سید حسن در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
با سلام
اگر مصرع آخر را "درک سخن نمی کند" یا "فهم سخن نمی کند" در نظر بگیریم، بیت معنی بسیار مناسب تری پیدا می کند.
برگ بی برگی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
فکر خود و رای خود ، در عالم رند ی نیست
کفر است در این مذهب ، خود بینی و خود رایی
R.H در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
زین مدعیان کاشف اسرار ندیدیم
یک شاهد زیبا رخ می خوار ندیدیم
از خیل رفیقان و رقیبان و اساتید
یک شخص ز معنا خبر دار ندیدیم
سروش در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
ایه ای در قران کریم وجود دارد که متناظر است با این بیت شهریار برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
این بیت نگاهی دارد به ماجرای معروفی که در باره ان خداوند ایه نازل کرده است و هم در کتب شیعه و هم در کتب عمریه نقل شده است.روزی در مسجد حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم،ایشان بعد از نمازجماعت ظهر،مشغول نماز مستحبی بودند که گدایی وارد مسجد شد و طلب کمک کرد.کسی به او کمک نکرد.این فقیر رو به اسمان کرد و گفت خدایا تو شاهد باش من در مسجد پیامبر ص از مسلمانان کمک خواستم و کسی به من کمک نکرد.در همین حال حضرت امیر علیه السلام در حال رکوع بودند و ایشان با انگشت کوچک دست راست خود به فقیر اشاره کردند و فقیر جلو امد و از دست مبارک شاه خیبر گشا سلام الله علیه انگشتر ایشان را در اورد.حضرت رسول صلوات الله علیه و اله نمازشان تمام شد و محو تماشای برادر به جان برابرشان شدند محو سخای او،جود او،کرم او.در همین حال حضرت رسول ص رو به اسمان کردند و دعا فرمودند و بیان داشتند که پروردگارا برادرم موسی علیه السلام از تو درخواست کرد و گفت((ایه قران :رب اشرح لی صدری ویسرلی عمری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی واجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی اشدد به ازری))((ترجمه ایه:موسی علیه السلام فرمود،خدایا سینه ی من را گشاده کن و کارم را اسان فرما و گره را از زبانم بگشا تا مردم حرف من را بفهمند و برای من یک وزیر یک برادر یک مشکل گشا کسی که پشت و پناه رسالت من باشد از خانواده ام قرار بده برادرم هارون را وزیر من قرار بده و کمر من را بوسیله هارون راست و محکم گردان))بعد حضرت رسول ص فرمودند خدایا بعد از انکه برادرم موسی این دعا را کرد تو بر او قران نازل کردی و فرمودی((ایه قران:قال سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا))((ترجمه ایه:من بازوی تو را به برادرت هارون محکم میکنم و شما را مسیطر و سلطان بر دیگران قرار میدهم))بعد حضرت پیامبر ص دعا فرمودند که خدایا من محمد،نبی و صفی تو هستم،پروردگارا سینه ی من را گشاده کن و کارم را اسان گردان و از خانواده ام برای من یک وزیر یک برادر یک مشکل گشا قرار بده و کمر رسالت من به را به واسطه برادرم علی محکم گردان.هنوز دعای حضرت رسول ص تمام نشده بود که جبراییل بر حضرت نازل شد و گفت بخوان،حضرت رسول ص فرمود چه بخوانم؟جبراییل ایه را بر ایشان نازل کرد،ایه مبارکه این بود((انما ولیکم الله والرسول والذین امنو الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه فهم الراکعون))((ترجمه ایه:ای مسلمانان فقط و فقط ولی شما خداست و رسول او و ان اقای با ایمانی که هنگام رکوع،زکات میدهد)) .یعنی ولایت شاه خیبر گشا سلام الله علیه مساوی ولایت حضرت رسول صلوات الله علیه و اله و مساوی ولایت خدای تبارک و تعالی هست.این ماجرا یکی از دلایل بیشمار اثبات ولایت حضرت امیر علیه السلام از قران هست.
بهار در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:
"وین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من" مال حکیم ابوسعید هست. خیام همون مصرع رو بکار برده ولی فقط بجای کلمه "مقرمط" از کلمه "معما" استفاده کرده. معما در اکثر لغتنامه ها به معنای چیزی رمزی، پوشیده و دارای ابهام است. پس "خط معما" به معنی "خطی رمزی و دارای ابهام" میباشد.
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین خط معما نه تو خوانی و نه من
دکتر امین لو در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در پند و اندرز و معراج حضرت ختمی مرتبت:
دنیا به عز فقر بده وقت من یزید
کان گوهر تمام عیار ارزد این بها
در چارسوی فقر درا تا ز راه ذوق
دل را ز پنج نوش سلامت کنی دوا
وقت من یزید یعنی زمان حراج : در نظ شاعر فقر باعث عزت است و مانند گوهری است که به علت ارزش بالا به حراج گذاشته اند تا هرکه بیشتر دهد آن را به دست بیاورد و فقر به این بها می ارزد.
در بیت بعدی هم پنج نوش داروی مرکبی است از پنج داروی مقوی خاقانی میگوید عز فقر مانند داروی پنج نوش است که هرکه این دارو را به دست آورد سلامتی می یابد مقصود سلامتی روحانی و معنوی است.
دکتر امین لو در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در پند و اندرز و معراج حضرت ختمی مرتبت:
دل تا به خانهای است که هر ساعتی در او
شمع خزاین ملکوت افکند ضیا
درمصرع اول این بیت بین تا و به فاصله افتاده است که باید اصلاح شود تابه یک لمه است و به معنی تابش نور اسا تابه خانه یعنی روزنه ای که از آن نور بدرون خانه می تابد مقصود خاقانی این است که دل همان روزنه است که نور انوار الهی از آن روزنه می تابد و به انسان ضیا یعنی نور و روشنایی می دهد.
کورش پارسایی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲ - سخن دقیقی:
گهش خاقان خراج چین فرستد
گهش قیصر گزیت دین فرستد (نظامی)
کورش پارسایی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲ - سخن دقیقی:
علیرضای مهربان
همان گزیت ذرست است. گزیت به چم (معنی) باژ و خراج است.
Nader در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:
با درود به تمامی عزیزان
خیام انسان را به استفاده از خرد برای یافتن راه درست زیستن در همین جهان وا میدارد. اگر اندیشه های خیام و فردوسی که خرد انسان را کارآمد تر از همه ی ابزار ها میدانستند ، به وسیله ی دیگران هم دنبال می شد ، شاید چند قرن زودتر از اروپا به نوزایی یا همان رنسانس میرسیدیم. در اینجا نمیتوان به درست یا نادرست بودن عرفان و به ویژه عرفان دینی پرداخت. اما اگر نیک بنگریم ، عرفان هیچ باری را از دوش انسان برنداشته و به عکس دستاویزی برای کسانی شده است که بوسیله ی آن دیگران را به خدمت خود گرفته اند.دین و عرفان را باید یک مقوله ی کاملا شخصی دانست که هرکسی به میزان عشق و درکش می تواند به آن بپردازد و یا خیر.خیام میگوید درمان درد انسان و برآوردن نیازهایشان در آسمانها نیست، بلکه می بایست با خرد خود ابزارهای مورد نیازش را بسازد و با آن رفع نیاز کند.این را می توان به روشنی دریافت که پیشرفت همه ی کشورهای پیشرفته، بوسیله ی دانش به دست آمده است. درست از هنگامی که توانستند دین را از دخالت در امور دیگران باز بدارند.شاید از همین روست که باید به بشر گفت(بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی)
علیاکبر مصورفر در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:
وزن شعر برایم جای سوال است.
نه بر اشتری سوارم، نه چو خر به زیر بارم
نه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم
(بر وزن فعلاتُ فاعلاتن، فعلاتُ فاعلاتن)
ولی بیت دوم بر وزن فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن) است که کاملا با قبلی فرق دارد.
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری به سر آرَم
مهراب در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
وز شاه جان حاصل شده جان ها در او دیوار را
اشاره به حدیث کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی
کلمه لا اله الا الله قلعه محکم من است و هر که داخل این قلعه شود از عذاب من ایمن شود.امام رضا ع می فرمایند به شرطها و شروطها و انا من شروطها.
شرط ورود به این قلعه رضاست ، آنهم رضای خداوند که رضای خداوند در گروی رضای اولیا و خلیفه های برحقش بر روی زمین است.همان 14 نور اهل بیت علیهم السلام.
خداوند شاهی است که جانها را بوجود آورده و اگر آدمیان جان خود را در معرفت و عشق خداوند و قلعه لا اله الا الله وارد کنند دیواری محکم( حصن) پناهگاه آنها خواهد بود.
منصور در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:
با سلام.به جای نوشتن چرکت وپرت که این شعر از کیست یا مال کیست ویا اینکه به جای ب چرا خ ننوشته .هر کس معنی ومفهوم وبرداشت خود ا بنویسد از شعر نه اینکه چند بیت است که خوانده چرا خوانده......
مهدی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
دوستان بیت پایانی با مختصری اشتباه خوانده شده .یعنی در مصرع دوم هر دو کلمه(آخر)به یک شکل یعنی با فتحه بر روی (خ) بیان شده که کاملا غلط است. (آخر) دوم با کسره بر (خ) بمعنای (دیگر) ادا می شود. باسپاس
نیما در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بینیازیست چنان که آینه بیصورتست و ساده است و بیصورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره:
در بیت سوم: "بدار و کردنش" صحیح نیست و "بدارو کردنش" صحیح است. به معنای برای دادن دارو و درمان کردن.
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:
به نام او
گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم
همت عالی بکار گمار و دست از حرف و سخن و پندار زاید بشوی تا بتوانی روح باقی را بدست آوری ای صنم (صنم به معنای بت است ولی در دیدگاه مولانا بتی است که قابلیت خدا شدن دارد تنها در صورتیکه روح باقی را بدست آورد وگرنه آدمی که روح نداشته باشد بتی است سنگی و بازیچه ای در چرخ گردون و محکوم به فنا)
این درخواست عاجزانهء مرا با گوش دل و جان بشنو و همچون ابلهان خود را به سنگین گوشی نزن!
فوق فلک مکان تو جان و روان روان تو
هل طربی که برکند بیخ خمار ای صنم
جایگاه اصلی تو بسیار بالاتر از فلک و این جهان ظاهر است و اصل وجود تو روح باقی خواهد بود
از این شور و نشاط و خوشبختی دنیای ظاهری درگذر زیرا که اصل و ریشهء تو را به فراموشی و نسیان می کشاند.
این دو حریف دلستان باد قرین دوستان
جیم جمال خوب تو جام عقار ای صنم
این دو همراه دلربا یعنی عقل و عشق دنیوی را به دوستدارانش واگذار کن و درگذر
یک پرتو از جلوه های روح تو نوش دارویی و آب حیاتی است که تو را زندگی و آزادی حقیقی می بخشد .
مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را
غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم
مرغ دل عاجز و بدون بال و پر و حتی جبرییل که بلند پروازترین فرشته مقرب است غیر از مکان روح باقی تو مکانی برای پرواز ندارند.
خمر عصیر روح را نیست نظیر در جهان
ذوق کنار دوست را نیست کنار ای صنم
عصارهء شراب روح در جهان ظاهری مانند و نظیری ندارد .
شادی و شعف در حضور خداوند بودن در هیچ حدودی نمی گنجد.
معجز موسوی تویی چون سوی بحر غم روی
از تک بحر برجهد گرد و غبار ای صنم
تو خود صاحب اعجاز پیامبرانی پس چرا در دریای غم غوطه ور گشته ای
وقتی موج برخیزد غبار های ته دریا بالا می آیند بنابراین هر چه سبکبارتر باشی بیشتر بالا می روی
جام پر از عقار کن جان مرا سوار کن
زود پیاده را ببین گشته سوار ای صنم
جسم خود را سرشار از روح باقی گردان و افسار خویش را بدو بسپار در آنصورت بزودی خواهی دید که من بی ارزش تو به من والا و الهی مبدل گشته است.
مرکب من چو می بود هر عدمیم شیء بود
موجب حبس کی بود وام قمار ای صنم
چون بر روح باقی مسلط گشتم هر آنچه که موجود نیست را می توانم هستی ببخشم
بدون داشتن قدرت روح باقی و تنها با قدرت جان حیوانی که بصورت قرضی از روح باقی در آن بودیعه گذارده است پادشاه وجود اسیر و در بند جسم باقی خواهد ماند.
هین که فزود شور من هم تو بخوان زبور من
کرد دل شکور من ترک شکار ای صنم
اکنون که شور از فزونی شور و وجد اسرار را بر تو آشکار گردانیدم شایسته است که تو هم از این نغمه های الهی من حقایق را دریابی
دل شکرگزار من به شکرانهء دریافت های الهی خویش به هدایت خداجویان همت گمارده و تا مدتی دست از سعود در اقالیم الهی برداشته است.
فرهاد امیری در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۸:
مسئول عزیز سایت گنجور
لطفا در تفسیر و معنی کردن اشعار راهنمایی مون کنید
لطفا یه معنی مختصری زیر شعرها بنویسید
محسن نیک روز در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵:
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران همه هستند ولی شمع دل افروز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
برگ بی برگی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۳ - حکایت آن مؤذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد:
در واقع این اسلام سلیقه ای و نه اسلام واقعی ست که اینگونه آواز زشتی دارد و بجای جاذبه
ایجاد دافعه کرده و خلق را از آن بیزار میکند نمونه های فراوان در همین زمان از آن جمله هستند ماند داعش و قس علیهذا و بسیار غریب است که مخالفان اسلام همانند آن پدر گبر خلعت ها به آنان نمی بخشند چرا که با دوست نماهایی اینچنین نیازی به دشمن احساس نمیشود .
موفق و در پناه حق باشید
سید حسن در ۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲: