جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
نامد گه آن آخر کز پرده برون آیی
آن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کی
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحه کنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی
ای پیر مناجاتی در میکده رو بنشین
درباز دو عالم را این سود و زیان تا کی
اندر حرم معنی از کس نخرند دعوی
پس خرقه بر آتش نه زین مدعیان تا کی
گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کی
گر عاشق دلداری ور سوختهٔ یاری
بی نام و نشان میرو زین نام و نشان تا کی
گفتی به امید تو بارت بکشم از جان
پس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کی
عطار همی بیند کز بار غم عشقش
عمر ابدی یابد عمر گذران تا کی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد فراق و longing (آرزو) برای وصال محبوب است. شاعر از رنج و مشقتی که به خاطر جدایی احساس میکند سخن میگوید و از محبوب میخواهد که زودتر بیاید و دیگر تحمل این درد را ندارد. او به زیبایی محبوب اشاره کرده و میپرسد که چقدر باید منتظر بماند. همچنین، شاعر به معانی عمیق و روحانی اشاره دارد و از تنگناهای زندگی و نیاز به دلداری در این مسیر سخن میگوید. نهایتاً، او به این نکته میرسد که عشق و آرزو در زندگی بشر بیپایان است و هرگز نمیتوان به راحتی از آن گذشت.
هوش مصنوعی: دوست من، چقدر باید به خاطر دوری تو رنج ببرم؟ تا چه زمانی دل من در غم عشق تو همچنان رسوا و بینوا خواهد بود؟
هوش مصنوعی: وقتی که قلب و روحم از حس جدایی تو پر از درد و غم شده، تا کی باید منتظر بوی وصال تو بمانم؟
هوش مصنوعی: چرا هنوز آن زمان نرسیده که از پس پرده بیرون بیایی و آن چهره زیبا را به نمایش بگذاری؟ تا کی باید در خفا بمانی؟
هوش مصنوعی: در حسرت دیدن تو، ای آرزوی زندگیام، دل به غم و اندوه میسوزد و تا چه زمانی باید ناله کنم و جانم فریاد بزند؟
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم این است که شخصی از محبوب خود میخواهد تا زنجیرهای سنگین و غمزای عشق را از دلش بگسلد. او از زیبایی زلف محبوب یاد میکند و به او عرض ارادت میکند. این احساس بیانگر دلتنگی و آرزوی آزادی از وابستگیهاست. شاعر در جستجوی رهایی از این محبت و درد است.
هوش مصنوعی: چقدر میتوان دلهای عاشق را تحت تأثیر قرار داد و از آنها بهرهبرداری کرد؟ تا کی باید خون دل خورد و در سکوت بمانند دلباختگان؟
هوش مصنوعی: ای استاد دعا و نیایش، تو به میخانه برو و بنشین، تا کی میخواهی در مورد خوبی و بدی این دو جهان فکر کنی؟
هوش مصنوعی: در مکان روحانی و مقدس هیچکس به ادعاهای دیگران اهمیت نمیدهد. به همین دلیل، نباید لباس شخصی را بر آتش بریزیم و از این مدعیان بیاساس تا کی باید رنج ببینیم.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و دلداری هستی، باید از محدودیتهای دنیوی بگذری. زیرا آنچه که میخواهی، فراتر از تمام این دنیای مادی است و جستجو برای آن، زمانبر خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر عاشق کسی هستی و او به تو محبت میکند، یا اگر به خاطر عشق، رنج میکشی، چرا همچنان به نام و نشانی که داری وابستهای؟ تا کی میخواهی در این شرایط بمانی؟
هوش مصنوعی: گفتی که به خاطر تو از جانم مایه میگذارم، پس اگر مردی باید ببینی که این فریاد و زاری تا کی ادامه دارد.
هوش مصنوعی: عطار میبیند که بار غم عشقش باعث شده است که زندگی ابدی پیدا کند، اما زندگی گذرا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.