گنجور

 
وحشی بافقی

در راسته ناز فروشان که بتانند

ماییم ونگاهی که به هیچش نستانند

ای عشق شدی خوار بکش ناز دو روزی

کاین حسن فروشان همه قدر توندانند

خوبان که گهی خوانمشان عمر و گهی جان

بازی مخور از من که نه عمرند و نه جانند

جانند بدین وجه کشان نیست وفایی

عمرند از این رو که به سرعت گذرانند

جز رنگی و بویی نه و سد مایهٔ آزار

در پردهٔ گل خار بنی چند نهانند

بی‌جوشن فولاد صبوری نروی پیش

کاین لشکر بیداد عجب سخت کمانند

وحشی سخن نقص بتان بیهده گوییست

خوبند الهی که بسی سال بمانند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۰۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

این شوخ سواران‌ که دل خلق ستانند

گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند

ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن

از خوبی و زیبایی خورشید زمانند

میران سپاهند و عروسان وثاقند

[...]

خواجوی کرمانی

صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند

صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند

بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت

در دیر مغان همسبق مغبچگانند

رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس

[...]

سلمان ساوجی

آنها که مقیمان خرابات مغانند

ره جز به در خانه خمار ندانند

من بنده رندان خرابات مغانم

کایشان همه عالم به پشیزی نستانند

سر حلقه ارباب طریقت به حقیقت

[...]

ناصر بخارایی

ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند

نام تو بخوانند ونشان تو ندانند

گر تیر نظر را بنشانم به نشانی

با کج نظران راست نیاید که کمانند

وصف تو همان است که گفتند و شنیدیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

رندان همه مستند و می از جام ندانند

بی نام و نشانند از این نام نشانند

در صومعه گر زاهد رعناست مجاور

رندان به سراپردهٔ میخانه روانند

خوش آینه دارند در آن آینه روشن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه