گنجور

 
مولانا

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم

در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم

وگر به خشم روی صدهزار سال ز من

به‌ عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش‌ جهان مشو راضی

که نقش‌بند سراپردهٔ رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی

مرو به خشک که دریای با صَفات منم

نگفتمت که چو مرغان به‌ سوی دام مرو

بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره‌ زنند و سرد کنند

که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند

که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت

نظام گیرد و خلّاق بی‌جهات منم

اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست

وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵ به خوانش محمدرضا جراح زاده
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵ به خوانش نسرین دورقی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم