بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را
شه چو عجز آن حکیمان را بدید
پابرهنه جانب مسجد دوید
رفت در مسجد سوی محراب شد
سجدهگاه از اشک شه پر آب شد
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا
خوش زبان بگشاد در مدح و دعا
کای کمینه بخششت مُلک جهان
من چه گویم چون تو میدانی نهان
ای همیشه حاجت ما را پناه
بار دیگر ما غلط کردیم راه
لیک گفتی گرچه میدانم سرت
زود هم پیدا کنش بر ظاهرت
چون برآورد از میان جان خروش
اندر آمد بحر بخشایش به جوش
درمیان گریه خوابش در ربود
دید در خواب او که پیری رو نمود
گفت ای شه مژده حاجاتت رواست
گر غریبی آیدت فردا ز ماست
چونکه آید او حکیمی حاذقست
صادقش دان کو امین و صادقست
در علاجش سِحر مطلق را ببین
در مزاجش قدرت حق را ببین
چون رسید آن وعدهگاه و روز شد
آفتاب از شرق اخترسوز شد
بود اندر منظره شه منتظر
تا ببیند آنچه بنمودند سر
دید شخصی فاضلی پرمایهای
آفتابی درمیان سایهای
میرسید از دور مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
نیستوش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مهرویان بستان خداست
آن خیالی که شه اندر خواب دید
در رخ مهمان همی آمد پدید
شه به جای حاجبان فا پیش رفت
پیش آن مهمان غیب خویش رفت
هر دو بحری آشنا آموخته
هر دو جان بی دوختن بر دوخته
گفت معشوقم تو بودستی نه آن
لیک کار از کار خیزد در جهان
ای مرا تو مصطفی من چو عمر
از برای خدمتت بندم کمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، یک شاه، پس از دیدن ناکامی حکیمان، با پای برهنه به سمت مسجد میدود و در آنجا سجده کرده و دعا میکند. او از خداوند میخواهد که نیازهایش را برآورده کند و از اشتباهاتش عذرخواهی میکند. سپس در خواب، پیرمردی را میبیند که او را مژده میدهد که فردا غریبی حکیم و امین به او خواهد آمد که میتواند مشکلاتش را حل کند. صبح روز بعد، شاه منتظر آن شخص میماند و در نهایت فردی فاضل و دانشمند را میبیند که در زیر سایهای به او نزدیک میشود. شاه احساس نزدیکی بسیار زیادی با او میکند و به او میگوید که همیشه آماده خدمت به اوست. این بخش از شعر بر اهمیت علم و حکمت و همچنین ارتباط انسانها با یکدیگر تأکید دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه کنجکاو و ناتوانی آن حکیمان را مشاهده کرد، بیدرنگ با پای برهنه به سمت مسجد رفت.
هوش مصنوعی: به مسجد رفت و به سمت محراب رفت، جایی که برای سجده کردن است، با اشکهای خود آن مکان را پر از آب کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که از غرق شدن در چنگال فنا نجات پیدا کرد، به یاد خود آمد و با زبان خوش، در ستایش و دعا گفتوگو کرد.
هوش مصنوعی: ای بخشندهای که مالکیت جهان را به من اعطا کردهای، چه باید بگویم در مورد حال و احوال من، وقتی که خودت از راز درون من آگاهی داری؟
هوش مصنوعی: ای همیشه پناه و پشتیبان ما، دوباره ما در اشتباه رفتیم و راه را گم کردیم.
هوش مصنوعی: اما تو گفتی که هرچند میدانم، زودتر پیدایش کن و بر روی ظاهرت نشان ده.
هوش مصنوعی: وقتی که آواز روح از درون شنیده شد، دریاى رحمت و بخشش به جوش و خروش درآمد.
هوش مصنوعی: در حین گریه، او خوابش برد و در خواب دید که پیری به او نمایان شد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، بشارت میدهم که خواستههایت برآورده خواهد شد. اگر فردا کسی غریب و نیازمندی به درگاهت بیاید، حمایت و کمک از سمت ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که آن شخص دانا و ماهر بیاید، باید او را بشناسی که امانتدار و راستگوست.
هوش مصنوعی: در درمان او، تاثیر کامل جادو را مشاهده کن و در حالتش، نیروی الهی را ببین.
هوش مصنوعی: وقتی آن روز موعود فرا رسید، آفتاب از سمت شرق طلوع کرد و درخشندگیاش مانند ستارهای سوزان بود.
هوش مصنوعی: در یک چشمانداز، پادشاه در انتظار است تا ببیند آنچه را که به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: شخصی با توانمندیهای برجسته و دانش فراوان را دید که مانند خورشید در میان سایهای قرار داشت.
هوش مصنوعی: از دور به نظر میرسد که چیزی شبیه به هلال است، ولی واقعیت آن است که وجود و عدم آن همچون خیالی در ذهن میباشد.
هوش مصنوعی: گرچه تو در واقعیتی هستی، اما در ذهن و خیال تو، جهانی فراخ و وسیع وجود دارد که فقط در افکارت میتوانی آن را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در مورد تصوراتی از صلح و جنگ آنها و همچنین احساساتی از فخر و ننگشان.
هوش مصنوعی: تصاویر و خیالاتی که در ذهن انسان وجود دارد، شبیه به چهرههای زیبا و دلربا هستند که از زیباییهای خدا نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: آن خیال و تصوری که شاه در خواب خود مشاهده کرد، به شکل مهمانی در برابرش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: شاه به جای همراهانش، به سمت مهمان پنهان خود حرکت کرد.
هوش مصنوعی: هر دو دریا با هم آشنا هستند و چیزی را یاد گرفتهاند؛ همچنین هر دو روح بدون اینکه به هم گره بخورند، به هم متصل شدهاند.
هوش مصنوعی: معشوق من تو بودی، اما اکنون دیگر کاری از دست ما برنمیآید و وضعیت در دنیا تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: ای عظیمالشأن، من مانند عمر (که برای خدمت به تو همواره آمادهام) خود را به خدمت تو میسپارم و برای این کار تمام تلاش خود را میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.