بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
زادمردی چاشتگاهی دررسید
در سراعدل سلیمان در دوید
رویش از غم زرد و هر دو لب کبود
پس سلیمان گفت ای خواجه چه بود؟
گفت عزراییل در من این چنین
یک نظر انداخت پر از خشم و کین
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه!
گفت فرما باد را ای جانپناه
تا مرا زینجا به هندِستان بَرَد
بوک بنده کان طرف شد جان برد
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمهٔ حرص و امل زآنند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
باد را فرمود تا او را شتاب
برد سوی قعر هندستان بر آب
روز دیگر وقت دیوان و لقا
پس سلیمان گفت عزراییل را
کان مسلمان را به خشم از بهر آن
بنگریدی تا شد آواره ز خان
گفت من از خشم کی کردم نظر
از تعجب دیدمش در رهگذر
که مرا فرمود حق کامروز هان
جان او را تو به هندِستان ستان
از عجب گفتم گر او را صد پَرست
او به هندستان شدن دور اندرست
تو همه کار جهان را همچنین
کن قیاس و چشم بگشا و ببین
از که بگریزیم؟ از خود؟ ای محال
از که برباییم؟ از حق؟ ای وبال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در داستان، مردی در حالتی پریشان و غمگین به سلیمان مراجعه میکند. او از عزراییل میگوید که با خشم به او نگاه کرده و خواسته تا او را به هندستان ببرد تا از مرگ فرار کند. سلیمان به درخواست او پاسخ مثبت میدهد و او را به آنجا میفرستد. روز بعد، سلیمان از عزراییل میپرسد که چرا به این مرد خشمگین شده است. عزراییل توضیح میدهد که او را در راهی دیده و با تعجب از اینکه این مرد به هندستان میخواهد برود، دستور یافته تا جانش را بگیرد. در پایان، این داستان به این نکته اشاره دارد که نمیتوان از سرنوشت و تقدیر خود فرار کرد و انسانها نمیتوانند از حق و واقعیت بگریزند.
هوش مصنوعی: یک مرد شجاع و با صداقت، در اوایل صبح به دربار سلیمان رسید و با شتاب وارد شد.
هوش مصنوعی: چهرهاش از غم رنگ پریده و لبهایش کبود شده بود. سلیمان به او گفت: "ای آقا، چه اتفاقی افتاده است؟"
هوش مصنوعی: عزراییل با نگاهی پر از خشم و کینه به من نگریست.
هوش مصنوعی: گفت حالا چه چیزی میخواهی؟ پاسخ داد: بفرما، ای پناه جان، باد را بخواه!
هوش مصنوعی: از این مکان به هند میرود، زیرا به آنجا دلم شادتر است و جانم را به آن سو میبرد.
هوش مصنوعی: مردم از درویشی و زهد فراری هستند، زیرا به دنبال لقمهای هستند که از حرص و آرزو به دست میآورند.
هوش مصنوعی: نگرانی و ترس درویش مانند آن هراسی است که از حرص و تلاش برای به دست آوردن دنیا وجود دارد، تو که هند را میشناسی.
هوش مصنوعی: باد را دستور داد تا او را با سرعت به عمق هندستان برساند، بر روی آب.
هوش مصنوعی: در روز دیگر، زمانی که برای حساب و ملاقات فرا رسیده بود، سلیمان به عزراییل گفت.
هوش مصنوعی: شخص مسلمان به خاطر خشم و ناراحتی به دور و بر خود نگاه میکرد و در نتیجه، از خانهاش رانده شد.
هوش مصنوعی: گفت که در حال عصبانیت هیچ وقت به چیزی نگاه نکردم، اما در مسیر ناگهان او را دیدم و متعجب شدم.
هوش مصنوعی: خداوند به من گفت که جان او را امروز به هند بازپسگیری.
هوش مصنوعی: حیرتم از این است که اگر او صد بال داشته باشد، اما باز هم دوری سفر به هند برای او دشوار است.
هوش مصنوعی: تمام کارهای دنیا را به این صورت اندازهگیری و مقایسه کن، چشمات را باز کن و ببین.
هوش مصنوعی: از چه چیزی فرار کنیم؟ آیا از خودمان میتوانیم فرار کنیم؟ این غیرممکن است. و آیا میتوانیم از حقیقت دور شویم؟ این عواقب ناخوشایندی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.