بخش ۷۹ - بیان اتحاد عاشق و معشوق از روی حقیقت اگر چه متضادند از روی آنک نیاز ضد بینیازیست چنان که آینه بیصورتست و ساده است و بیصورتی ضد صورتست ولکن میان ایشان اتحادیست در حقیقت کی شرح آن درازست و العاقل یکفیه الاشاره
جسم مجنون را ز رنج و دوریی
اندر آمد ناگهان رنجوریی
خون بجوش آمد ز شعلهٔ اشتیاق
تا پدید آمد بر آن مجنون خناق
پس طبیب آمد بدارو کردنش
گفت چاره نیست هیچ از رگزنش
رگ زدن باید برای دفع خون
رگزنی آمد بدانجا ذو فنون
بازوش بست و گرفت آن نیش او
بانک بر زد در زمان آن عشقخو
مزد خود بستان و ترک فصد کن
گر بمیرم گو برو جسم کهن
گفت آخر از چه میترسی ازین
چون نمیترسی تو از شیر عرین
شیر و گرگ و خرس و هر گور و دده
گرد بر گرد تو شب گرد آمده
می نه آیدشان ز تو بوی بشر
ز انبهی عشق و وجد اندر جگر
گرگ و خرس و شیر داند عشق چیست
کم ز سگ باشد که از عشق او عمیست
گر رگ عشقی نبودی کلب را
کی بجستی کلب کهفی قلب را
هم ز جنس او به صورت چون سگان
گر نشد مشهور هست اندر جهان
بو نبردی تو دل اندر جنس خویش
کی بری تو بوی دل از گرگ و میش
گر نبودی عشق هستی کی بدی
کی زدی نان بر تو و کی تو شدی
نان تو شد از چه ز عشق و اشتها
ورنه نان را کی بدی تا جان رهی
عشق نان مرده را می جان کند
جان که فانی بود جاویدان کند
گفت مجنون من نمیترسم ز نیش
صبر من از کوه سنگین هست بیش
منبلم بیزخم ناساید تنم
عاشقم بر زخمها بر میتنم
لیک از لیلی وجود من پرست
این صدف پر از صفات آن درست
ترسم ای فصاد گر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی
داند آن عقلی که او دلروشنیست
در میان لیلی و من فرق نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به وضعیت مجنون اشاره میکند که به دلیل عشق به لیلی دچار درد و رنج شده است. مجنون به شدت عاشق است و این عشق او را به شدت آشفته کرده و خونش به جوش آمده است. طبیب برای درمان او به او پیشنهاد رگزنی میدهد، اما مجنون از این کار میترسد و میگوید که از نیش نمیترسد چون عشق او به لیلی از سختیها و دردهایش بیشتر است. او اعتراف میکند که عشق او باعث زنده نگهداشتن اوست و او عاشق زخمها و رنجهای خود است. در نهایت مجنون به طبیب میگوید که از این تمهیدات نترسید و در حقیقت عشق او به لیلی فقط او را قویتر میکند و بین او و لیلی هیچ تفاوتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: جسم مجنون به ناگاه از شدت رنج و دوری دچار illness و کسالت شد.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق چنان در دل فردی شعلهور شده که احساساتش به شدت در حال جوشیدن و فوران است و این حالت او را به وضعیت دیوانگی کشانده است.
هوش مصنوعی: در اینجا، پزشک آمده است تا بیمار را درمان کند، اما میگوید که هیچ راهی برای بهبود او وجود ندارد و باید رگش را بزند.
هوش مصنوعی: برای از بین بردن خون، باید کسی که مهارت و تجربه دارد، به آنجا برود و عمل کند.
هوش مصنوعی: او بازویش را در ستم عشق بند کرده و با شدت نیش خود به دل میزند و در آن لحظه احساس عشق را در خود احیا میکند.
هوش مصنوعی: پاداش خودت را بگیر و از کارهای بیهوده دست بردار. اگر بمیرم، به روح من بگو که برو و به این بدن قدیمی وابسته نباش.
هوش مصنوعی: در آخر گفت: از چه چیزی میترسی؟ حالا که از شیر وحشی نمیترسی.
هوش مصنوعی: شیر، گرگ، خرس و هر جانور خطرناک دیگری دور تو جمع شدهاند و در این شب به دور تو میچرخند.
هوش مصنوعی: عطر انسانی از طرف تو به آنها نمیرسد، زیرا عشق و شور در دلشان مانند بوی انبه است.
هوش مصنوعی: هیچیک از حیوانات مانند سگ نمیدانند عشق چیست، حتی گرگ و خرس و شیر. زیرا عشق او (سگ) بسیار عمیقتر است.
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشت، چطور میتوانستی به دلهای عاشق راه یابی؟ انسانهای غمگین و دلسوخته چگونه میتوانستند به خانهی دل خود پناه برند؟
هوش مصنوعی: اگرچه از جنس اوست و به شکل سگها درآمده، اما اگر مشهور نشود، در دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تو در دل خود بویی نداشتی، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که دیگران بوی دل تو را از گرگ و میش بشنوند؟
هوش مصنوعی: اگر عشق نبود، آیا وجودی بود؟ چه کسی به تو نان میداد و تو چه زمانی به وجود میآمدی؟
هوش مصنوعی: عشق و تمایل تو باعث شده که بر سر سفرهام نانی وجود داشته باشد، وگرنه چرا نانی به من میدادی تا جانم را نجات دهم؟
هوش مصنوعی: عشق مانند نانی است که جان مرده را زنده میکند و موجوداتی که فناپذیر هستند را به حالت جاودانگی میبرد.
هوش مصنوعی: مجنون گفت که من از درد و مشکلات نمیترسم، زیرا صبر و استقامتم بسیار قویتر از کوه سنگین است.
هوش مصنوعی: من بدون زخم و درد به زندگی ادامه نمیدهم، عاشق زخمهایم هستم و به آنها احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: اما از وجود لیلی، من به پرستش ادامه میدهم؛ این گوهر، پر از ویژگیهای آن حقیقت زیبایی است.
هوش مصنوعی: من نگرانم که تو ناگهان به لیلی آسیب بزنی، مثل شکارچیای که از گرگها میترسد.
هوش مصنوعی: عقلی که آگاه است، میداند که در دل من و لیلی فرقی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.