دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت
در انتظار شد و ایام و روزگار برفت
سزا همین بود آن را که یار بگذرد
ولی چه فایده کز دستم اختیار برفت
به قهستان در، از آرام دل جدا گشتم
چنان که خون ز دو چشمم هزار بار برفت
بر اعتماد جگرخواره ای دگر بودم
خبر رسید که او هم ز سبزوار برفت
کنار من چه شود گر ز دیده پر خون است
که این چنین دو دل آرام از کنار برفت
زمن قرار و شکیب و سکون و صبر به کل
چو هر دو یار برفتند هر چهار برفت
چرا به شیفتگی سرزنش کنند مرا
که دل نماند و جگر خون ببود و یار برفت
کسیم گفت که او بازخواهد آمد زود
هنوز شکر کنم گر برین قرار برفت
نزاریا چه توان کرد با قضا مستیز
چو بودنی به ضرورت ببود و باید رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره گذر عمر و جدایی از معشوق مینویسد. او از روزهایی که بدون روی معشوق سپری شده، ابراز تاسف میکند و به دلتنگی و عذاب جدایی اشاره میکند. شاعر حس میکند که چیرگی زمان و وضعیت او را از یارش دور کرده و این جدایی باعث افسانهزدگی و درد در دلش شده است. او به عدم توانایی در کنترل این وضعیت اشاره کرده و از قضا و تقدیر شکایت میکند. در نهایت، شاعر بدون امید به بازگشت یار، به ناچاری از واقعیت تسلیم میشود.
هوش مصنوعی: عمر به شادی و زیبایی آن معشوق گذشته و در حالی که در انتظار دیدنش بود، روزها و زمانه سپری شد.
هوش مصنوعی: این طبیعی بود که یار مرا ترک کند، اما چه فایده دارد که من اختیار و انتخابم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: در حالی که به قهستان وارد شدم، از حس آرامش دل جدا شدم، به گونهای که هزار بار اشک از چشمانم ریخت.
هوش مصنوعی: به خاطر اعتماد به کسی که آسیبدیده و رنجور است، دلداده شده بودم. اما خبر رسید که او نیز از سبزوار رفته است.
هوش مصنوعی: نزدیک من چه اتفاقی میافتد اگر چشمانم پر از اشک است، در حالی که این یار دو دل و آرام از کنارم میرود.
هوش مصنوعی: وقتی هر دو یار از من دور شدند، تمام آرامش و صبر و قرارم نیز از دست رفت.
هوش مصنوعی: چرا باید دیگران مرا به خاطر شیفتگیام مورد سرزنش قرار دهند، در حالی که دل من شکسته و جگرم خونین است و یارم رفته است؟
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که او به زودی بازخواهد گشت، هنوز شکرگزاری میکنم اگر بر این حال و وضعیت رفته شود.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند با تقدیر و سرنوشت خود مبارزه کند، زیرا برخی چیزها به طور必یعین و ضروری اتفاق میافتند و ما ناگزیر از پذیرش آنها هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که مملکت دیده ام خیال گرفت
ز صحبت شب هجران مرا ملال گرفت
از آن دو چشم جهان خیره گشت از رویت
که آفتاب جهان نور از آن جمال گرفت
نگار شوخ من اندر فراق می کوشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.