چو در میناست می، یاقوت رخشان است پنداری
چو در ساغر چکد، لعل بدخشان است پنداری
چو افتد در بلورین کاسه عکس طلعت ساقی
پری در خانهٔ آیینه پنهان است پنداری
عبیر آمیز و عنبربیز و عطرانگیز میآید
گذرگاه نسیم از جعد جانان است پنداری
گل آتش زد ز چاک سینهاش دامان گلشن را
گریبانچاکِ آن چاک گریبان است پنداری
ز کویش دوش میآمد خروش حسرت انگیزی
دل از کف دادهای در دادن جان است پنداری
کسی نشنیده هرگز داد دلهای مسلمانان
سر کوی نکویان کافرستان است پنداری
رسنهای رسا از هر طرف تابیده گیسویش
گرفتاری در آن چاه زنخدان است پنداری
ز تقریری که واعظ میکند بر عرشهٔ منبر
طلوع صبح محشر شام هجران است پنداری
نمیگردد زمانی خاطرم جمع از پریشانی
هنوز آن طرهٔ مشکین پریشان است پنداری
مرا تا چند گویی بگذر از جانان به آسانی
گذشتن از سر جان کاری آسان است پنداری
گرفت از من بهای بوسه لعلش جان شیرین را
ولی بسیار از این سودا پشیمان است پنداری
فروغی از مه رخسار ساقی بزم شد روشن
فروغش از ادیب المک سلطان است پنداری
خدیو ذرهپرور ناصرالدین شاه نیک اختر
که در ایوان رخش مهر درخشان است پنداری
شه بخشندهٔ عادل، گهر بخشای دریادل
که دست همتش ابر درافشان است پنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی ها و لذتهای مینوشی و عشق اشاره میکند. او میگوید که وقتی مینوشد، انگار صورت زیبای محبوبش در میدرخشد، و هر بار که باده در ظرف میریزد، گویی لعل بدخشان است. همچنین، تصویر محبوبی که در آینه منعکس شده، مانند پری است که در خانهای پنهان است. شاعر از نسیم عطرآگینی که از موهای جانانش میگذرد، صحبت میکند و به حسرتی که از دوری محبوبش دارد، اشاره میکند. او در ادامه از عاطفه و درد عاشقانه حرف میزند و احساس میکند که حتی هنگام سخنرانی واعظ، یاد محبوبش در ذهنش باقی است. شاعر به ناکامیها و رنجها و زد و خورد با عشق اشاره کرده و تأکید میکند که فراموش کردن محبوب به آسانی امکانپذیر نیست. او در پایان به ستایشی از شخصی با نام ناصرالدین شاه میپردازد و او را به عنوان شاهی بخشنده و نیکوکار معرفی میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که در مینا شراب وجود دارد، گویی که یاقوتی درخشان است. همچنین زمانی که شراب در جام ریخته میشود، به نظر میرسد که لعل بدخشان در آن جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی زیبا و دلربای ساقی در کاسهی بلورین منعکس میشود، گویی پری در خانهی آینه پنهان شده است.
هوش مصنوعی: نسیمی لطیف و خوشبو میآید که بوی عطر و عنبر را به همراه دارد، گویی که این نسیم از موهای دلفریب معشوق میگذرد.
هوش مصنوعی: گل از چاک سینهاش شعلهور شد و آتش آن، گلستان را فرا گرفت. انگار که گلستان خود را به شکل گریبان چاک کرده است.
هوش مصنوعی: شب گذشته صدایی از طرف کوی او میآمد که بسیار حسرتانگیز بود. گویی دلی که همه چیز را از دست داده، در آستانه فدا کردن جانش است.
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال نشنیده است که مسلمانان در کوی نیکوکاران فریاد و گریه کنند؛ گویی این مکان کافرستان است.
هوش مصنوعی: موهای بلند او به گونهای به هم پیچیده که گویی مانند طنابهایی محکم شدهاند، و چهرهاش را به دام افکنده است.
هوش مصنوعی: واعظ بر روی منبر سخن میگوید و شنوندگان احساس میکنند که صبح قیامت در حال طلوع است و غم و اندوه جدایی به زیبایی قابل تصور است.
هوش مصنوعی: دلم هیچوقت آسوده و آرام نمیشود، چرا که هنوز آن موهای سیاه و پریشان تو در یادم است.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی بگویی که از عشق محبوب آسان بتوان گذشت؟ گمان میکنی که برای دل، این کار سادهای است؟
هوش مصنوعی: او به من بهای بوسهٔ لبهایش را جان عزیزم گرفته است، اما به نظر میرسد از این معامله بسیار پشیمان شده است.
هوش مصنوعی: نورانی از چهرهی زیبای ساقی در میخانه تابش پیدا کرده و به نظر میرسد که این روشنی، از دانش و فهم سلطان ادیبالمک نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه، که به عنوان حاکم بزرگ و ذرهپرور شناخته میشود، زیر نور خورشید درخشان قرار دارد و به نظر میرسد مانند ستارهای درخشنده است.
هوش مصنوعی: فرمانروا و بخشندهای عادل که با دلی بزرگ و مهربان، مانند ابرهای بارانزا، همواره آماده یاری و کمک به دیگران است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میم در جام، اخگر در گریبان است پنداری
گلم در دست، آتش در نیستان است پنداری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.