گنجور

 
خاقانی

خدای داند معنی میان نطفه نهادن

به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند

از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش

ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند

حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش

در آزمایش معنی به اصل باز بخواند

حرام زادهٔ صورت که دارد آیت معنی

سزد که داورش الا حلال زاده نداند

به آب تیره توان کرد نسبت همه لل

ببین که لل رشن به آب تیره چه ماند

درافرینش نفسی که بد ز مایهٔ ناقص

ریاضتش به کمالی که واجب است رساند

نه گل به نسبت خاکی نخست درد سر آرد

چو یافت صحبت آتش نه درد سر بنشاند