عبدالرضا در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳:
به نظرم در بیت آخر کهف اصحاب یمین درست تر است
احمد صفری در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:
با سلام خدمت تمام خوانندگان این رباعی زیبا
در قدیمی ترین نسخ موجود از کمال اسماعیل این رباعی وجود داره ، و به احتمال خیلی قوی از ایشونه نه هیچ کس دیگه ای من جمله حافظ ره
حمید رضا اکبری در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۶ - حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو میافتم و تو نمیافتی الا به نادر:
این داستان در دفتر پنجم نیز هست با بیانی دیگر.
اشتری را دید روزی استری
چون که با او جمع شد در آخوری
گفت من بسیار میافتم به رو
در گریوه و راه و در بازار و کو
خاصه از بالای که تا زیر کوه
در سر آیم هر زمانی از شکوه
کم همیافتی تو در رو بهر چیست
یا مگر خود جان پاکت دولتی است
در سر آیم هر دم و زانو زنم
پوز و زانو ز آن خطا پر خون کنم
کژ شود پالان و رختم بر سرم
و ز مکاری هر زمان زخمی خورم
همچو کم عقلی که از عقل تباه
بشکند توبه به هر دم در گناه
مسخرهی ابلیس گردد در زمن
از ضعیفی رای آن توبه شکن
در سر آید هر زمان چون اسب لنگ
که بود بارش گران و راه سنگ
میخورد از غیب بر سر زخم او
از شکست توبه آن ادبار خو
باز توبه میکند با رای سست
دیو یک تف کرد و توبهش را سکست
ضعف اندر ضعف و کبرش آن چنان
که به خواری بنگرد در واصلان
ای شتر که تو مثال مومنی
کم فتی در رو و کم بینی زنی
تو چه داری که چنین بیآفتی
بیعثاری و کم اندر رو فتی
گفت گر چه هر سعادت از خداست
در میان ما و تو بس فرقهاست
سربلندم من دو چشم من بلند
بینش عالی امان است از گزند
از سر که من ببینم پای کوه
هر گو و هموار را من توه توه
همچنان که دید آن صدر اجل
پیش کار خویش تا روز اجل
آن چه خواهد بود بعد بیست سال
دید اندر حال آن نیکو خصال
حال خود تنها ندید آن متقی
بلکه حال مغربی و مشرقی
نور در چشم و دلش سازد سکن
بهر چه سازد پی حب الوطن
همچو یوسف کاو بدید اول به خواب
که سجودش کرد ماه و آفتاب
از پس ده سال بلکه بیشتر
آن چه یوسف دیده بد بر کرد سر
نیست آن ینظر بنور اللَّه گزاف
نور ربانی بود گردون شکاف
نیست اندر چشم تو آن نور رو
هستی اندر حس حیوانی گرو
تو ز ضعف چشم بینی پیش پا
تو ضعیف و هم ضعیفت پیشوا
پیشوا چشم است دست و پای را
کاو ببیند جای را ناجای را
دیگر آن که چشم من روشنتر است
دیگر آن که خلقت من اطهر است
ز انکه هستم من ز اولاد حلال
نه ز اولاد زنا و اهل ضلال
تو ز اولاد زنایی بیگمان
تیر کژ پرد چو بد باشد کمان
رضا در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۸ - باز گردانیدن صدیق رضی الله عنه واقعهٔ بلال را رضی الله عنه و ظلم جهودان را بر وی و احد احد گفتن او و افزون شدن کینهٔ جهودان و قصه کردن آن قضیه پیش مصطفی علیهالسلام و مشورت در خریدن او:
توبه کِرم و عشق همچون اژدها
توبه وصف خلق و آن وصف خدا
محمدامین در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:
اینو محسن چاوشی تو آلبوم بی نام (هنوز منتشر نشده) در قطعه ی باز آمدم خونده
Zahra در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۶:
سلام.بااین شعر خاطره دارم و امروز باخوندنش باز خاطراتم زنده شد.ممنون ازتون
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
عرض ادب حضور عزیزان جان----بیرون شو یا بیرون شد هردو ترکیب را میتوان بعنوان راه فرار و رهائی در این مصرع گرفت---یعنی کسانی که در دریا گرانبار هستند راه رسیدن بساحل ندارند زیرا کشتی ایشان غرق خواهد شد...به امید پذیرش
بررو در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱ - پادشاهی ضحاک تازی هزار سال بود:
سوال دیگر
که شاید در نگاه اول مهم به نظر نرسد ولی بسیار مهم میباشد
شهرناز و ارنواز دختران جمشید هستند یا خواهرانش؟
بررو در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱ - پادشاهی ضحاک تازی هزار سال بود:
,, درود و عرض ادب خدمت همه دوستان
نظرات شما عزیزان را همه خواندم
پر از نکات جالب ودر خور توجه
دکتر سیرجانی که بدون شک شهید راه آزادی است کناب جالبی دارد با عنوان ضحاک ماردوش خیلی زیبا و خیلی دقیق این قسمت شهنامه را شرح دادن
حمید رضا۴ در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
آرش گرامی،
منکر وجود خدا بودن یک باور فلسفیست و از دید علمی غیر قابل اثبات. خدا باوری هم همین است.
خداباوران و یا خدا ناباورانی مانند هاکینگ تنها می توانند با دلیل و منطق شرح دهند چرا به چنین باوری رسیده اند، نه اینکه ثابت کنند باورشان حقیقت است.
تفاوت عمده ایست بین اینان با کسی که می گوید "نمیدانم، و وقت خود را تلف نمی کنم".
"دشمن به غلط گفت که من فلسفیم …."
پیام خیام بسیار ساده است. هیچکس نمی داند. اما می دانیم همه چیز نابود و تبدیل به خاک می شود، پس تا آن لحظه باید کوشش کرد تا از داده ها لذت برد و شاد بود و با آنان با احترام و مهر برخورد کرد.
"گرد از رخ نازنین به آزرم فشان - کانهم رخ خوب نازنینی بوده است"
او برای کوچکترین ذره در طبیعت احترام قائل بود و انسانی را که هرگز نمی شناخت نازنین می خواند…
در واقع این هاکینگ می بود که می توانست از خیام زندگی را بیاموزد! یاد هر دو گرامی.
شاد باشید
احمد در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱:
تصور می رود که در مصرع دوم بیت نخست، کلمه من اضافی است«من» اضافی است.
میلاد در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۰:
بیت 5 نوشته آهن گزان
آهن گزان یعنی چه؟؟
آهن گران نیست؟؟
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴:
پروانه نمی شکیبد از نور----درست است
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
با خون دل غلط نیست ولی عمق ماجرا را نشون نمیده و معنیش این می شود که مرکب قلم من خون دل بود. از خون دل نوشتم یعنی با درد و رنج فراوان نوشتم و این حافظانه تر است.
برای این مصرع دو ترجمه می شود در نظر گرفت
إنی رأیتُ دهراً من هجرک القیامه
1- من روزگار را از دوری تو قیامت دیدم: در این صورت دهراً مفعول به است
2- من از دوری تو قیامت را در روزگار دیدم: در این صورت دهراً مفعول فیه است
ترجمه دوم بهتر و حافظانه تر است و شدت درد دوری را بیشتر نشان می دهد. در ترجمه اول روزگار به قیامت تشبیه می شود ولی در ترجمه دوم اصلا روزگار، خودِ قیامت می شود. یعنی من قیامت را در همین دنیا دیدم.
بیت دوم:
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا (هذی) لنا العلامه
هذا صحیح نیست و باید مؤنث به کار برود. چون هذه وزن را به هم می ریزد صحیح آن باید «هذی» باشد که مترادف و شکل دیگر هذه می باشد.
و مصرع دوم پرسشی است
من از دوری او در چشمم نشانه های زیادی دارم (صد علامت اغراق) / آیا این اشک های چشمم نشانه ای برایمان نیست؟
در واقع جمله این طور است:
دموع عینی هذی، أ لَیست لنا العلامه
سودابه مهیجی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:
بیت دوازده باید چنین باشد: از بهر رهنَوَردیدن
عارف در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:
وای بر آن کسانی که از یک انسان بت ساختند حتی اگر آن انسان مولوی باشد.
دم سید حبیب گرم.
آیا به صرف اینکه یک شاه چنین قتلی را ترتیب می دهد این عمل عین ثواب است؟
آیا بزرگترین جنایتکاران هر عصری شاهان نبوده اند؟
آیا شاه حجتی داشته که آن حکیم مامور از طرف خدا بوده و از سمت شیطان و یا خود او نبوده؟
آیا بیرون کردن مهر آن مرد از دل کنیز و یا مهر کنیز از دل شاه آسان تر و ثواب تر نبود تا قتل فرد بیگناه بیخبر از همه جا؟
وای بر ما بخاطر این همه اوهام و خرافات و بت پرستی
Dariush در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳:
در سرودهء حکیم فردوسی در بالا که مشاهده میکنید :
سکندر بخندید و زو شاد شد
ز تیمسار وز درد آزاد شد
به شوانایی بسیار اشتباه نوشتاریست و در میان معانی جدید و باستانی در این جایگاه تیمسار معنایی ندارد و ایجاد سکته در شعر میکند و باید تیمار باشد بویژه اینکه تیمار و درد در سایر سرودگان حکیم فردوسی دیده میشود و در گنجینه واژگان کاربردی حکیم توس جای دارد
.
دلش پر نهیبست و پر خون جگر
ز تیمار وز درد چندان پسر
حکیم فردوسی
جانان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
فدات شم سعدی جان
میم الف در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۳ - جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس:
چو مرغ پای ببسته ست دور می نپرد
رضا س در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸: