شقایق عسگری در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹:
غزل بسیار زیباست فقط بیت15 کیمسن معنیشو متوجه نمیشم.
محمدرضا مروارید در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۷:
به گمانم مصراع دوم بیت نخست باید چنین باشد: "یا جان که ز درد با سخن پردازم"
بابک در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۸:
ذوق ( میزاگ = مزه ) ، پیدایش این یکی شدن دو تن، ازعشق میان دو جفت است . « مزه » که در اصل پهلوی « میزاگ » بوده است و معربش « مذاق » شده است ، و سپس عربها ، از آن ریشه « ذوق » را ساخته اند. اینست که معنای عمیق « مزه » در فرهنگ باستانی ، به اصطلاح « ذوق » انتقال داده شده است . آنگاه مولوی ، این اندیشه را تعمیم میدهد
هر« حس به محسوسی » ، جفتیست ، یکی گشته
هر« عقل به معقولی » ، جفت و نگران ای جان
گر جفت شدی حست ، با آنکه حست کرد او
اگر حس تو، با آنکه ترا حس میکند ( خدا = بُن) آنگاه
وز غیر بپیرهیزی ، باشی سلطان ای جان
مولوی عبدالحق خراسانی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:
درود بر محسن چاوشی عزیز؛ مرحبا ای مرغ لاهوتی
فاطمه در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - ستایش سیف الدوله محمود:
سلام دوستان این شعر جزو منابع المپیاد ادبی هست
بابک در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۰:
این اندیشه در گزیده های زاد اسپرم نیز آمده است ، که دراصل ، همان گسترش خواهی در شش سوی وجود خود، و نثار و بازی است ، ولی این خود افشانی و بازی ، در نهان ، جستن بُن ،1- هم در خود ، و هم 2-در هر جانی در کیهان ، و3- هم در کل کیهانست ، و این جستجوی بُن، در بازی خود گستری ، چه در خود و چه در آفاق و چه در دیگران ، همان عشق است . این « بُن جوئی ، یا شوق رسیدن به اصل » ، تنها « فرو رفتن در خود » نبوده است که در صوفیه ، رویداد، بلکه این بُن جوئی، که اصل سعادت و اصل بینش به ارزشهای اخلاق و دین شمرده میشد ، جستن بُن و زایاندن بُن دره مه جانها ، در همه انسانها بود .
انسان باید دایه یا مامای همه انسانها گردد ، تا همه به سعادت و به بینش از سرچشمه خودشان برسند . این بن جوئی در همه جانها و انسانها، انسان را وجودی « فراختر از فلک » ، « جزوی که بیش از کل بود» ، « قطره ای که در او دریا بود » میکرد :
فراختر زفلک گشت ، سینه تنگم
لطیف تر ز قمر گشت ، چهرخ زردم
دکان جمله طبیبان ، خراب خواهم کرد
که من ، سعادت ِ بیمار و ، داروی درد م
شرابخانه عالم شده است سینه من
هزار رحمت ، بر سینه جوانمردم
چو خاک شاه شدم ، ارغوان ز من روئید
چومات شاه شدم ، جمله لعب را بردم
منم بهشت خدا ، لیک نام من ، عشق است
که ازفشار رهد ، هردلی ، کش افشردم
این حرکت « مهره شش گوشه انسانی» ، یا « شش مهره وجود انسان » ، به شش جهات، و با شش گونه امکان حرکت ، که بازی و رقص وجود اوست ، گریختن و رمیدن ازخود ، برای رسیدن به بُن ناپیدای خود ، در همه جانها ، در همه انسانهاست .
بابک در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۰:
در بندهش ، بخش سیزدهم دیده میشود که هر بخشی از ساختار انسان، اینهمانی با بخشی از کیهان دارد ، یا آنکه در گزیده ها زاداسپرم ، این اندیشه در اینهمانی دادن ساختارانسان با هفت سپهر، بیان میشود ( بخش 30 ). اینها تشبیهات شاعرانه نبودند ، بلکه بیان این اندیشه بودند که بُن کیهان ، در انسان هست . در انسان ، شش مهره ، شش گوشه ، یا ششدر، شش سو .. هست . این اندیشه ، در مفهومهای گوناگون بازتابیده میشد و ، در گسترش انسان در جهان ، و سپس ، جستجوی همیشگی « بُن در خود » و همزمان با آن ، درجستجوی « بُن، در هر چیزی در کیهان » میکشید . انسان در شش جهت، خود را میگسترد، و به حرکت میآورد ، و لی در این حرکتها و جستجوها، در سوهای گوناگون ، بُن خود را ( هومان = بهمن = اصل خود زائی و خود آفرینی ، مینوخرد ، آسن خرد ) در جستجوی « بُن دیگران » می یافت . جستجوی بُن انسان دیگری ، با « یافتن بُن خود » بهم گره خورده بود . انسان، در شناخت بُن طبیعت ، بُن خود را درمی یافت . انسان در شناخت بُن خود ، بُن طبیعت و دیگران را در می یافت . در جستجوی هر بُنی ، تراشی دیگر از کریستال وجود خود را می یافت . خود ، در شناخت جهان ، هزاران چهره پیدا میکرد . این اندیشه در غزلهای گوناگون از مولوی به گونه های مختلف ، عبارت بندی شده است ، از جمله :
در دل خیالش ، زان بود ، تا تو به هر سو ننگری وان لطف بیحد ، زان بود ، تا هیچ از حد نگذری
با صوفیان صاف دین ، در وجد گردی همنشین گرپای ، در بیرون نهی ، زین خانقاه ششدری
داری دری ، پنهان صفت ، شش در مجو و شش جهت پنهان دری که هر شبی ، زان درهمی بیرون پری
چون می پری ، برپای تو ، رشته خیالی بسته اند تا واکشندت صبحدم ، تا بر نپری یکسری (مستخرج از نوشته های پرفسور منوچهر جمالی
کاظم ایاصوفی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۴۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:
مصراع دوم بیت سوم گر زنده مانم درست است نه گرد زنده مانم
Korosh z در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
عشق دنیای بزرگی هست که از دانش ما برون خواهد بود
چرا که حافظ فرمود مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد اما عقل دایره گسترده ایست که بشر میتواند با دانش و آموزش کسب کند و بهتر بگوئیم عقل اکتسابی و عشق درونی است
شش جهت مادی پیش و پس و زیر و زبر و مشرق و مغرب زاده عقل است و هر طرف زاده عشق که ابعاد بس گسترده تری خواهد داشت
عشق هیچ ربطی به دین ندارد و دین زیر مجموعه عشق است
چرا که در بلاد کفر چارلی چاپلین عاشق فاحش ای میشود و با وی ازدواج میکند که در عقل نمی گنجد
پس یکبار تو هم عشق من از عقل مبنایش
بگذار که دل حل کند این مساله ها را
رضا در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
سلام وعرض ادب.به نظربنده درمتن بیت .نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام .مصرع بعد اینگونه صحیح تر به نظر میرسد.همه چاره ورزند وسازند دام.بجای همه چاره ی ورزش وسازکام
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲:
بیت اول مصرع دوم ......بنفشه تر (ار) بموی خویش----یعنی چی
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷:
نغمه های تر شنو از بلبل بستان خویش----درست است
روح الله در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
سلام و درود
در بیت سوم فکر میکنم ورآی مسجد میخانه راهیست درست باشه تااینکه میان مسجد و میخانه
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:
دل بتو داده ام ولی باز در این تردیدم----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰:
این غزل تکراری است
رضا پهلوانی در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:
« زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد»
این بیت ایراد وزنی داره
کسی درست این بیت رو میدونه چیه؟
امیرحسین در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۷:
در کتاب گزیده غزلیات شمس استاد کدکنی هم بدین گونه آمده:
چیست غذای عشق تو این جگر کباب من
Nariman Farmanfarma در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:
*اوحدی، گر عشق میورزی ز سور دل منال
لازمت باشد درین آتش کبابی داشتن*
سور دل با آتش و کباب هرچند بیربط نیست ولی سوز دل بار لغوی بارمعنایی و صنایع ادبی صحیح تر میباشد
معراج در ۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷:
بیت پنجم در کتاب دیوان کبیر ذکر شده حمال یار نه جمال یار ..... حمال یار شد قبله نمازم . حمال در دهخدا چنین معنی شده : غرامت و تاوان که قومی از قوم دیگر حمل می کنند!
مهدی مهدی خان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱: