محسن افتخاری در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:
ما ز بالاییم و بالا میرویم
اشاره شاعر عزیز به اینکه ما جزئی از کل هستیم
میلاد در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیهالسلام:
در پاسخ به نرگس-معنی بیت 13:
پیر مرد جواب داد: به رسم و آدابی که مرشد آتش پرست دستور نداده است، عمل نمیکنم.
زهرا ملاشاهی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
یکی از بزرگترین لذتهای زندگیم قطعا خوندن این ابیات زیبا هست از شعرای بزرگ.سپاس از همه بزرگواران و اساتید.
یک اذری زبان یعقوب در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم:
این از افتخارات شهریار شیرین سخن است که باوجود سرودن اشعارناب به زبان مادری مانند حیدربابایه سلام به زبان فارسی هم غزل های نغزسروده است من اذری زبان هستم وبه همان اندازه که از خواندن حیدربابایه سللم لذت میبرم ازشنیدن این غزل هم که یاداور غزل های حافظ بزرگ است لدت بردم بقول دوستمان حیف است حلاوت خواندن این اشعار را با پیش کشیدن مسایل دیگر زایل کنیم«هنر مرز ندارد»
مجید۲۸ در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
نمیدونم شاید اشتباه میکنم ولی هرگز از استقبال شعری رفتن یا تضمین کردن خوشم نیامده همین حواشی را که خواندم چندین نفر شعر تضمین کننده را با اصل غزل اشتباه گرفتند
محسن محمدزاده در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱:
درک من از این رباعی این است:
اشاره به زیبایی و درخت سرو ،خود جواب سوالی است که در بیت آخر از تمام بشریت و فلاسفه میکند که چنین چیز واضح و مشخصی . در پی زیبایی یک درخت سرو چه دلیلی میتواند وجود داشته باشد جز همان زیبایی و وجود خود درخت سرو !!! پس دیگر سوال این که چرا ما خلق شده ایم ،کاملا از میان میرود... ،در واقع به همان علت که همین الان و در این لحظه ما فقط وجود داریم ،درست همانند دیگر موجودات . که اینجا اشاره به وجود همه عالم از روی زیبایی و با تمثیل درخت سرو بسیار دلنشین و الهام بخش است .
این درک من از این رباعی زیباست.
یاقوت قرمز در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:
با سلام
این شعر فقط تاکید بر شکر گذاری دارد و این که پس از شاکر بودن واقعی دیدن نتیجه عمل شکر گذاری رویت خواهد شد همچنین بیان می کند تلخی روزگار را نادیده بگیر و گله مند نباش تا نتیجه اش که نهان هست برات آشکار شود
به امید روز که همه انسان ها کمی حداقل زندگی را نبینند و میلیون ها نعمت و رحمت رب العالمین را ببینن
الهی شکر شکر شکر بابت کوچکترین مولکول های این عالم وبزرگترین خلق هایت که همون آسمان ها و کهکشانهاست
هادی امامی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
شعر بسیار زیبا و مفهومی بود
کاش همچین شعرایی الان زنده بودن و از حضورشون لذت میبردیم
پویا حمیدی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
به عقیده من، استاد شجریان از شعور شعری بسیار بالایی برخوردار بود و هست، چرا که با نحوه مدیریت کردن تن صدا و انتخاب گوشه ها و دستگاههای مناسب، حزن و شادی و سایر احساسات نهفته در ظاهر و باطن هر بیت رو با هنر آواز هویدا میکنه. اینجاست که درک شعر حافظ و سعدی و مولانا و ...، و حظ ما از این اشعار، با شنیدن صدای استاد شجریان صد چندان میشه.
درود بر بزرگان ادب و هنر و درود بر دوستدارانشان.
محمد در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱:
درود
لطفاً املای مشعوف در مصرع دوم بیت اول رو تصحیح کنید
ابوالفضل غلامی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
سلام. بیت پنجم مصراع دوم، کلمۀ «تو» اضافه است و وزن شعر را خراب کرده است: قدر چه داند صدف، دُرّ شب افروز را
رف در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
می گوید مارا جلوه معشوق در این کار داشت نه براین کار داشت. اولی به این معنی است که این کار یعنی ناله های زار موجب جلوه گری یا جلوه گر ماندن معشوق می شود. بدون ناله های زار این جلوه (معشوق) برای من نمی ماند. دقت کنیم می گوید ناله خوش پس باید نتیجه خوش داشته باشد...
آرمین در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
دکتر سروش از ابیات پایانی چنین خوانشی دارند:
هرکه او بی سر بجنبد دم بود
جنبش او جنبش کژدم بود
کجرو و شبرو و زشت و زهرناک
پیشه او خستن جانهای پاک
M D در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
فردی بیش از چهارصد سال پیش شعری سروده. بسیار هم زیبا سروده. چرا فقط از خواندنش لذت نمی برید؟ چرا احساس میکنید باید در زمینه ایی که آگاهی ندارید اظهار نظر کنید. چرا فکر میکنید اشاره به اسم کارخانجات مدرک سازی که قسمتی یا تمام عمر مفیدتان را گرفته اند شما را وحی منزل میکند و عاری از اشتباه. چرا از واژه « نمیدانم » اینقدر هراس دارید؟
و از همه مهمتر چرا به جای عبارت «من گمان میکنم ... » از عبارت «بی گمان...» استفاده میکنید؟ حتی علم هم اعتبار خود را از مطلق نبودن و نقض پذیری یافته شما چطور حدس و گمان و احساس خود را اینقدر مطلق میدانید که به این شکل به جان هم افتاده اید؟
خواندن این همه ابراز عقیده بی پایه و متعصبانه شیرینی خواندن دوباره این شعر را در کامم زهر کرد.
رضا در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱ - خبر بردن کندرو ضحاک را از بساط فریدون:
دلسوزگی: دلسوزی، ترحم
مهدی در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
سلام به همه اساتید استفاده بردم از همه نظرها
یه کتاب خوندم در این رابطه بین حافظ و شاه نعمت الله
حافظ میره خدمت شاه نعمت الله برای بقول صوفی ها
واسه دستگیری حالا شاه نعمت الله بنا به دلایلی جواب رد
میده چون معتقد بودن خوب پخته نبوده حافظ و باید میرفتن
پخته تر میشدن و این شعر رو هم همون موقع میسراید در واقع
در زمانی اینو میگن که یه سالک نیم پخته است حافظ بعد وقتی
پخته میشن میفرماید، ترک این مرحله بی هم رهی حضر نکن/ ظللمات است
ظلمات یا میفرماید، به می سجاده رنگین کن / گرت پیر مغان گوید
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
در نسخه ای که استاد شجریان بر اساس آن این غزل را اجرا کرده اند دو تفاوت دیده می شود. نمی خواهم بگویم چون استاد این طور اجرا کرده اند پس به این دلیل درست است.
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
به این شکل خوانده اند: سر تسلیم من و خاک در میکدهها
سر تسلیم را بر خاک می گذارند نه بر خشت. و تعبیر این که منظور از خشت در اینجا خشت بالای در میکده بوده که افراد مجبور به خم شدن شوند، به نظر تعبیر درستی نمی آید و حافظ با کمبود کلمه مواجه نبوده که بخواهد چنین تعبیری را بیاورد.
خاک میکده و خاک در میکده سه بار دیگر هم در غزلیات حافظ آمده است
و این مصرع:
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
به این شکل خوانده اند:
تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت
به نظر می رسد این خوانش صحیح تر باشد چون دو کلمه «که» پشت سر هم قرار نمی گیرند
Seyed Tabibi در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸:
در مصرع اول بیت ماقبل آخر کلمه "عندلیان" نادرست بوده و "عندلیبان" درست است
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
درود به همراهان دانا
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
نظرات زیبا و متنوعی در باب کلمه خشت نگاشته شده بود. می توان در مصرع اول مفهوم دیگری را هم برای کلمه خشت متصور شد. ناگفته پیداست که در پی تفسیر سخن حافظ نیستیم و فقط برداشت خود را بیان می کنیم.
گاهی خشت کنایه از بنا و ساختن و ساختمان نیز می باشد. مثلا می گوییم خدا خشت فلانی را نزده یا خشت اول چون نهد معمار کج ...
به معنی بنا و شروع بنا است.
(برداشت بنده): حافظ در این مصرع به آفرینش آدم و پیمان ازلی اشاره می کند: سر من از روز ازل و تأسیس این میخانه در تسلیم پیمان و رضا بوده است.
در مصرع دوم برخی دوستان نوشته اند حافظ می گوید هرکس نمی فهمد برود سرش را روی خشت لحد بگذارد و بمیرد.
بعید می دانم چنین منطق و نفرینی را بشود به حافظ منتسب نمود.
شاید می خواهد بگوید روزی سرت به سنگ می خورد، روزی متوجه میشی ولی با سختی و شکست
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی/فلک آن پند با تلخی بیاموزد تورا روزی
درسا در ۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا: