باربد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
ممنون میشم اگر تفسیر این قسمت که میگه :: از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب
وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب
متوجش نمیشم کسی میتونه بهم توضیحی بده؟
حسین در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور سوم » پادشاهی شاپور سوم:
خوراک حاشیه های این شعر را به خبردان خود فرو کنید ببخشید اضافه کنید، اگه کسی هست که معنی جمله بالا رو میفهمه لطفن بنویسید تا دیگران هم بفهمند،
من نمیفهمم این جایگذاربهای بی معنی و بی مسمی و عمدتا غیر فارسی در زبانی که بیش از نصف کلماتش عربیست، چه سودی دارد؟! چه مشکلی را حل میکند؟! چه گلی به سرمان میکوبد!؟
حسین در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور سوم » پادشاهی شاپور سوم:
با سلام و عرض پوزش از بیجابودن مطلب، چرا شما به جای نظرات یا نظرخواهی یا کامنت که هرسه غیر فارسی است البته، از کلمه حاشیه استفاده کرده اید، که آنهم عربیست و بی مسمی؟
متین در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:
امیرحسین عزیز....این دوتا اصن از هم جدا نیستن....در واقع شاعر داره دلیل اینکه هر کسی اسیر دام معشوق میشه رو به پرورش یافتن معشوق با خرد و عقل ربط میده....در واقع به علت زیرکی معشوقه ک همه عاشقش میشن
محسن در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:
سلام و خداقوت
آشوب وردآورد بین درست تره، ورد به معنی گل سرخ.
امین حقیقی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
به نظر شاعر از باده عشق خورده و اینقدر قوی بوده که شب خوابش برده و عشق به بالینش اومده میگه خوابیدی؟ این باده ای که میخوری و چنین شبگیره، کافری اگه نپرستیش بعدشم میاد زاهدان رو تکذیب میکنه و میگه این عشق از روز اول در پیمانه ما ریختن
حمید در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید:
بیت
همیبرگرد گونه گونه نگار
چه فعلی دارد؟ برگرد؟ برگردن؟ برگردن فعل است؟
وحید سبزیانپور wsabzianpoor@yahoo.com در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:
عشق به زندگی در نهاد بشر به ودیعت نهاده شده، به¬همین سبب، از مرگ میهراسد، زیرا آن¬سوی زندگی، تاریکی و ابهام است. بشر با هرچیزی که از آن بیخبر است، دشمنی میورزد به همین سبب، مرگ را به این سبب که در پس پردة ابهام است، خوش نمیدارد. از نکتههای قابل تأمّل در این¬خصوص اینکه چرا آدمی به-طور طبیعی، وقتی با سختی و مرارت بسیار دوران کودکی و یادگیری را طی می¬کند، مستی و غرور جوانی را پشت سر می¬گذارد، تجربههای تلخ و شیرین به¬دست میآورد، امکانات زندگی را فراهم میکند، قسطهایش به¬پایان میرسد ... فرصت زندگی از او سلب میشود.
او که در جوانی هزار خواستۀ بیپاسخ داشته است، چرا در دوران کهنسالی و رشد و کمال، باید بار سفر ببندد و با دنیا و عزیزان خود وداع کند و پا در جایی گذارد که از کم و کیف آن بیخبر است؟
واقعیت این است که آدمی در دوران کهولت و رویارویی با مرگ، دچار حیرت و شگفتی میشود و از خود می¬پرسد: این¬همه رنج و عذاب برای رشد و کمال، این¬همه تلاش برای یادگیری و گردآوری لوازم زندگی، این¬همه تجربههای تلخ جوانی و عبرت و پشیمانی چرا باید به مرگ ختم شود؟
خیام این موضوع را در قالب تمثیلی زیبا با زبانی فاخر و ادبی مطرح کرده است. کوزهگری کوزههایی در نهایت زیبایی و ظرافت به¬گونهای میسازد که عقل و خرد او را میستاید، بعید نمی¬نماید که این ستایش، اشاره¬ای به تبریک خداوند به خود، در زمان آفرینش آدم دارد. عقل به سبب بزرگی و عظمت آدمی با فروتنی و احترام، او را بوسه¬باران میکند. اما همین¬که جامهای لطیف و شگفت را میسازد، آنها را به زمین میزند و خُرد میکند.
سعدی نیز عمر طبیعی را برای آدمی کافی نمیداند، احساس میکند که مشکلی در کار است و برای بهکاربستن تجربههای جوانی، عمر دیگری در این دنیا لازم است:.
مرد هنرمند هنرپیشه را
تا به یکی تجربه آموختن
عمر دو بایست در این روزگار
با دگری تجربه بردن به¬کار
این ابهام و اعتراض در سخنان بسیاری از بزرگان ازجمله فردوسی در آغاز داستان رستم و سهراب، ناصرخسرو، ابوالعلای معرّی و... دیده میشود.
خیام در جایی دیگر میگوید:
اجزای پیالهای که درهم پیوست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
بشکستن آن روا نمی¬دارد مست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
در جاییکه یک مست به خود اجازه نمیدهد یک کاسه را بشکند، چگونه خداوند هستی، جام وجود آدمی را به زمین می¬زند؟
از این پرسش خیام برخی بوی کفر و بیایمانی به قیامت را استشمام کردهاند. برخی نیز گفتهاند: خیام با طرح این پرسش، ضرورت وجود جهان پس از مرگ را اثبات کرده است. بدین معنا که جهان هستی بدون زندگی دوباره عبث و بیهوده شده، با حکمت الهی ناسازگار است. به همین سبب، در دیدگاههای دینی و عرفانی، مرگ تولّدی دیگر برای زندگی در جهانی بزرگ¬تر است، همان¬گونه که جنین با رشد چشم و گوش و دهان و ... باید از رحم مادر خارج شود تا بتواند ببیند، بشنود، سخن گوید و ...، انسانهای کمال¬یافته نیز باید وارد دنیای جدید شوند، زیرا این دنیا ظرفیت لارم را برای یک انسان رشدیافته ندارد.
اما حقیقت این است که عشق عموم انسان¬ها به زندگی، در این دنیا به¬قدری زیاد است و آن¬قدر از مرگ هراس و وحشت دارند که زنده¬ماندن در این دنیا را حتّی در زمان ضعف و پیری، به زندگی در دنیای دیگر ترجیح میدهند.
وحید سبزیانپور wsabzianpoor@yahoo.com در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۲:
موضوع این دو بیت، مرگ و حتمی¬بودن آن است در امثال و حکم دهخدا بیش از دویست نمونه شعر و ضربالمثل با موضوع حتمی¬بودن مرگ آمده است. آنچه قابل تأمل است اینکه مگر کسی در قطعیت مرگ تردید دارد که این¬همه از مرگ گفتهاند؟ دیگر اینکه این تصویر ترسناک در این دوبیتی به چه منظور آمده است.
نکتۀ مهم این است که خبر از مرگ، در آثار ادبی معنای ثانویه¬ دارد، منظور هیچ گویندهای این نیست که مردم! بدانید روزی شتر مرگ در خانة شما می¬خوابد؛ زیرا امری بدیهی است، معنای دوم این بیت هشدار و یادآوری است که آدمی در هر جایگاهی باشد، به¬ناچار پایان کار او قبر و مردن است بنابراین باید هشیار و آگاه زندگی کرد.
نتیجۀ سخن آنکه، زندگیِ ناپایدار را نباید با سختی و مشقّت گذراند، نباید به¬گونهای دلبستة آن شد که دلکندن از دنیا و فکر و خیال مرگ، مایۀ رنج و عذاب شود. ازآنجاکه صابونِ مرگ به تن همگان میخورد، حیف است که نام نیک از خود به¬جا نگذاریم و عامل ستم و تجاوز به حقوق دیگران شویم.
این ویژگی زبان ادبی و هنری است که با یک خبر، ده¬ها و صدها معنی را به گوش مخاطب سرازیر میکند. از دیگر سو، باباطاهر با آوردن کلمات متضاد شیر و مور، با توجّه به قدرت شیر و ضعف مور، به طیف وسیع و گستردۀ انسان¬ها از کوچک و بزرگ، اشاره کرده؛ همچنین با اشاره به میر، این نکته را یادآور شده است که مرگ، فقیر و غنی، والامقام و دون¬مایه نمیشناسد. زیبایی موسیقایی مور و میر و شیر نیز پیرایهای زیبا به گردن این دو بیت است. گذر از لب گور در معنای کنایی مردن، بیان را فاخر و وزین کرده است.
امّا تصویر وحشتناک جشن و پایکوبی موران برای چیست؟ بزمی که سفره¬ای در آن گسترده شده، خوراک آن وجود نازنین آدمی است و مهمانان آن مورانی هستند که با جشن و شادی ذرّه¬ذرّۀ تن نازک ما را نوش جان میکند. این تصویر وحشتناک به¬منزلۀ زنگ خطری برای انسانهای مست و غافل است تا زندگانی دو روزه را با هشیاری و آگاهی طی کنند و در هنگام مرگ دچار حسرت و پشیمانی نشوند.
بابا در یک دو بیتی دیگر همین هشدار را به زبان دیگری می¬گوید:
دلا اصلا نترسی از ره دور / دلا اصلا نترسی از لب گور
دلا اصلا نمی¬ترسی که روزی / شوی بنگاه مار و لانة مور
رهام در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
بگشای در سرای بستان
بستان سرا
باغچه و باغ سر خانه.
خانۀ بزرگ که دارای گلها و درختان بسیار باشد.
مهتاب در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۲:
, تقدیر تو تعیین شده س تلاش بیهوده نکن
هما در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۷:
حسین رنگچی در آهنگ «ماه دل افروز» از متن این شعر استفاده کرده که بسیار زیباست.
هما در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۷:
حسین رنگچی در آهنگ «ماه دل افروز» خود از متن این شعر استفاده کرده که بسیار زیباست.
داریوش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:
اصلا این شعر ربطی به قرآن و آیات قرآنی ندارد. این شعر هیجان درونی شاعر را وصف میکند. از وزن ابیات و واژه های بکار رفته کاملا پیداست.
پیمان در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:
چه زیباست در نو شدن طبیعت، دل را با تابش نور شعر شاعران نو کنیم که هم بهار بیرون و هم بهار دل را رنگی ویژه می بخشد کلام قدسی آنان.....
زیبا در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
سلام. من این شعر مولوی را خیلی دوست دارم. کتاب های زیادی هست از نویسندگان بزرگ و دانشمندان ما که معنای دقیق آن را با سند و ادله کافی و وافی بیان کرده اند. دوستانی که در پی معنای دقیق هستند چرا در اینجا دنبال معنا می گردند؟!
در مورد آیه 18 سوره زمر که می فرماید سخنان را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند، مگر نگفته آنها کسانی هستند که خدا آنها را (به نظر خاص خود) هدایت کرده و و به حقیقت خردمندان عالمند؟
به نظر من اینها همان ترازو دارانند که تقلبی را از سره تشخیص می دهند. و از آنجایی که هیچ بشری مهلت عمرش آنقدر نیست که در هر چیز خبره شود باید مواظب باشیم. باید مواظب باشیم چراغ بیدار دل را که به هر انسانی داده می شود در این طوفان افکار و شایعات و اغراض ... حسابی مواظبت کنیم وگرنه اگر در معرض هر چه بادا قرار گیرد به راحتی خاموش می شود...
به خصوص در این دنیای مدرن که هر کسی هر چه می خواهد به هر غرضی، با سواد و بی سواد می تواند بلغور کند و نشر دهد ... و بیکاران هم بازنشر دهند ...
محمد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۹:
از دوستان گنجوری خواهش می کنم اطلاعاتی از درج این غزل در نسخه های مختلف به من بدهند که در چند نسخه یافت می شود وبه چه کیفیت .
بابک دولتی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۰:
مصرع اول از بیت دوم مشکل تایپی دارد
HS در ۵ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۶ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۱۰۸:
بسیار زیباست...
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی..../* حافظ
.. در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۸: