گنجور

حاشیه‌ها

سید محسن در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

درود بر ر---غلامی--روح و جذبه شعر عطارتقدیس جهان و شرح طلوع و نمایان شدن روشنی آگاهی است---این شعری که شما نوشتید همه ناکامی و سیاه نمائی و مصیبت است

سراج در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده:

در خیلی از نسخه های معتبر بیت آخر مصرع اول آمده...
که تو روی یار ِ ما را دیده‌ای
پس تو جان را جان و ما را دیده‌ای ...

سید محسن در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

درود بر ادیبان---میفرماید همه کس از عارف و عامی در جستجوی یار خود هستند لیکن من بدنبال تهی دست و مفلسی هستم که مست دیدار باشد و البته پدیدار یعنی پیداهم باشد---معمولا مردان خدا در گمنامی و پنهانی زیست میکردند و عطار این پنهانکاری را دوست ندارد و میگوید پیدا شوید اگر عاشق هستید---خالی بودن دست شما عیبی ندارد

سید محسن در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

درود بر ادیبان عزیز---زانکه دعوی خام شد،هر کو در این مذهب بسوخت----یعنی هر ادعائی که باشد در صورتیکه ما در مذهب عشق وارد شده و گداخته شویم ....دعوی و ادعای بچه گانه ائی بیش نیست. هیچ ادعای در مذهب عشق وجود ندارد---همه تسلیم است---نه ادعا های خام و بچه گانه

سیاوش بابکان در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳:

گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می روند
ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده ایم

ناشناس در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی:

مصرع دوم از بیت اول چه معنی ومفهومی میده؟

امین در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

در تصیف "مرا عاشق" در آلبوم "لاله بهار" استاد شهرام ناظری، بیت دوم را با اندکی تغییر و بصورت زیر اجرا نموده‌اند:
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر "نپرهیزد"

احسان در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲ - زبان حال علیاجناب صدیقه صغری:

بیت چهارم کردی به جای کری
و در ادامه سنگ به جای سنک
کشم به جای شکم
فعلا همین سه تا. یا حق

علی مهجور در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام:

این بیت هم اشتباه است:
ز تو نشگفت فصل و بردباری
چنان کز ما جفا و زشتکاری
اصلاح فرماییدک
فضل درست است
یعنی از تو فضل و بردباری عجیب و شگفت نیست همانطور که متاسفانه از ما جفا کاری و انجام کارهای زشت به سبب انسان بودن عجیب نیست.

علی مهجور در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام:

این بیت را اصلاح فرمایید:
و لیکن این تن ما تو سرشتی
قصای خویش بر ما تو نوشتی
قصا غلط است. قضا درست است.

محمد علی جعفری در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳:

در بیت
چه تازی خر به پیش تازی اسپان؟
گرفتاری به جهل اندر گرفتار ،
بین دو واژه ی تازی و تازی جناس تام بسیار زیبایی برقرار است ، تازی اول به معنی تاختن و تازی دوم نوعی اسب یاهمان اسب تازی
است

محمد علی جعفری در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳:

این قصیده به دلیل ارایه هایی که در آن به کار رفته از یکی از قصیده های بسیار زیبای فارسی به شمار می رود. بیتی که می گوید: «چو کفتاری که بندندش بعمدا همی گویند کاینجا نیست کفتار » اشاره به این رسم دارد که در قدیم برای گرفتن کفتار به نزدیک لانه ی او می رفتند و مرتب این جمله که : ( اینجا کفتار نیست) را تکرار می کردند و معتقد بودند کفتار سخن آنان را می شنود و فریب می خورد و از لانه اش بیرون نیامده و فرار نمی کند ، بعد لانه را محاصره می کردند و ان را می گرفتند

برگ بی برگی در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
انسان پس از ورود به این جهان به عنوان هشیاری خالص خدایی ، بنا به ضرورت حیات، از همان آغاز زندگی در این جهان صیادی را آموخت ، از صید نامی که بر وی نهادند و صید اسباب بازی های خود و پدر و مادر و اطرافیان خود ، و پس از آن هرچه از صیدهای مادی و فکری این جهان را که بدست آورد در مرکز خود قرار داده و با آنها به اصطلاح هم هویت گردید و این صیادی که سالهای ابتدای زندگی از ضروریات بقای انسان میباشد رویه معمول انسان شده به این کار ادامه داده و به اشتباه راه کمال و عروج انسان را در صید و انباشت هرچه بیشتر چیزهای این جهانی میداند .پس حافظ میفرماید کمند (فکر) که اسباب صیادی میباشد را بر زمین افکن و آن را رها کن (کمند بر جام جم افکندن و آنرا صبدکردن برداشتی اشتباه مینماید چرا که جام جم را که جهان بینی مملکت وجودی خود انسان میباشد از راه فکر و ذهن نمیتوان بدست آورد ) پس میفرماید کمند را بر زمین بیفکن و جام جم را که بوسیله آن قادر خواهی بود بر تمام ابعاد وجودی خود نظارت کنی را بردار و حافظ از کاربرد این جام برای تعالی روح و آسمانی شدن در دیوان خود بسیار سخن رانده است .
درمصرع دوم از تجربیات خود گفته و میفرماید او در این صحرا (کنایه از این جهان هستی با وجود اینهمه  تنعم  و زیبایی که بدون حضرت معشوق جز بیابانی بی آب و علف نیست ) بسیار طی طریق نموده است ولی صیدی واقعی در آن یافت نشده است بلکه این صیدهای زمینی بدلیل آفل بودنشان اصولا صید محسوب نمی شوند و نه حتی از بهرام اثری یافت شد یعنی که جسم انسان نیز آفل بوده و بر جای نخواهد ماند ، کنایه از بیت معروف : بهرام که گور می گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟
به تعبیری دیگر میفرماید در این جهان عاقبت نه از جان مادی و جسم انسان اثری بر جای خواهد ماند و نه از دستاوردها و صیدهای مادی او و تنها چیزی که میماند عشق است و بس و عشق چیزی نیست جز یکی شدن با حضرت معشوق در همین جهان ناسوت .
پاینده و مانا باشید

مسعود در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - آرزو:

سلام
لطفاً معنی بیت چهارم را بفرمایید

رضوان در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:

بیت دوم به صورت تحت الفظی یعنی همان کمند گیسویش که با آن خاطر خلق را صید می کند و مردم را خاطرخواه خودش می کند را می گیرم و با آن می کشمش به سمت خودم ؛یعنی موهایش را می کشم و به سمت آغوشم می آورمش با همان موهایی که مردم را عاشق خودش کرده است

سیدعلی در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶:

مصراع آخر درستش چنین است:
چو بودنی به ضرورت ببود و یار برفت

صفاییان پور در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
(جای گلاب در گلابدان است نه در جام)

جعفرزاده در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷:

در پایایان مصرع آخر اگه یک علامت سئوال بگذاریم معنی بیت می شود شمع بخنده (شوخی)میگه اگه پروانه خودش رو از عشق من بکشه بمن ربطی نداره.

احمد نیکو در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:

دررباعیات منسوب به خیام بخش دوم (پارسی ویکی) این رباعی به ابوعلی سینا نسبت داده شده است. در صورتیکه ابوعلی سینا در سن 57 سالگی در همدان از دنیا رفته است (فخر رازی هم در سن 62 سالگی در هرات از دنیا رفته است).در صورتیکه خیام در سن 83 سالگی در نیشابور از دنیا رفته است.

شهرام در ‫۵ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:

لولو و روشن نمی تونه تو شعر زیبا باشه
لعل رشن قشنگتر به نظر می رسه

۱
۱۹۰۸
۱۹۰۹
۱۹۱۰
۱۹۱۱
۱۹۱۲
۵۴۲۶