گنجور

حاشیه‌ها

برمک در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان:

فخر گرگان  ویس و رامین را بسیار بسیار خوب سروده و بر او بسیار سپاس است که واژگان کهن را نگاه داشته

خوشا جایا بر و بوم خراسان
در او باش و جهان را می‌خور آسان
زبانِ پهلوی هر کاو شناسد
خُراسان آن بُوَد کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد، خور آید
عراق و پارس را خور زو برآید
خوراسان را بُوَد معنی خورآیان
کجا از وی خور آید سوی ایران 

خوراسان/خراسان  جاییست که  خور از ان سوی ایواران  اسد/اهد/اید و سوی دیگرش  خورامان/هورامان/روژآمان/روژاوان/روژاوا/خوراوا/روزاور  است


افشین محمدی در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

ما و می و معشوق درین کنج خراب/ جان و دل و جام و جامه در رهن شراب ( در رهن شراب صحیح است نه پر درد و شراب) ... در رهن یعنی اینکه همه ی اینها را مرهون و وام دار شراب کردیم.....اما در بیت دوم: فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/ آزاد زخاک و باد و از آتش و آب....هر کسی که نداند خیام چه می گوید این بیت و نظیر آن را دلیل بر لاابالی گری خیام و قبول نداشتن قیامت و معاد می داند، اما در واقع قضیه عکس این است، وقتی خیام می گوید فارغ زامید رحمت و بیم عذاب است، یعنی اینکه خیام از سرنوشت آخرت خود خبر دارد و در واقع او نیازی ب امید رحمت و ترس از عذاب ندارد، او واقعا از همه ی اینها آزاد است، برای او گناه و ثوابی نوشته نمی شود و کیفر و عقابی در کار نیست، بر عکس بقیه ی مردم او آزاد است ....نه در رویاهای خود، در واقعیت 

ابوالفضل رعیت پیشه در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷:

بیت هفتم «خبرت» درسته

علیرضا نیکبخت (فردین) در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۵:

چقدر زیباست... 

سخت را ساده توصیف کرد

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

شبنمی ، این جملهٔ باران که هست

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

ای به وصفت گم شده ، هرجان که هست

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

در خمِ آن زلفِ چون چوگان که هست

قادر در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند به‌احکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان:

سلام

به نظر بنده اگر به چند بخش قبلی مراجعه کنیم کاملا واضحه که حضرت مولانا در بیت آخر منظورش چیه.

قرآن خواندن درویش کور در نیمه شب از روی کتاب قرآن و کلمه به کلمه ناشی از همان حسن ظن بیت آخره. یعنی این اولیا آنقدر به مقام رضا رسیدند که بخاطر قضای کوری لباس عزا نمیپوشن یعنی غمگین نمیشن.

با احترام به همه ادیبان

همیرضا در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به مهرناز دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را:

از اشکالات هوش مصنوعیه، انگشت اضافه و اعضای بدن اضافه توی تصویرسازیهاش به خاطر اشکال نرم‌افزاری دیده میشه.

دکتر صحافیان در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:

ای زیبای مغرور! که چون سرو می‌خرامی در برابرم، می‌دانی که عاشقان هر لحظه، به ناز تو صد نیاز دارند؟!
۲- چهره زیبایت پیوسته فرخنده باشد بر عاشقان! آری جامه ناز را از ازل بر قامت رعنای تو بریده‌اند.
۳- به آنکه بوی موهای عنبرینت را می‌خواهد، بگو: مثل عود بر این آتش شوق بسوز و با آن مدارا کن!(خانلری: آتش سوزان)
۴- سوز دل پروانه در حضور و مشاهده شمع است ولی گدازه‌های جان عاشقم از دوری شمع رخسار توست!
۵- بی‌حضورت(معشوق مادی یا معنوی- حال خوش)صوفی از شراب توبه کرده بود ولی دیشب که در میخانه(ایهام به حضور معشوق و طعنه به صوفی) باز بود توبه شکست.
۶-عیار عشقم از طعنه بدخواهان دگرگون نشود چون طلا که به آتش رود در دهان قیچی.
۷- آنگاه که دلم از کعبه کوی تو آگاه شد، دیگر از شوق این دریافت قصد حجاز و کعبه‌اش را ندارد.( وقوف: آگاهی- توقف- ایهام به وقوف در عرفات)
۸- هر دم اشک‌های خونین اشتیاق از چهره‌ام جاری است چه نیازی به وضوست؟! وانگهی بی محراب ابروانت، نماز نه ممکن است و نه مجاز.
۹- آری حافظ دیشب از لبان ساقی رازی شنیده بود، دوباره چون باده که به جوش آید، کف‌زنان بر سر خم شراب رفت(این بیت دلیل اعراض از حج، وضو و نماز است یعنی به عمق آنها رسیدم که منافاتی با انجام ظاهری آن ندارد)
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

مهرزاد دالوند در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۰۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۲۹:

به نظر من اینکه منظور خیام از چهار و هفت چی بوده چندان مهم نیست، اصل سخن خیام در بیت دومه که باید بهش توجه بشه.

 

عرب عامری.بتول در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۸:

زلف زنّار و رخت میخانه، محراب ابروان

قبله‌ گاهی رسم اندر کافرستان کرده‌ای...

 

پیچِ موهای معشوقم

همانند کمربند طلاییِ مسیحیان،

چهره ی زیبایش مثل یک میخانه که همه را مست می کند و

طاقِ ابرویش، 

چون محراب نماز است...

معشوق من

همانند قبله گاهی برای 

ادای فریضه است

اما 

در ذات و اخلاق

چرا به شیوه ی کافران عمل می کند؟...

دکتر حافظ رهنورد در ‫۶ ماه قبل، شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

درود بر شما

دوست گرامی شما بالکل نقد بنده را متوجه نشدید.

نیازی به توضیح در مورد کیفیت اشعار حافظ نیست.

آن‌را که عیان است چه حاجت به بیان است.

توصیه می‌کنم نقد بنده را دوباره و با دقت بخوانید.

خسرو در بیت اول هرچه و هرکه باشد احمقانه است که خدا فرضش کنیم

 

 

 

 

شَـــهــباز در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۵ در پاسخ به paradox دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

دوست عزیز؛ به شما دستور داده‌اند از شراب یک مَنی استفاده کنید که در عقل نمی‌گنجد شراب دنیوی باشد!!

اصلِ شراب، آن شرابی است که باید در قرآن بیایید ‌.. به قول عرفا و علما ، دنیا خوب است اما اندک است، خود را به بهایی جز بهشت نفروشید ...

شَـــهــباز در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۱ در پاسخ به paradox دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

چه برداشت بعیدی از این ابیات الهی و این لسان الغیبِ بر حق! :)

مقایسه شود با مکالمهٔ «برگِ بی برگی» و «ارکیدهٔ سالم» ذیل همین ابیات :))

حقا که حضرت حافظ، طوری با قرآن مأنوس و یکی هست که تأثیر نفس ‌و آثار و اشعارش هم رنگ و بوی قرآن و تأثیر آن را دارد ..

می‌پرسید تأثیر قرآن چیست؟! باید جواب داد قرآن برای هر نفْسی متناسب با خودش تأثیرگذار است .. کسی که دنبال هدایت باشد هدایت می‌شود و آن کس که؟! ... 

بسم الله الرحمن الرحیم و ننزّل من القرآن ما هو شِفاء و رحمةٌ للمؤمنین و لا یَزید الظالمینَ الا خَسارا صدق الله العلی العظیم

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰۷ - در صفت عشق و کیفیت آن:

مصرع دوم بیت نخست به شکل «مطّلع بر جانها وافئده» از نظر وزنی لنگ می‌زند. بررسی دقیق نسخۀ خطی نشان می‌دهد که در همه جا علامت جمع «ها» به شکل چسبان به کار رفته است. بنابراین، با توجه به جدا بودن (و البته فاصله داشتن) واژۀ «جان» و واژۀ بعدی در نسخه خطی، به روشنی می‌توان فهمید که شکل درست این مصرع باید چنین باشد:

«مطّلع بر جانِ ما و افئده»

 

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

مهرناز در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را:

کسی می‌دونه چرا در تصویر فانوس خیال ،برای دارا چهار دست تصور شده؟دو تا دست راست توی تصویر هست

شاهرخ کاظمی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:

در گذشته دادخواهی و تظلم‌خواستن با نوشتن لایحه و عریضه خطاب به دیوان مظالم صورت می‌گرفت.

قاضی و حاکم اصلی خود شاه بود و شخص امینی را در مقام قاضی و رئیس دیوان مظالم منصوب می‌کرد.

در روزهای خاصی و در جا و گاه ویژه‌ای بار مظالم می دادند و اجازه داده می‌شد که دادخواهان برای ارائه شکایات حاضر شوند.

اطرافیان شاه یا قاضی ، بیرق و پرچم خاصی مشهور به «عَلَمِ داد» در محل دادخواهی بر می‌افراشتند و دادخواهان به نوبت فرصت طرح و بیان شکایات میافتند.

برخی که خود را به شدت حق‌باخته و مظلوم می‌دیدند به ویژه در جایی که طرف شکایت، خود مأموران حکومتی بودند ، شاکیان علاوه بر ارسال عریضه، به آن بسنده نمی‌کردند و «کاغذین جامه» می‌پوشیدند و در محل دادرسی حاضر می‌شدند.

کاغذین جامه ، پیراهنی بلند و سپید از جنس کاغذ بود که روی آن شرح شکایت خود را می‌نوشتند و همچون  جامه می‌پوشیدند تا اگر نوبت و فرصت دادخواهی و بیان شکایت  در پای بیرق دادخواهی (عَلَمَ داد) نمی‌رسید، هنگام عبور و تردد حاکمان و عمال ایشان، با دیدن کاغذین جامه و لایحه ای که دادخواه بر تن کرده  تحت تأثیر قرار بگیرند و به شکایت گوش دهند و رسیدگی کنند و حکم به سود دادخواه بدهند.

حافظ در این غزل از شنیده نشدن دعوا و شکایت گله می‌کند. در بیت دوم از آنکه حاکم جوانبخت و پیروز و سرفراز که معمولاً مهر پذیرش و قبول بر شکایات مردم می‌زد اما نسبت به حافظ پیر و مأیوس فرمان آزادی و پذیرش دعوا نمی‌دهد افسوس و حسرت می‌خورد.

در بیت سوم می‌گوید که کاغذین جامه‌ای که بر تن کرد هیچ اثرگذار نبود و بهتر آنکه آن را به خوناب (اشک خونین) بشوید که به نشانه خشم و ناامیدی سرخ شود و هم نوشته‌های رویش پاک و شسته شود. زیرا بخت و اقبال و فلک، او را رهنمون و پیروز به پای علم داد و تریبون دادخواهی نکرد و نتوانست شکایت خود را ارائه و دعوایش را طرح کند.

ابوالقاسم افشاری در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

با درود، شعر فوق برگرفته از اشعار فریدالدین ابوحامد محمدعطارنیشابوری است.

کم شدن درکم شدن دین من است

نیستی درهستی آیین من است

حال من خود درنمی آید به نطق

شرح حالم اشک خونین من است

کار من با خلق آمد پشت و روی 

کآفرین خلق نفرین من است 

تا پیاده می روم در کوی دوست 

سبزخنگ چرخ در زین من است 

از درش گردی که آرد باد صبح 

سرمه چشم جهان بین من است 

چون به یک دم صد جهان از پس کنم 

بنگرم گام نخستین من است 

من چرا گرد جهان گردم چو دوست 

در میان جان شیرین من است 

ماه رویا عشق تو گر کافریست

این چنین صد کافری دین من است 

گر بسوزم زآتش عشقت رواست 

کآتش عشق تو تسکین من است 

تا دل عطار خونین شد ز عشق 

خاک بستر خشت بالین من است  

......................‌‌‌.........................

آن صنم یا آن نگار نازنین چون یار ماست

کُنج ایمن در امان باشم چویار غمخوارماست

لطف ساقی مُدام و همدمم با می گساران یکسره 

وز وفاداری دوست گویم همی کو چاره ساز کار ماست 

طالب دیداردوست هرسو بُود رخساریار عین الیقین

بابصر مُنکرشویم حایل زچشمان و دل زنگارماست

آتش افکنده به جانم عشق بی پایان دوست

بی حضورش این سرا تا آن سرای منزل آزارماست

بایدت در راه دوست قربان چو اسماعیل کنی 

تا نپنداری کین حقیقت در طریقت عارماست 

قاسم عقل سلطانی کند تدبیر نظم کائنات و این جهان

هیچ مپرس چیست کار تقدیر نادرستی زَلَّت افکارماست

                  ( ذرّه) 

 

 

خلیل شفیعی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۵۳

✨ ای خرم از فروغ رخت لاله‌زار عمر / بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
وابستگی طراوت زندگی به حضور یار
تشبیه چهرهٔ یار به خورشید و تأثیر آن بر سرسبزی عمر
اشاره به پژمردگیِ بهار بی‌حضور معشوق

✨ از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست / کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
توجیه بارش اشک، به‌سبب تندی اندوه فراق
تصویرسازی عمر شتابنده چون برق
پیوستگی بین غم، اشک و سرعت فرسایش عمر

✨ این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است / دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
فرصت‌های اندک را دریاب پیش از آن‌که دیر شود
ابهام در سرنوشت و آیندهٔ زندگی
دعوت به همت در لحظه‌های کوتاه دیدار

✨ تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد / هشیار گرد، هان! که گذشت اختیار عمر
نکوهش غفلت و تن‌آسایی
دعوت به بیداری و هوشیاری پیش از آن‌که فرصت از دست رود
پایان‌یافتن اختیار و تسلط انسان بر عمر خویش

✨ دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد / بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
شخصی‌سازی گذر زمان: «دی» همچون رهگذری بی‌مهر
حسرت از بی‌حاصلی روزهای گذشته
غم دل بی‌نصیب مانده از لذت حیات

✨ اندیشه از محیط فنا نیست هر که را / بر نقطهٔ دهان تو باشد مدار عمر
تمثیل هندسی عاشقانه: مدار و نقطه
فناگریزی عاشقِ لب یار
حلقهٔ حیات عاشقانه، حول محور زیبایی محبوب

✨ در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهی‌ست / زان‌رو عنان‌گسسته دواند سوار عمر
زندگی به میدان حادثه و خطر تشبیه شده
عمر به اسب بی‌مهار در حال فرار از خطرها
ناپایداری و ناآرامی پیوستهٔ زندگی

✨ بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار / روز فراق را که نهد در شمار عمر؟
پارادوکس معنوی: زنده بودن بی‌عمر
فراق، نفی زندگی است نه بخشی از آن
سؤال بلاغی برای تأکید بر ارزش نداشتن فراق

✨ حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان / این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
خودآگاهی هنری حافظ نسبت به جاودانگی سخن
کلام به‌عنوان یادگار حقیقی عمر
تبدیل عمر فانی به اثری باقی با هنر شعر

⬅️ خلیل شفیعی( مدرس ادبیات فارسی)

خرداد ماه ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

 

پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۲۴۳
۲۴۴
۲۴۵
۲۴۶
۲۴۷
۵۶۷۴