منم از جان خود بیزار بیزار
اگر باشد تو را از بنده آزار
مرا خود جان و دل بهر تو باید
که قربان تو باشد ای نکوکار
ز آزار دلت گرچه نگویی
درون جان من پیداست آثار
بهار از من بگردد چون ندانم
چو در دل جای گلشن پر شود خار
گناهم پیش لطفت سجده آرد
که ای مسجود جان زنهار زنهار
گنه را لطف تو گوید که تا کی
گنه گوید بدو کاین بار این بار
تن و جانی که خاک تو نباشد
تن او سله باشد جان او مار
تو خورشیدی و مرغ روز خواهی
چو مرغ شب بیاید نبودش بار
چو برگیری تو رسم شب ز عالم
چه پرها برکند مرغ شب ای یار
به حق آن که لطف تو جهانست
که آن جا گم شود این چرخ دوار
به چشم جان چه دریا و چه صحرا
در آن عالم چه اقرار و چه انکار
به تنگی درفتد هرک از تو ماند
فروکن دست و او را زود بردار
به قصد از شمس تبریزی نگردم
چگونه زهر نوشد مرد هشیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر احوالات عمیق عاطفی و معنوی یک فرد است که به شدت از آزار و رنجشی که ممکن است به محبوبش برساند، بیزار است. او جان و دل خود را برای محبوبش فدا میکند و اظهار میدارد که آثار آزار دل محبوبش در جان او نمایان است. نویسنده از غم و اندوهی صحبت میکند که ناشی از دوری از محبوب است و به نوعی به ارتباط عمیق بین عشق و گناه اشاره دارد. او همچنین به قدرت عشق و لطف محبوب اشاره میکند و در نهایت به بیتابی و اشتیاقش برای وجود محبوبش متعهد میشود. به طور کلی، متن با زبانی شاعرانه، احساسات عاشقانه و معنوی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من از جان خود خستهام و اگر تو باعث ناراحتی من هستی، از این وضعیت بیزارم.
هوش مصنوعی: جان و دل من باید به خاطر تو فدا شود، ای نیکوکار.
هوش مصنوعی: اگرچه تو از آزار دل خود صحبت نمیکنی، اما نشانهای آن در وجود من کاملاً پیداست.
هوش مصنوعی: بهار از من دور میشود چون نمیدانم که چرا دل من پر از خارهاست به جای گلهای خوشبو.
هوش مصنوعی: گناه من باعث میشود که در برابر لطفت سر تعظیم فرود آورم. ای معبود جانم، از تو خواهش میکنم که مرا ببخش.
هوش مصنوعی: گنه (خطا و گناه) از لطف و رحمت تو میگوید که تا چه زمانی میتواند به عذر و بهانهجویی ادامه دهد، اما این بار واقعاً باید تغییر کند و به راه درست برگردد.
هوش مصنوعی: بدن و روحی که از خاک تو دور باشد، بدنش بیارزش است و روحش مانند ماری خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو همانند خورشید هستی و در روز میدرخشی، اما وقتی مرغ شب بیاید، دیگر نوری نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر تو شب را از این دنیا برگیری، چه پروازهایی که پرنده شب نمیتواند انجام دهد، ای دوست.
هوش مصنوعی: به راستی که زیبایی و مهربانی تو، کل جهان را شکل میدهد، بهطوری که در این دنیای پرگردش و بیثبات، همه چیز تحت تاثیر آن قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: با دید دل، در هر نقطهای از زمین یا آسمان، حقیقت وجود دارد و در آن جهان، ما میتوانیم هم به حقیقت اعتراف کنیم و هم آن را انکار کنیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تنگنا بیفتد و نتواند از عهده برآید، باید دستش را رها کنی و او را به سرعت نجات دهی.
هوش مصنوعی: من به خاطر شمس تبریزی به جستوجو نمیروم، زیرا چگونه ممکن است مرد هوشیاری زهر را بنوشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
منقش عالمی فردوس کردار
نه فرخار و همه پر نقش فرخار
هواش از طلعت ماهان پر از نور
زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار
بتانی اندر و کز خط خوبان
[...]
مرا با عاشقی خوش بود هموار
کنون خوشتر، که در خور یافتم یار
کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد
مه دو هفته من سر ز کهسار
کنون خوشتر، که با او بوده ام دی
[...]
نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمند است بار و بیخرد خار
نهان اندر بدان نیکان چنانند
[...]
خدای پاک و بی همتا و بی یار
هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.