوزه سر بسته ، اندر آب زفت / از دل پر باد ، فوق آب ، رفت
مثال دیگر ،کوزه ای که از آب خالی باشد و سرش نیز بسته باشد می تواند روی آبی عظیم (زفت) بماند و غرق نشود .
– هرگاه دل از تعلق تهی شد و به فقر حقیقی که نیازمندی به حق تعالی و بی نیازی از ماسوای حق است متصف گردید ، در آن صورت دنیا و مظاهر آن از ملک و مال و اسباب در زیر پای همت سالک می افتد . مانند آب در زیر کوزه ای که از هوا پر است و سالک در چنین حالتی خود را برتر از همه چیز می بیند و با آنکه ممکن است بسیار چیز و یا جهانی را در تصرف داشته باشد . جهان و امور عالم مادی پیش همت او ناچیز و بی ارزش است . ]
شرح و تفسیر بیت 988
باد درویشی چو در باطن بود / بر سر آب جهان ، ساکن بود
وقتی که حال و هوای فقر عارفانه در درون کسی ظهور کند . چنین کسی روی آب دنیا قرار می گیرد و در آن غرق و آلوده نمی شود .
شرح و تفسیر بیت 989
گر چه جمله این جهان ، ملک وی است / ملک در چشم دل او ، لاشی است
اگر چه همه ملک و دارایی این جهان از آن اوست ولی این دارایی در چشم دل او فاقد ارزش است . [ درست مثل سلیمان نبی که در عین داشتن مال ، دل بدان نبسته بود . ]
شرح و تفسیر بیت 990
پس دهان دل ، ببند و مهر کن / پر کنش از بادگیر من لدن
پس اینک دهان دلت را از ورود هواهای نفسانی فروبند و آن را با ریاضت مهر و موم کن تا مبادا آب حب دنیا بدان درآید . و از آن پس دلت را از حال و هوای الهی و کبریایی پر کن .
شرح و تفسیر بیت 991
جهد ، حق است و ، دوا حق است و درد / منکر اندر جحد جهدش ، جهد کرد
شیر نهایتا به نخچیران گفت : پس دانستیم که تلاش حق است و دوا و درمان هم حق است و درد نیز حق است . یعنی هر کدام از آنها واقعیتی است انکار ناپذیر و باید به هر کدام اعتراف کرد . درست است که بیماری وجود دارد ولی دوا هم وجود دارد و باید به کمک دوا بیماری را رفع کرد ولی آن کس که واقعیت عینی را انکار می کند در واقع می کوشد که کوشش را نفی کند یعنی از سعی کمک می گیرد تا بگوید سعی نباید باشد . مشرب جبریه که نخچیران نماد آن هستند گرچه در لفظ سعی و جهاد را انکار می کنند ولی در عمل به سعی و جهاد می پردازند و نمونه بارز آن اینکه تا اینجا آن مباحثه گرم و مهیج را کردند که به شیر بفهمانند که سعی و عمل چیز خوبی نیست ولی از این نکته غافل اند که مباحثه و مناظره نیز نوعی جهد است .

کتایون فرهادی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد:

خلاصۀ داستان
مردی بامدادان به سرای سلیمان نبی (ع) درآمد در حالی که از ترس رنگ از رویش پریده بود . سلیمان (ع) پرسید : چرا این همه هراسانی ؟ مرد پاسخ داد : اینک که می آمدم ، عزرائیل را دیدم که نگاهی پر کین و خشم به من انداخت ، سلیمان (ع) گفت : آیا چاره ای از من ساخته است ؟ مرد گفت : به باد دستور بده تا مرا بر دوش خود سوار کند و به سرزمین دوردست هندوستان ببرد باشد که عزرائیل نتواند بدانجا بیاید و جانم ستاند . سلیمان (ع) به باد دستور داد این مرد را شتابان به هندوستان ببر و چون بامداد فردا سربرآورد و عزرائیل به بارگاه سلیمان (ع) آمد . سلیمان (ع) به عزرائیل خطاب کرد : چرا اینقدر به آن مرد با نگاه تند و خشمین نگریستی ؟ مگر می خواستی او را از ترس مرگ آواره سازی و به هندوستان فراریش دهی ؟ عزرائیل در پاسخ گفت : من از روی خشم و کین به آن مرد نگاه نکردم بلکه نگاه من از روی تعجب و شگفتی بود زیرا خداوند به من امر کرده بود که جان این مرد را امروز در هندوستان بگیرم و من از این مسئله حیرت کرده بودم که چطور می شود که این مرد خودش را امروز از بیت المقدس به هندوستان برساند . با خودم فکر کردم اگر او صد بال و پر هم داشته باشد نمی تواند امروز به هندوستان برسد ولی وقتی خود را به امر خداوند به هندوستان رساندم دیدم آنجاست . پس جانش را همانجا ستاندم .
اصل این حکایت را در کتاب حلیةالاولیا . طبع مصر ، ج 4 ، ص 118 و احیاءالعلوم . ج 4 ، ص 337 و جوامع الحکایات عوفی . باب سیزدهم از قسم چهارم و در عجایب نامه از مولفات قرن ششم ، می توان دید .
* همان سان که پیداست حکایت مذکور از زبان نخچیران آورده شده تا غلبه تقدیر خدا را بر تدبیر بنده نشان دهد . مولانا در بیان عقاید مشارب مختلف و نحله های گوناگون چنان مهارت دارد و آن عقاید را به گرمی و استحکام بیان می دارد که گویی خود یکی از پیروان سفت و سخت آن فرقه است .
شرح و تفسیر بیت 956
زادمردی چاشتگاهی در رسید / در سراعدل سلیمان در دوید
مردی آزاده و کریم صبح خیلی زود ، دوان دوان به عدالتخانه حضرت سلیمان نبی رفت .
شرح و تفسیر بیت 957
رویش از غم ، زرد و هر دو لب کبود / پس سلیمان گفت : ای خواجه ، چه بود ؟
چهره آن مرد از شدت اندوه زرد شده بود و هر دو لبش کبود می نمود . سلیمان (ع) گفت : ای بزرگمرد چه شده که اینقدر نگران و پریشانی ؟
شرح و تفسیر بیت 958
گفت : عزرائیل در من اینچنین / یک نظر انداخت پر از خشم و کین
آن مرد گفت : عزرائیل (ع) با نگاهی خشم آلود و پر از کینه به من در نگریست .
شرح و تفسیر بیت 959
گفت : هین اکنون چه می خواهی ؟ بخواه / گفت : فرما باد را ای جان پناه
سلیمان گفت : بهوش باش ، اینک از من چه می خواهی . آن مرد گفت : ای پناهگاه و پناه جانها ! به باد دستور بده .
شرح و تفسیر بیت 960
تا مرا زینجا به هندستان برد / بوک بنده ، کان طرف شد جان برد
که مرا از اینجا به هندوستان ببرد شاید در آنجا بتوانم جانم را نجات دهم . [ دو بیت اخیر مناسب است با مضمون حدیث ” هر گاه خداوند مرگ را برای بنده ای در سرزمینی خواهد . برای او در آن سرزمین نیاز و حاجتی می نهد . ]
شرح و تفسیر بیت 961
نک ز درویشی گریزانند خلق / لقمه حرص و امل ز آنند خلق
در همینجا مولانا به نتیجه گیری می پردازد و صقفت حرص و آز و آرزوهای ابنای دنیا را می نکوهد و می گوید : بدین جهت مردم از درویشی می گریزند چون طعمه آز و آرزومندی هستند .
شرح و تفسیر بیت 962
ترس درویشی مثال آن هراس / حرص و کوشش را تو هندستان شناس
بیم از فقر و بینوایی مثال بیم آن شخص از عزرائیل است بدین معنی که حرص و تلاش را تو مانند هندوستان فرض کن . [ همانطور که آن شخص کوشید و خود را به هندوستان رساند تا از مرگ بگریزد ولی گرفتار مرگ شد . همینطور مردم حرص می زنند تا از فقر و نداری فرار کنند . ولی باز گرفتار فقر می شوند . ]
شرح و تفسیر بیت 963
با را فرمود تا او را شتاب / برد سوی قعر هندستان ، بر آب
سلیمان (ع) به باد امر کرد تا آن مرد را فورا با خود ببرد و او را در دورترین نقطه هندوستان به جزیره ای منتقل سازد .
شرح و تفسیر بیت 964
روز دیگر ، وقت دیوان و لقا / پس سلیمان گفت : عزرائیل را
روز بعد که وقت شروع کار عدالتخانه و روز ملاقات سلیمان (ع) با مردم بود . سلیمان (ع) به عزرائیل گفت :
شرح و تفسیر بیت 965
کان مسلمان را به خشم از بهر آن / بنگریدی ، تا شد آواره ز خان ؟
تو چرا به آن مسلمان چنان خشمین نگریستی که از بیم جان دربدر و آواره شود ؟
شرح و تفسیر بیت 966
گفت : من از خشم کی کردم نظر ؟ / از تعجب ، دیدمش در رهگذر
عزرائیل گفت : من کی از روی خشم به او نگریستم ؟ بلکه از روی شگفتی و تعججب او را در رهگذر دیدم .
شرح و تفسیر بیت 967
که مرا فرمود حق ، که امروز هان / جان او را تو به هندستان ستان
زیرا حق تعالی به من فرمود : آگاه باش که باید جان این مرد را امروز در هندوستان بگیری .
شرح و تفسیر بیت 968
از عجب گفتم : گر او را صد پر است / او به هندستان شدن دوراندر است
از روی شگفتی با خود گفتم : اگر این مرد صد بال و پر هم داشته باشد چگونه راه به این دوری را خواهد پیمود و به هندوستان خواهد رسید ؟!
شرح و تفسیر بیت 969
تو همه کار جهان را همچنین / کن قیاس و چشم بگشا و ببین
در اینجا مولانا از زبان نخچیران از حکایت مذکور چنین استنتاج می کند . تویی که از فقر و درویشی می ترسی و برای کسب مال دنیا می کوشی و آزمندی نشان می دهی . همه کارهای جهان را بدین منوال قیاس کن و چشم بگشا و امور این جهان را تماشا کن که با سعی و تلاش نمی توان از مقدرات خلاصی یافت .
شرح و تفسیر بیت 970
از که بگریزیم ؟ از خود ؟ ای محال / از که برباییو ؟ از حق ؟ ای وبال
از چه فرار کنیم ؟ از خودمان ؟ این که کاری محال است . از چه کسی نصیب و بهره ای بربائیم ؟ از حق تعالی ؟ ای کار که عذاب و وبابل در پی دارد . [ اکبرآبادی گوید : در این بیت اشارت است که حق ، عین ذات عبد است و خارج از وی نیست و هر چه بر وی می فرستد از راحت و محنت ، از وی به وی می فرستد نه از جایی دیگر . و نیکلسون نیز می گوید : درست است که آزادی بهتر از بندگی است اما آزادی دو معنی دارد . یکی این است که آدمی از بنده خدا بودن بگریزد . که در اینصورت لازم می آید که مخلوق ، خالق شود و ابدی و ازلی گردد که این محال است . و آزادی دیگر عبارت است از خلاصی یافتن از بندگی صفات و تمایلات فردی خویشتن و به جز حق ، بنده هیچ چیز دیگر نبودن . ]

کتایون فرهادی در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۸ - باز ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد:

شرح و تفسیر بیت 948
جمله با وی بانگ ها برداشتند / کان حریصان که سبب ها کاشتند
همه نخچیران که مشرب جبر داشتند در رد استدلالات شیر که مشرب اختیار داشت با صدای بلند گفتند : آن آزمندانی که در امور دنیوی این همه به علل و اسباب متوسل شدند و سعی و تلاش کردند .
شرح و تفسیر بیت 949
صد هزار اندر هزار از مرد و زن / پس چرا محروم ماندند از زمن ؟
در ادامه بیت قبل ، پس چرا صدها هزار تن از مردان و زنان از منافع و بهره های روزگار ناکام مانده اند . [ به نوعی این سوال از شیر است که چرا تو با این همه سعی و عمل و یال و کوپال همیشه گرسنه ای و آواره دشت ها و صحراها ؟ ]
شرح و تفسیر بیت 950
صد هزاران قرن ز آغاز جهان / همچو اژدرها ، گشاده صد دهان
از آغاز عمر دنیا تا کنون صدها هزار قرن سپری شده و آزمندان همچون اژدها دهان حرص گشوده اند .
شرح و تفسیر بیت 951
مکرها کردند آن دانا گروه / که ز بن ، برکنده شد آن مکر ، کوه
آزمندان زیرکسار برای رسیدن به مطلوب خویش مکرها بکار بستند . مکرهایی که از حیث قدرت و تاثیر ، کوههای عظیم را از جای بر می انداخت .
شرح و تفسیر بیت 952
کرد وصف مکرهاشان ذوالجلال / لتزول منه اقلال الجبال
خداوندی که جلیل و شکوهمند است نیرنگ آنان را چنین وصف کرده است “ستیغ کوهها از نیرنگ آنان به رفتار آید” . [ مصراع دوم مقتبس از آیه 46 سوره ابراهیم است . ” و نیرنگ خود بکار بستند و حال آنکه همه نیرنگ هاشان به نزد خداست . گرچه کوهها از آن به رفتار آیند ” ]
شرح و تفسیر بیت 953
جز که آن قسمت که رفت اندر ازل / روی ننمود از شکار و از عمل
ولی از شکار و تلاش و جهد آنان چیزی حاصل نیامد مگر آن قسمت که در روز ازل برای آنان مقدر شده بود . [ بیت فوق اشاره دارد به قسمتی از آیه 32 سوره زخرف . ” … ما قسمت کردیم معاش بندگان را در زندگی دنیا ” ]
شرح و تفسیر بیت 954
جمله افتادند از تدبیر و کار / ماند کار و حکم های کردگار
مردم جملگی از تدبیر و کار و تلاش درمانده شدند و فقط کار و فرمان خدا بود که بر همه چیز غلبه داشت و جهد و تلاش آنان بی فایده ماند .
شرح و تفسیر بیت 955
کسب ، جز نامی مدان ای نامدار / جهد ، حز وهمی مپندار ای عیار
پس ای نام آور ، کسب و عمل را چیزی جز یک نام به حساب میاور زیرا کسب هیچ تاثیری در مقدرات الهی ندارد و آنرا تغییر ندهد . و ای جوانمرد ، تلاش را وهم و گمانی بیش مپندار .
– تا اینجا نخچیران جبری مشرب ، دلائلی آوردند تا اثبات کنند که تقدیر حق بر تدبیر عبد غالب می آید و آنچه قرار است رخ دهد و. رخ می دهد و آدمی نباید بیهوده و خام اندیشانه سودای کاری کند . چه همه اراده ها و خواسته های بشر ، مقهور خواست حضرت حق است .
مولانا برای بسط مقصود نخچیران حکایت نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان را آورده است که در بخش بعدی به شرح و تفسیر ابیات آن می پردازیم .

۱
۲۵۴۲
۲۵۴۳
۲۵۴۴
۲۵۴۵
۲۵۴۶
۵۵۲۴