هر کی ز حور پرسدت، رخ بنما که همچنین
هر کی ز ماه گویدت، بام برآ که همچنین
هر کی پری طلب کند، چهرهٔ خود بدو نما
هر کی ز مُشک دم زند، زلف گشا که همچنین
هر کی بگویدت «ز مه، ابر چگونه وا شود؟»
باز گشا، گره گره، بند قبا که همچنین
گر ز مسیح پرسدت «مرده چگونه زنده کرد؟»
بوسه بده به پیش او، بر لب ما که همچنین
هر کی بگویدت «بگو، کشته عشق چون بود؟»
عرضه بده به پیش او، جان مرا که همچنین
هر کی ز روی مرحمت، از قد من بپرسدت
ابروی خویش عرضه ده، گشته دو تا، که همچنین
جان ز بدن جدا شود، باز درآید اندرون
هین بنما به منکران، خانه درآ، که همچنین
هر طرفی که بشنوی، نالهٔ عاشقانهای
قصهٔ ماست آن همه، حق خدا که همچنین
خانهٔ هر فرشتهام، سینه کبود گشتهام
چشم برآر و خوش نگر، سوی سما که همچنین
سِرِ وصالِ دوست را، جز به صبا نگفتهام
تا به صفای سِرِ خود، گفت صبا که همچنین
کوری آنک گوید او، «بنده به حق کجا رسد؟»
در کف هر یکی بنِه، شمع صفا که همچنین
گفتم «بوی یوسفی، شهر به شهر کی رود؟»
بوی حق از جهان هو، داد هوا که همچنین
گفتم «بوی یوسفی، چشم چگونه وا دهد؟»
چشم مرا نسیم تو، داد ضیا که همچنین
از تبریز، شمس دین، بوک مگر کَرَم کُند
وز سَرِ لطف برزند، سَر ز وفا که همچنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با بیانی رمزآلود به توصیف زیباییها و محبتهای الهی میپردازد. او از حور، ماه و پری سخن میگوید و از شنونده میخواهد تا با نگاهی به زیباییهای وجود خود پاسخ دهد. شاعر همچنین به محبت و عشق اشاره میکند و جان را از پیوند با بدن جدا میداند. او میگوید که هر صدایی که از عاشقان بشنوی، قصه عشق اوست. در نهایت، شاعر از بوی یوسف و نور حق یاد میکند و از شمس دین به عنوان نمادی از کرم و لطف الهی یاد مینماید. این شعر به طور کلی تبیینی از عشق و زیبایی روحانی است.
هوش مصنوعی: هر کسی از تو درباره حوریها سوال کند، زیبا و دلنشین خود را نشان بده، زیرا هر کسی هم که از ماه برایت صحبت کند، باید به آسمان برود و خودش را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که دنبال زیبایی و فرشتگی است، باید چهرهٔ خود را به او نشان دهد و هر کسی که از خوشبوئی سخن میگوید، باید زلفهایش را باز کند تا نشان دهد که او نیز زیبایی و جذابیتی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی از تو بپرسد که چطور ابر از مه جدا میشود، باید با حوصله و دقت توضیح دهی، مانند آنکه بند قبا را گام به گام باز میکنی.
هوش مصنوعی: اگر از مسیح بپرسی که "چطور مرده را زنده کردی؟"، به او بوسهای بده بر لبهای ما که ما هم چنین کاری انجام دادهایم.
هوش مصنوعی: هر کسی از تو بخواهد که بگویی حال و روز عاشق کشتهشده چگونه است، به او بگو که جان من تنها نمونهای از این حال و روز است.
هوش مصنوعی: هر کس با نیکی و محبت از من بپرسد، ابروی خود را نشان میدهد، چون که ابروهایش دو برابر شده و اینگونه است.
هوش مصنوعی: وقتی که جان از بدن جدا شود، دوباره به آن بازمیگردد. پس به کسانی که انکار میکنند نشان بده که اینطور است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که بروی، صدای ناله و عشق ما را میشنوی؛ این داستان ماست و حق خداوند است که چنین باشد.
هوش مصنوعی: در خانهٔ هر فرشتهای، دل من پر از درد و اندوه شده است. به آسمان نگاه کن و با نگاهی شاداب و زیبا به من بنگر.
هوش مصنوعی: من راز وصال و دوستی را فقط به نسیم صبح گفتم و نه کس دیگری، تا آنکه نسیم صبح به من گفت که چنین است.
هوش مصنوعی: کسی که نابینا است نمیداند بنده به حقیقت و راستین کجا میتواند برسد. در دستان هر فردی یک شمع روشنی وجود دارد که نشاندهنده درک و دسترسی به حقیقت است.
هوش مصنوعی: گفتم که بوی یوسف از کجا و به کدام شهر میرود؟ در جواب به من گفته شد که بوی حقیقت از جهان هستی و از فضایی که داریم میوزد، چنین است که همیشه در همه جا موجود است.
هوش مصنوعی: وقتی گفتم که چگونه میتوانم با بوی خوش یوسف چشمانم را باز کنم، نسیم پردهدار تو به من نوری عطا کرد که همینطور است.
هوش مصنوعی: از تبریز، شمسالدین، آیا ممکن است که او با مهربانی به ما کمک کند و از سر لطف، نسبت به وفا و وفاداری ما توجه کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای که دلم ز دست شد جانِ شما که همچنین
یک نفسی دگر مرو بهرِ خدا که همچنین
من به وفایِ عهدِ تو خورده قسم که همچنان
تو به هلاکِ جانِ من داده رضا که همچنین
چند که جهد میکنم تا تو ستیز کم کنی
[...]
تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین
آب حیات چون رود، خیز و بیا که همچنین
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می بری؟
از سر کوی ناگهان مست بر آکه همچنین
هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن؟
[...]
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین
سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین
هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
[...]
جانب دوست میکشد عشق مرا که همچنین
جذبهٔ اوست سوی او راهنما که همچنین
هر که ز قبله پرسدم روی کنم بروی دوست
سوی جمال او شوم قبله نما که همچنین
از تو بپرسد ار کسی قبله عاشقان کجاست
[...]
فتنه چسان بپا شود خیز بیا که همچنین
آب حیات چون رود جلوه نما که همچنین
عمر دوباره چون گرفت مرده ز لعل عیسوی
چون تو برفتی از برم باز بیا که همچنین
غنچه چگونه بشکفد از دم صبح مشک بیز
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.