همایون در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۲:
غزل نه در غیاب شمس بلکه در زمان حضور و دوستی با اوست، آنگونه که از محتوی ابیات برمی آید
بدون شک شمس تبریز انسان کامل و خارق العاده ای بوده است، و جلال الدین گهگاه باعث آزردن او میشده است و این از ویژگی های زندگی است که هم شب دارد وهم روز هم گل و هم خار و هم غم و هم شادی، ولی بزرگی انسان اگر یافت شود از جنس نور و خورشید است و نمی توان آنرا با شب و تاریکی پنهان ساخت
زندگی وقتی با ارزش است که انسانی با ارزش در کنار انسان باشد
حافظ خوان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
این غزل زیباست خیلی هنرمندانه اما ...
چرا برخوانی های استاد گرمارودی پخش نمیشه باورکنید از صدای خشک و بی روح سهیل قاسمی دیگه خسته شدیم بااین صدای کسل کننده از حافظ زده شدیم چکار کنیم دیگه این صدارا نشنویم
حافظ خوان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
چرا برخوانی های استاد گرمارودی پخش نمیشه باورکنید از صدای خشک و بی روح سهیل قاسمی دیگه خسته شدیم بااین صدای کسل کننده از حافظ زده شدیم چکار کنیم دیگه این صدارا نشنویم
سیاوش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:
این شعر را خواجه ابراهیم احراری ( هنرمند افغان) در آهنگ عاشقان خوانده است.
امام محمد خلخالی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
بر نمی کشد یا در نمی کشد؟نقاب روبالای سر اورده و سپس پشت سر می انداخته اند.این گونه زیباتر نیست؟معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد ...
سیاوش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۱:
این شعر توسط خواجه ابراهیم احراری (هنرمند افغان) در آهنگی به نام رخسار خوانده شده.
سیاوش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۹:
این شعر توسط خواجه ابراهیم احراری (هنرمند افغان) خوانده شده.
Marjan در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:
با سلام،
منظور از «عاشقان دارند کار» در بیت پایانی چیست؟ پیشاپیش سپاس از راهنماییتان
مرجان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:
با سلام،
منظور از «عاشقان دارند کار» در بیت پایانی چیست؟
پیشاپیش سپاس از راهنماییتان
بی نشان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۰ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه:
هزل من هزل نیست، تعلیم است...
روان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
چون پروانه گرد شمع چرخیدنم هوس است
قطره جان بر لب تو چکیدنم هوس است
گویند از هوش وارهی چو یار ببینی
بر تن جامه دریدنم هوس است
سر به دوش نسیم می گذارم امشب
در موی تو دست کشیدنم هوس است
ما را خیال هم نشینیت شکفته درسر
پای سرو تو روییدنم هوس است
ناف عشق به نام محنت ورنج بریده اند
در دام عشق دست وپا جنبیدنم هوس است
سرشک روان نظر از دیده ربوده
پیرهن یوسف بوییدنم هوس است
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹:
کجا گنجد او در جهان فراخ
بدان فر و آن برز و آن یال و شاخ
برز به مانای قد و قامت است
وحید سبزیانپور wsabzianpoor@yahoo.com در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹:
فرهنگ و ادب فارسی میراث گران¬بهای چندهزار سالۀ ملّتی باریک¬اندیش، نکته¬سنج و پراحساس است. احساس لطیف این دوبیتی از باباطاهر، قطرهای از دریای بیکران لطافت در فرهنگ و ادب فارسی است.
عزیزا کاسۀ چشمم سرایت
از آن ترسم که غافل پا نهی تو
میان هر دو چشمم جای پایت
نشیند خار مژگانم به پایت
ابیات بالا برکة آرام و ساکت ذهن را دچار موج و تلاطم و جام روح را لبریز از عشق توأم با شگفتی میکند. دنیای عاشق، دنیای جنون و دیوانگی است، حساب و کتاب و معامله ندارد و با معیارهای دنیایی و عقلانی سنجیده نمیشود؛ زیرا عشق اسطرلاب اسرار خداست و مایۀ برتری و تمایز آدمی از حیوان. این دلدادگی و جنون چون دانههای درشت الماس در ابیات بالا متبلور شده است. به¬راستی اگر بخواهید میزان ارادت و دلبستگی خود را به کسی نشان دهید، از چه تعبیرهایی استفاده می¬کنید؟ هنرنمایی و قوّت طبع باباطاهر در این است که محبوب را عزیزتر از چشم خود میداند؛ امّا از فرمول تکراری و بازاری تو «عزیزتر از چشم من هستی» استفاده نمیکند. شاعر آرزو میکند که محبوبش با قرارگرفتن در جایگاه چشم او، ساکن و مقیم همیشگی در خانۀ چشمش شود و آن¬قدر رفت و آمد کند و پا بر دو چشم او گذارد که فرورفتگی و جای پایش در صورت او آشکار و نمایان شود.
در بیت دوم، نگرانی خود را این میداند که در این رفت و آمد و اقامت همیشگی، ظریفترین عضو بدن عاشق، یعنی مژههایی که حافظ چشم هستند؛ مانند خاری در خشنترین عضو بدن محبوب فرورود. شاعر با این تعبیر هنری، بیارزشترین عضو بدن محبوب را عزیزتر و گرامیتر از مژههای خود میداند.
رسول مرادی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
با سلام خدمت دوستان عزیز
درخصوص معنای مصرع شش نظر بنده این است که با توجه به معنای بیت چهارم به دیگران بگذاریم باغ صحرا را صحیح است چراکه زیبایی معشوق را فراتر میبیند و همچنین چرا نظر نکنی یار سروبالا را
احمد کیایی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:
دو رباعی در یک صفحه با هم آمده لطفن این دو را از هم جدا کنید
جویای حقیقت در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:
با سلام حضور اساتید محترم
عقل در عربی از عقل به ضم ع و ق عقال یعنی پایبند شتر که نتواند از دایره محدودی خارج شود. عقل نمیتواند شک کند. ما رشنفکر دینی داریم و عاقل دینی.
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است اگر بنگری
تو بی چشم جانان جهان نسپری (فردسی)
دی عقل در افتاد و به کف کرده عصایی
در حلقه رندان شده این مفسده تا کی؟
تا ساقی ما ریخت بر او جام شراب
بشگست در صومعه کین معبده تاکی
و دگر میفرماید
سیل سیاه شب برد هرجا که عقل است و خرد
زان سیلشان کی واخرد جز مشتری هل اتی{مولانا)
چرا فردوسی خرد را ستایش میکند و انرا برترین گوهر انسانی میخواند و چرا مولوی انرا نکوهش میکند؟
سدهاست برای مردم ایران عقل و خرد را برابر نهاده اند که ازبزرگترین مسخ سازی تاریخ بوده اما بزرگان ما از ان اطلاع
داشت اند.
عقل و خرد دو جنبه متفاوت از تفکر هستند علاوه بر اینکه با هم یکی نیستند باهم ضدیت دارند. اما خرد در اوستا از دو پاره خر+تو سا خته شده. خر مفهوم ماه،زن،زایش،سنگ خارا امده. پاره دیگر تو همان واژه تاو و تاب است یعنی تابیدن و زاییدن وعشق است .خره به فتح اول و ضم ثانی یعنی نور گفته اند نوری ازلله فایز مشود(برهان قاطع)
حال چرا مولانا عقل و خرد را همسنگ دانسته
توضیحاتتان برایم اب رحمتی خواهد بود. در نهایت ممنونم
احمد کیایی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱:
فاصلهگذاری مصراع سوم ظاهرن باید تصحیح شود:
گر دل بربود یار دلبر ما را
ناشناس در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:
باسلام،آقای آرین نوبخت،دقیقأ زدید وسط خال، این غزل مولانا راجع به مردمان خداجو وخداپرستی است که قبل از قیامت طبق آیه ی قرآن وارثان زمین خواهند شد، آری اندک اندک جمع مستان میرسند/اندک اندک می پرستان میرسند...آب زنید راه را هین که نگار میرسد/مژده دهید باغ را،بوی بهار میرسد...چاک شدست آسمان،غلغله ایست درجهان/عنبرومشک میدمد،سنجق یار میرسد...آری قرار است قبل از قیامت،قیامتی دیگراتفاق بیفتد،قرار است آسمان شکاف بخورد و بهشت به زمین بیاید،وطرحی نو درانداخته شود،همانطور که حافظ هم میگوید: بیاتاگل برافشانیم و می درساغراندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نودراندازیم... قراراست،نفس بادصبا مشک فشان شود،وعالم پیر دوباره جوان شود،قرار است بقول حافظ: آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/عالمی دیگربباید ساخت وزنوآدمی...بقول مولانا: هرسوی بانگ ومشغله،هرسوی شمع ومشعله/ کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان...وآن روز عید بزرگ وفرج وگشایش بزرگ وروزگار رهایی بشر است....هرکجابوی خدا می آید/خلق بین بی سروپا می آید/زانکه جانها همه تشنه است به می/تشنه را بانگ سقا می آید...(قل آرایتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءمعین&انما آمره اذا اراده شیئأ آن بقول له کن فیکون) همانا امر او اگر اراده کند چیزی را،پس به آن چیز امرمیکند که بشو،واو خواهد شد(یعنی اگر خداوند اراده کرده که عالم وآدمی از نو بیافریند وطرحی نو درانداخته شود،حتمأ این اتفاق مبارک خواهد افتاد) شیرخوارکرم اند ونگران/تاکه مادرزکجامی آید/درفراقند ونمه منتظرند/کزکجاوصل ولقا می آید...مولانا پیغمبرعشق است ویخنش سخن عشق است مولانا کعبه ی دلهاست
جاوید در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹:
به نظر من برز در اینجا مخفف شده برازنده بودن هست برازنده گی شایسته گی
همایون در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۳: