گنجور

حاشیه‌ها

مسیحا هادی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۶ - داستان باستان:

در کژی ام مکن به نقص نگاه...

ایمان دوکانه ای در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۳۴:

با سلام...اگه ممکن هست مفهوم بیت دوم و ارتباطش با بیت اول را بیان فرمایید..باسپاس

مهدی ابراهیمی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

با سلام ، رسول پرویزی نگارنده مجموعه داستان های کوتاه بنام شلوارهای وصله دار بدون ذره‌ای اطلاع از عرفان و لطایف مندمج در بیان حالات عارفانه ،این داستان را با تعبیر به ظاهر که درین عاشقی زرگر چه گناهی داشته که چنین مظلومانه او را فدا میکنند و......و. همینقدر را عرض کردم که استاد دوست مسعود فرزاد که به دعوت ایشان سخنرانی در آمفی تأتر دانشگاه شیراز ( پیش از انقلاب ) همان اندک آبروئی که در چاپ شلوارهایی وصله دار به دست آورده بود با سطحی نگری به خودجرأت داد تااز بحر عرفان ملای روم و با غروری ناشی از پست و مقام این انتقاد ناشیانه اش بیاد داد . .

آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را:

با سپاس از فرهاد

مهدی ابراهیمی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

با سلام درسطر نوزدهم بهتر آن است که چونین خوانده شود ان خیالی راکه شه در خواب دید ......در رخ میهمان ، آمد پدید.
با تشکر از برنامه خوب شما. مهدی ابراهیمی

شهرام در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

فرامرز اصلانی این آهنگ رو بی همتا خونده

م.ط در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

بیم : خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن ، شکوه . شکوهندگی واندیشه ... / دهخدا
دلیل: ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ./ لبیبی
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است کلاهی دلکش است اما بترک سر نمی ارزد. / حافظ
از بلندای این گویش خیام برخیمه خرد بی تأمل نتوان گذشت/شایدچنین باشد
یارای استوای لفظ ونظم آوری گوهرناب آب خیزتفکررا ندارم آنچنانکه یارای پذیرش برخاستگی خورشید لائح برخیط اسود وابیض
چون درگل نهشته از سیاهی را ندارم/ سخن از طلوع است وییدایش و خیزشگاه اندیشه / که متأسفانه جای این مبحث « عَیْنٍ
حَمِئَةٍ  »وآبکی بودن فکر واثبات آن در این مختصر نمی گنجد. ودر خورشید بگل نشسته، مشاهده میسرنیست که سفتن در،
ودیرینگی زمکان ممکن گردد وآیه 86 کهف رابه نادرستی دراینجا مطرح شده/لذا قرآن نگفته :«کانت تغرب»آمده: «وجدها تغرب» و
و اگر از Mean Sea level Local از وسط دریا بساحل ،غروب وطلوع خورشد بویژه درقطبین ویا در مناطق حاره وحامیه بنگرید شاید
شما هم مشاهدهی ویژهای داشته باشید (عَیْنٍ حَمِئَةٍ = Black Sea ) در نظر بیننده در آبی که در اثر لجن، سیاه به نظر می‏آمد و یا در
آبی که روی آنرا لجن را پوشانده بود، غروب می‏کرد
بر تأکید وصحت سخن ، همانا شعر اوست:
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند زآن روی که هست کس نمی‌داند گفت
از سر سودا چرا ؟

پریا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله:

بله این شعر رو هم (مصطفی راغب ) عزیز هم خوندن و بسیار هم زیبا خوندن ،نظر من اینه که باید حتما و حتما گوش بدید...وگرنه حیف میشه...

م.ط در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

بیم : خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن ، شکوه . شکوهندگی و ... / دهخدا
دلیل: ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ./ لبیبی
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است کلاهی دلکش است اما بترک سر نمی ارزد. / حافظ
از بلندای این گویش خیام برخیمه خرد بی تأمل نتوان گذشت/شایدچنین باشد
یارای استوای لفظ ونظم آوری گوهرناب آب خیزتفکررا ندارم آنچنانکه یارای پذیرش برخاستگی خورشید لائح برخیط اسود وابیض
چون درگل نهشته از سیاهی را ندارم/ سخن از طلوع است وییدایش و خیزشگاه اندیشه / که متأسفانه جای این مبحث « عَیْنٍ
حَمِئَةٍ  »وآبکی بودن فکر واثبات آن در این مختصر نمی گنجد. ودر خورشید بگل نشسته، مشاهده میسرنیست که سفتن در،
ودیرینگی زمکان ممکن گردد وآیه 86 کهف رابه نادرستی دراینجا مطرح شده/لذا قرآن نگفته :«کانت تغرب»آمده: «وجدها تغرب» و
و اگر از Mean Sea level Local از وسط دریا بساحل ،غروب وطلوع خورشد بویژه درقطبین ویا در مناطق حاره وحامیه بنگرید شاید
شما هم مشاهدهی ویژهای داشته باشید (عَیْنٍ حَمِئَةٍ = Black Sea )
بر تأکید وصحت سخن ، همانا شعر اوست:
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند زآن روی که هست کس نمی‌داند گفت
از سر سودا چرا ؟

کاظم ایاصوفی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:

مصراع اول بیت آخر و لیکن درست است

کاظم ایاصوفی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:

مصراع اول بیت چهارم ببینم از تو مویی صحیح است

moji kh در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:

به نظرم مفهوم کلی اش در مورد جبری هس که به انسان تحمیل کردن

علی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:

یعنی واقعا به به

محید سلیمانی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:

بیت دوم، مصرع دوم اشتباه نوشته شده است و درستش این است: باد است به دستم
یا اگر قصد داریم باد را با است یکی کنیم بهتر است که در تایپ دقت کنیم که به این شکل بنویسیم و فاصله گذاری را رعایت کنیم، بادست به دستم
یعنی نباید بین «با» و «دست» فاصله بیفتد.
باسپاس

امید در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۵:

در روش = در رویش (در روی فقر)
با احترام و سپاس.

جلیل در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین مگو و متابعت نگهدار:

محمد رضا جان تو هنوز در قید و بند مذهب هستی؛ اینجا مذهب عشق ساری و جاری هست؛ سعی در اثبات حقانیت خود از طریق نفی افراد برجسته ای چون مولوی نکن

Arman در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:

بیت آخر یا رب چو گدا همت شاهانه نهادیم درست است

ندا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش:

نه .درست هست .باید گفت بیوباردتا وزن شعر حفظ شود و اینکه در خود دیوان اشعار پروین هم بیوباردآمده .

برگ بی برگی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کارِ دیگر می کنند

واعظان در اینجا آن متکلمینِ بدونِ عملی هستند که بر رویِ منبر خطابه هایی غرّا می خوانند و جلوه گری ها نموده، خلق را به پرهیزگاری و تقوی توصیه می کنند و همچنین در محرابِ عبادت نمازهایی به غایت زیبا و با تلفظِ صحیح می خوانند اما چونکه به خلوت و دور از انظارِ دیگران می روند همه آن جلوه گری ها را فراموش کرده و اگر شرایطِ فسق مهیا باشد به آن کارهایِ دیگر که خلافِ شرع و برآمده از ذهن هستند می پردازند، حافظ همواره از این دورویی و نفاق بیزاری جسته و بارها اینچنین واعظ و  شیخی را به بادِ انتقاد می‌گیرد و این مشکل را بررسی و در پیِ حلِ آن و ارائه راهکار و جایگزین می باشد برای رسیدن به منظورِ اصلیِ عبادت که خروج از ذهن و بازگشتِ انسان به اصلِ خداییِ خویش است.

مشکلی دارم زِ دانشمندِ مجلس بازپرس

توبه فرمایان چر خود توبه کمتر می کنند

دانشمندِ مجلس همان دانش آموخته هایِ علومِ مذهبی هستند که برایِ هر مشکلی بر مبنایِ شریعت و آنچه در کتابهایِ بیشمار آمده است راهِ حل جستجو می کنند، حافظ با کنایه زدن به این دانشمندان می‌فرماید چگونه است که فقیهان و عالمانِ دینی با اینهمه دانشِ خود تا کنون  نتوانستند این مشکل را حل کرده و به علتِ بازگشتِ انسان به ذهن یا عدمِ کنترلِ نفسِ اماره پی‌ببرند، توبه فرمایان که خود دانشمند هستند و راهِ توبه را می دانند و به دیگران نیز می آموزند چگونه است که خود کمتر توبه می کنند و با دیدنِ جذابیت هایِ اینجهانی نمی توانند بر نفسِ خود چیره شوند؟ در اینصورت با چنین ریاکاری آیا می توانند از مردمی که پایِ منبر نشسته اند بخواهند تا پرهیزگاری را پیشه خود کنند؟

گوییا باور نمی دارند روزِ داوری

کاین همه قلب و دَغَل در کارِ داور می کنند

حافظ به حق خداوند را از چنین ریاکاری و قلب یا حقه بازی هایی که واعظان و زاهدان می کنند مبرا و بی نیاز دانسته و می فرماید گویی آنان به روزِ داوری یا قیامت که باید پاسخِ اینگونه دغلکاری ها را بدهند باور ندارند، واعظ و زاهد بر بالایِ منبر به هرگونه فریبکاری دست می زند تا علاوه بر اینکه خود را پاک و منزه جلوه دهد دانشمندیِ خود را به مخاطبان خود بفروشد و درواقع خود را بیان کند و نه حقیقتِ آن دین و آیین را.

یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند
روی سخن حافظ با انسانهایی که دارای دلبستگی های این جهانی هستند میباشد و دلبستگی به باورها نیز یکی از تعلقات دنیوی میباشد که انسان زاهدانه قصد رسیدن به خدا بر اساس ذهن و باورهای تقلیدی داشته و گمان میبرد تنها راه و راه درست همین است که او میداند و از گذشتگان و اطرافیان خود آموخته است ، حافظ بارها به این نو کیسه ها نصیحت کرده از آنان میخواهد تا بجای این خر لنگِ ذهن سوار بر آن اسب و استر های تیز رو شده تا با یک جهش راه هفتاد ساله را هفت ساله طی کنند اما آنان از سرِ منیت و ذهن ناز و لجاجت کرده اند .
پس حافظ وقتی میبیند دم گرم او در آهن سرد آنان اثر نمی کند از خدا میخواهد تا آنان را بر خر یا ذهن خودشان واگذارد ، شاید که لنگ لنگان و در مدت زمانی بعید به سر منزل مقصود برسند، اما بدلیل اینکه حافظ می‌فرماید "با خرِ خودشان نشان " پس ایهامی در آن نهفته و محتمل است حافظ منِ کاذبِ انسان را به خر تشبیه کرده باشد که انسانهایِ ستیزه گر و لجوج پس از شنیدنِ پندِ بزرگان نیز حاضر به رها کردنِ این خرِ منِ متوهم و کاذب نیستند.
حافظ و سایر بزرگان کینه و عداوت با انسانهایی که خدایی در ذهن خود ساخته و او را پرستش میکنند ندارند بلکه همواره سعی در انتقال خرد و آگاهی به آنها داشته و به آنان میگویند که از سر فکر و انشقاق خدا و خود به جایی نمی رسند پس لازم است عینکِ دید خود را تغییر داده و به گونه ای دیگر جهان ، خدا و خود را بشناسند که این آگاهی بخشی بر بسیاری اثر گذار و نتیجه بخش بوده است .
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند
خانقاه در اینجا نمادِ مسالک و باورهایِ گوناگون است و مراد از گدای خانقاه همه انسانهایی هستند که خود را نیازمند حضرت معشوق دانسته و شوق وصال، آنان را از خانقاه جهان فرم و فکرِ صوفیانه بر کنده تا بسوی دیر مغان که لامکانی برای خردورزی و تعقل میباشد بر جهند و پس از رهایی از فکر و ذهن است که در دیر مغان و با بهره گیری از رهنمودهای پیر مغان (بزرگانی مانند مولانا و حافظ ) آبِ خرد زندگی را بر آنها جاری می گردد تا توانگر شده و  برای رسیدن به وصلِ حضرت معشوق آماده شوند . حافظ این راه را به نو دولتان و همه انسانها معرفی میکند تا بجای حرکت با خر لنگ ذهن ، بوسیله اسبِ تیز رو و  غلامِ چابک سواری که قابلیتش در وجودِ هر انسانی ست با یک جهش خود را به سرمنزل مقصود برساند .
حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند
زمره دیگر در اینجا یعنی از سویی دیگر، پس‌حافظ می‌فرماید حُسنِ بی پایان و لایتناهیِ خداوند بوسیله خرد و با کمکِ رهنمودهای پیر مغان انسان را به خویشتنِ ذهنیِ خود می کشد، اما از سویی دیگر ، انسانی با ماهیتی متفاوت و در حالیکه به عشق زنده شده از غیب یا ملکوتِ بی انتهایِ خداوند سر بر می آورد و متولد می گردد یا به عبارتی با خداوند به وحدت رسیده و یکی می شود . مسیح آن را تولد دوباره خواند که بدون آن انسان را به ملکوتش راه نیست.

بر درِ میخانه عشق ای مَلَک تسبیح گوی

کاندر آنجا طینتِ آدم مُخَمَّر می کنند

میخانه موردِ نظرِ حافظ که در جای جایِ دیوانِ خود از آن نام می بَرَد همین میخانه عشق است و قداستِ آنرا در این حد متعالی می داند که مَلایک و باشندگانِ عالمِ غیب وقتی به درگاهِ آن می رسند باید تسبیح و ذکرِ عشق یا خداوندِ سبحان را بگویند زیرا که در این میخانه طینت و سرشتِ انسان را با شرابِ عشق درآمیخته و مُخَمَّر می کنند و همین ذاتِ خداییِ انسان است که او را بنا به فرموده قرآن بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیده است.

صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت

قدسیان گویی که شعرِ حافظ از بر می کنند

شعرِ حافظ همان کلام انبیا و اولیای خداوند است و کمترین تناقضی با کتاب و کلامِ الهی ندارد، پس‌ اگر خروشی از عرشِ کبریاییِ خداوند به گوشِ جان شنیده شود، با رجوع به عقلِ خود میتوان زمزمه باشندگانِ عالمِ قدس و پاکی را که مشغولِ از حفظ کردنِ شعرِ حافظ هستند شنید،  حفظ و تکرارِ چنین غزلیاتی ست که می‌تواند درهایِ معنا را نه تنها  بر رویِ انسان که از جنسِ عشق است بگشاید و کیفیتِ زندگی را ارتقا بخشد، بلکه همه باشندگانِ عالمِ ماده و عالمِ معنا نیز می توانند از آن منتفع گردند. 

همیرضا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

این غزل در کلیات تصحیح شادروان فروغی در ملحقات آمده و عنوان شده که «این غزل در یک نسخهٔ خطی است که عیناً نقل شد».

۱
۱۸۳۹
۱۸۴۰
۱۸۴۱
۱۸۴۲
۱۸۴۳
۵۴۱۴