سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
کاسوده می شود ز شمیمت به دمی------درست تر بنظر میرسد
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷:
چون پری بگرفته رو بر تن بدرد پیرهن-----با معنی این بیت هماهنگ تر است
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:
با عرض معذرت و یا
کمان دهم به زلف ز نیروی عشق ----شاید اینطور هم بشود
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:
با عرض ادب خدمت فرهیختگان
کمان نهم به زلف ز نیروی عشق------پیشنهاد میشود
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
تا فروغی ز خط ماه درخشان سر زد---هم پیشنهاد میشود
جناب امیر عباس تیموری لطفا معنی سمر چیست در لغت نامه که چیزی نیست
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:
همت آنست که الا تو نگیرم یاری--- درست است
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:
این چه نیشی است که در چشمه نوشین داری---
بر خط و عارض خود سبزه و نسرین داری---
ارقط خوشه پروین و رخت خرمن ماه----
توضیح اینکه کلمه عرقت در زمان ما به معنی عرق بدن تو است که در این مصرع بی معنی است--اما بر اساس لغتنامه ارقط یعنی نشان سیاه و سفید که در معنی مصرع کنجیده میشود
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:
گذشتن از سر جان کاری آسان است پنداری----پیشنهاد میشود
فروغش از ادیب الملک سلطان است پنداری---درست است
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:
زنهار سبک میرو کاین بار گران داری-----
خوانا تر است
s-j emm در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۳:
تو لحد خویش را پر بکن از زر
نوشته شده پر کن. که در این صورت وزن شعر دست نمی نماید
معما در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:
جناب فرزین
در نسخۀ مرحوم کاظم برگ نیسی «باد و بود» آمده است و انسجام معنی دارد:
شاه گوید مر شما را از من است این باد و بود
گر نباشد سایهی من، بودِ جمله گشت باد
و شاه میگوید هستی شما و آن چه بوده و خواهد بود، سایۀ وجود من است که اگر نبود، همه هیچ و پوچ بودید!
البته با فرض «یاد و بود» هم مفهومی سازگار با کل شعر استنباط میشود:
و شاه میگوید هستی شما و آن چه از آن یاد میکنید، سایۀ وجود من است که اگر نبود، همه هیچ و پوچ بودید!
معما در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:
«خطوتین» یعنی «دو خطوه یا دو گام». این کلمه در بیت سیزدهم به صورت «خط و تین» نوشته شده که خطای آشکار است. در همۀ نسخ معتبر (مثل نسخۀ مرحوم کاظم برگ نیسی) «خطوتین» آمده است:
رُخ بدو گوید که منزلهات ما را منزلی است
خُطوَتیْنِ ماست این جمله منازل تا معاد
در این میانه رُخ میگوید بسیاری از آن منزلها که در صفحۀ شطرنجِ عالم پیمودهای، برای ما در حُکمِ یک منزل است! ما به دو گام -خواه به چپ یا راست، خواه به پیش یا پس- همۀ آن منازل را از ابتدای وجود تا پایان کار که بازگشت به اوست، میپیماییم.
s-j emm در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰:
حالا جدی جدی با چه وزنی باید خونده بشه؟
آرش آذیش در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۶:
هیج کس ای جان من، جان سخن دان من
نور رخ شه ندید، تا نکند بیدقی
بجای "شد" شه درست است
گنجور ستودنی ست
حمیداستکی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸:
که چو تو سواری دلیر و جوان
سرافراز و دانا و روشنروان
درمصراع فوق به جای واژه " چو " واژه " چون " باید
آورده شود که با وزن شعرسازگاری بیشتری دارد .
دارائی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:
بیت 5: خُنُک: خوشا، خوشا به حال کسی (قماربازی، عشقبازی) که در قماربازی (عشقبازی با حق) هر چه را که داشته، از دست داده است. چیزی برای او به جا نمانده، به غیر از هوس قماری دیگر. باز هم هوس قماربازی و عشقبازی دارد.
دکتر صحافیان در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
درخشش شراب، راز پنهان حقیقت را بر صوفی گشوده است همچنین با این نور جوهره وجودی هر کسی دریافت می شود.( راز جهان ذهنی و علمی نیست با بی خودی و مستی یافت می شود)
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
بلبل عاشق سحرخیز، ارزش دفتر گل را می یابد نه هر کسی که از راه دانش و ذهن در پی حقیقت باشد.
3- بر دل عاشقم( از کار افتاده و رها) دنیا و آخرت را عرضه کردم.به غیر از عشق تو همه ناپایدارند و جایگاه تعلق گوهر آدمی را ندارند ( حتی بهشت)
4-اکنون که عشق به رسوایی افتخار آمیز منجر شده، دیگر به سبب حال خوشم از نادانان روزگار پروایی ندارم.محتسب نیز از شور درونی ام آگاه است.
5- معشوق نگرانی ما را می داند، اما برای حال خوش آسایش مناسب نیست( قبض و بسط لازم است، ترکیب عسر و یسر)
6- آنکه بوی رحمان را از یمن می یابد( داستان پیامبر و اویس قرنی) سنگ و گل را به جواهر تبدیل می کند( کیمیاگری و تبدیل، در اثر شفاف شدن گوهر جان از تاریکی جسم)
7- ای که راز جهان را از دانش و ذهن می جویی، می ترسم نتوانی به آن دست پیدا کنی(در نسخه خانلری بیت سوم است و دو بیت اول نیز همین مضمون است که راز جان و جهان علمی و ذهنی نیست و حتی در واژه ها نیز نمی گنجد)
8- آنکه فنا و نابودی جهان را می داند به گل باغ جهان( داشته های جسمی و علمی) افتخار نمی کند پس شراب بیخودی بیاور.
9- حافظ نیز در اثر توجه وزیری چون آصف برخیا این اشعار را می سراید.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روحاینستاگرام:drsahafian
کریم در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:
بگذار تا بگرید چون ابر در بهاران
چشمی که در فراق مادر غریب مانده
بنده هم الان حال و هوایی مانند جناب شادان کیوان داشتم و در فراق مادر مرحومم اشک میریختم که تفالی به حافظ زدم و این شعر آمد.خداوند روح حافظ را قرین رحمت کند.
nabavar در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
تا که زلفت تاب مشتاقان برد در حال جنبش
ترک چشمت خون هشیاران خورد در عین مستی
همان زمان که زلف تو در جنبش است و تاب از دل مشتاقان می برد ، ترک چشم مستت خون هشیاران می خورد
سید محسن در ۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹: