خدای داند معنی میان نطفه نهادن
به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند
از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش
ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند
حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش
در آزمایش معنی به اصل باز بخواند
حرام زادهٔ صورت که دارد آیت معنی
سزد که داورش الا حلال زاده نداند
به آب تیره توان کرد نسبت همه لل
ببین که لل رشن به آب تیره چه ماند
درافرینش نفسی که بد ز مایهٔ ناقص
ریاضتش به کمالی که واجب است رساند
نه گل به نسبت خاکی نخست درد سر آرد
چو یافت صحبت آتش نه درد سر بنشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تبیین مفهوم آفرینش و نسبت میان نطفه، آب، و آفتاب پرداخته و به ارتباط میان والدین و فرزندان اشاره میکند. شاعر بیان میکند که فقط مرد است که نطفه را میگذارد و پرسشهایی درباره کیفیت و اصل این نطفه و تأثیر آن بر نتیجه نهایی به وجود میآید. حلالزاده و حرامزاده به نوعی با عمل و نتیجه نسبتی دارند و در نهایت، اشاره میشود که هر موجودی باید به کمال خود برسد و در یافتن هویت اصلی خود، بر مشکلات فائق آید. مفهوم کلی این شعر تأمل در ماهیت آفرینش و تأثیرات آن است.
هوش مصنوعی: خداوند میداند که منظور از قرار دادن نطفه به دست مرد تنها این است که آب نطفه از او جاری میشود.
هوش مصنوعی: از نور خورشید و شرایط محیطی بفهم که کشاورز چه تلاشی میکند؛ در نهایت، تنها نتیجهاش این است که دانه را میکارد.
هوش مصنوعی: فرزند حلال که تنها به ظاهرش توجه شود، چه فایدهای دارد وقتی که رفتار و اعمال او در آزمونها به حقیقت و معنی اولیهاش بازنگردد؟
هوش مصنوعی: هرچه که در ظاهر زیبا و جذاب است، اگر معنای درست و واقعی نداشته باشد، نباید به آن اعتماد کرد. ارزش قضاوت و داوری دربارهٔ چنین ظواهری فقط به افرادی سپرده میشود که خودشان از درون، پاک و درست باشند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این مسأله اشاره شده که اگر چیزی در آب تیره قرار گیرد، همرنگ و ناشناخته میشود. به نوعی، این ابراز تمامیت و پاکی را در تضاد با غم و تیرگی نشان میدهد. در واقع، زیبایی و روشنی تحت تأثیر محیطی که در آن قرار دارد، قرار میگیرد و ممکن است نادیده گرفته شود.
هوش مصنوعی: انسانی که با تلاش و کوشش، استعدادهای خود را از طریق تربیت و تجربه به حدی عالی برساند که لازم است، میتواند به بهترین نسخهٔ خود تبدیل شود.
هوش مصنوعی: نه در ابتدا گل نسبت به خاک دردسری دارد، ولی وقتی که با آتش هم صحبت میشود، دیگر احساس دردسری نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
[...]
خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین
که عقل محض سلیمان ثانیت خواند
تویی که پنجه زور آزمای کین توزت
به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند
سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب
[...]
ایا شهی که ضمیرت بچشم گوشۀ فکر
رموز غیب ز لوح ازل فروخواند
نسیم لطف تو اومید را روان بخشد
خیال تیغ تو اندیشه را بسوزاند
زهر زمین که غبار نیاز برخیزد
[...]
پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک
توئی که نور تو خورشید را بپوشاند
توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی
برای رفع حوادث بر آسمان خواند
کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر
[...]
کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.