در راسته ناز فروشان که بتانند
ماییم ونگاهی که به هیچش نستانند
ای عشق شدی خوار بکش ناز دو روزی
کاین حسن فروشان همه قدر توندانند
خوبان که گهی خوانمشان عمر و گهی جان
بازی مخور از من که نه عمرند و نه جانند
جانند بدین وجه کشان نیست وفایی
عمرند از این رو که به سرعت گذرانند
جز رنگی و بویی نه و سد مایهٔ آزار
در پردهٔ گل خار بنی چند نهانند
بیجوشن فولاد صبوری نروی پیش
کاین لشکر بیداد عجب سخت کمانند
وحشی سخن نقص بتان بیهده گوییست
خوبند الهی که بسی سال بمانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل درباره عشق و زیبایی و ناپایداری آن است. شاعر از ناز یا زیبایی عشق سخن میگوید و آن را موقتی و فانی میداند. او به توصیف خوبان و جذابیتهای ظاهری میپردازد و تاکید میکند که این زیباییها عمر و جان حقیقی ندارند و تنها گذرا هستند. در پایان، شاعر به قوت صبر اشاره میکند و میگوید که تا زمانی که عشق و زیبایی واقعی وجود نداشته باشد، تلاش برای رسیدن به آن بیهوده است.
هوش مصنوعی: ما در میان زیباییهای ناز و دلربایان قرار داریم و نگاهی داریم که هیچکس نمیتواند بهدست آورد و از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: ای عشق، تو که در نظرها کم ارزش شدهای، به ناز چند روزه به آنها توجه کن؛ زیرا این زیباییفروشان همه به اندازه تو هستند و ارزش زیادی ندارند.
هوش مصنوعی: به کسانی که گاهی آنها را به مهمانی میخوانم، توجه نکنید که نه زندگی واقعی دارند و نه روحی. بازی با من نکنید، زیرا آنها در واقع وجود حقیقی ندارند.
هوش مصنوعی: زندهها به این دلیل که زندگیشان وفایی ندارد، به سرعت به پایان میرسند؛ گویی در حال کشیده شدن به سوی مرگ هستند.
هوش مصنوعی: فقط رنگ و بویی باقی مانده و زخمهای سرشار از درد در درون گل، خارها را پنهان کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر بدون استقامت و صبر بر مشکلتان غلبه نکنید، به جلو نروید؛ زیرا این لشکر ظلم و ستم بسیار قوی و پرفشار است.
هوش مصنوعی: سخن گفتن درباره نقصهای معشوقان بیفایده است، زیرا خوبان الهی مدت طولانی در دنیا ماندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این شوخ سواران که دل خلق ستانند
گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند
ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن
از خوبی و زیبایی خورشید زمانند
میران سپاهند و عروسان وثاقند
[...]
صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند
صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند
بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت
در دیر مغان همسبق مغبچگانند
رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس
[...]
آنها که مقیمان خرابات مغانند
ره جز به در خانه خمار ندانند
من بنده رندان خرابات مغانم
کایشان همه عالم به پشیزی نستانند
سر حلقه ارباب طریقت به حقیقت
[...]
ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند
نام تو بخوانند ونشان تو ندانند
گر تیر نظر را بنشانم به نشانی
با کج نظران راست نیاید که کمانند
وصف تو همان است که گفتند و شنیدیم
[...]
رندان همه مستند و می از جام ندانند
بی نام و نشانند از این نام نشانند
در صومعه گر زاهد رعناست مجاور
رندان به سراپردهٔ میخانه روانند
خوش آینه دارند در آن آینه روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.