مصطفی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:
به نظر میاد خوانش دو مصرع باید اصلاح بشه:
1)
"جان ربی الاعلی گود دل ربی الاعلم زند"
"جانْ، رَبیُ الْاَعْلا گُوَدْ (گوید)، دلْ، رَبیُ الْاَعْلم زَنَد"
2)
"خورشید حق دل شرق او شرقی که هر دم برق او"
"خورشیدِ حَقْ، دِلْ شَرقِ او، شرقی که هر دم برق او"
امیرالملک در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
نمی دانم که میان جمله حاشیهها به چنین معنیای از بیت سوم اشاره شده یا نه، لیک، اگر سخن تکراری است عذر از حوصلهی تنگ من بپذیرید. باشد که این سخن جویندهی گمگشتهای را رهنما شود و بیت را چراغی روشن ساز. پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت. خطا گناه است و قلم صنع همان قلمی است که پیش از خلقت قضای آدمی را بر لوح ازلی نوشته.آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد. آفرین بر پیر ما که این عرفان لبریز از عشق را بر ما روشن کرد. چنان عرفانی که بنیاد جهان را مهر میداند و تمامی خطاها را از پیش بخشیده.
در پناه حق
علی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
سلام و درود
در ادامه نظر قبلی خودم در مورد کلمه زین سبب باید عرض کنم که بیائید این داستان را به تصویر بکشیم : جناب محتسب به اون شخص میگه تو الان مستی . دلالت بر نوعی حالت در زمان حال میباشد
یه سئوال :: چرا محتسب بسمت مرد کشیده شد ؟
جواب :: حالت و نوع راه رفتن مرد باعث شد که محتسب مشکوک بشه و به سراغش بره حال اگر مرد صاف و درست میرفت این مسئله پیش نمی آمد تا اینجا معلول برا ما مشخص شد ( نوع راه رفتن )
محتسب هم داره همینو میگه که علت این نوع حرکت تو اینه که الان مست هستی
گفت مستی زین سبب افتان و خیزان میروی
حالا سئوال من از دوستانی که میگن قبلا مست کرده :
در اون شب من هم با همین مرد سر یک میز شراب خوردیم و با هم قدم میزدیم من مست نبودم با اینکه خورده بودم که محتسب رسید و رفت یقه اونو گرفت چرا به من گیر نداد در صورتی که منم خورده بودم ؟
پس دیدید که خوردن دلیل نیستد بلکه مستی باعث نوع راه رفتن هست
گفت مستی زین سبب افتان..... از سبب این مستی هست که اینجوری راه میری
محتسب نگفت از سبب آن خوردن چون منم با او خورده بودم ولی معلوم شد که خوردن ملاک نبوده
از اینکه طولانی شد منو ببخشید
احمد رحمت بر در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:
استاد عبدالوهاب شهیدی در برنامه «یک شاخه گل» شماره 254 همراه با نواختن عود، این غزل را نیز به آواز میخوانند. از زمان 05:38 تا 12:13
البته در سایت گلها، این قسمت به اشتباه به عنوان غزل رهی معیری معرفی شده است ولی اگر به برنامه گوش دهید متوجه خواهید شد که این غزل از سعدی خوانده میشود.
همچنین عودنوازی استاد شهیدی در این اثر واقعا شنیدی است.
سـینا ----- در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:
کسی این رباعی را توضیح میدهد؟ گوی گریبان بگشای به معنای آوازخواندن است؟
سـینا ----- در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:
جناب جاوید مدرس (رافض) - سپاسگزارم از این که در غزلیات حافظ اختلاف نسخه ها را ذکر می کنید. ولی با یکی از اظهار نظرهایتان مخالف هستم: دیوانی از رودکی در زمان حافظ وجود نداشته است. البته شکی نیست که بیشتر اشعار رودکی همان طور که امروز نیست مدت ها پیش از بین رفته بود. اما شواهدی هست از این که اشعار رودکی را تا حدی میشناختند. برای مثال بین قطعه های عبید زاکانی ( که همعصر با حافظ بوده) این بیت از رودکی ( بوی جوی مولیان ) تضمین شده ( به شکلی هزل گونه و انتظار نداشته باشید این جا بنویسم!!)
علی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:
اشکان عزیز اینکه شما درونمایه رو متوجه نیستید به معنی کم مایه بودن رباعی نیست. کاملا برعکس این رباعی ناظر به یکی از قدیمیترین بحثهای فلسفه است (رجوع به داستان سقراط در بستر مرگ) و بحث اینه که زهد در بطن خودش ریاکاریه. این بحث رو حافظ به خوبی کریستالی کرده ولی خب بهرحال بسیار پر مایه است اگر متوجه مباحث فلسفیاش باشی و اینکه خیام بر فلسفهٔ یونانی شرح مینوشت و کاملا با این مقاهیم هم آشنا بود.
محمد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
ماییم و موج سودا شب تا بروز تنها
سودا، یکی از خلطهای چهارگانه در طب سنتی و غلبه خلط سودا در بدن باعث بروز عوارضی از جمله: لاغری، تیرگی پوست غلظت خون، مالیخولیا، سوزش دهانه معده، اشتهای کاذب و … میشود
اما چرا در این بیت «موج» سودا بکار رفته؟
حبیب در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:
رضا ممنون عالی معنی کردی
مخصوصا بیت زهره سازی خوش نمیسازد
علیرضا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست:
دوستان چرا میخواید میراثی که متلق به آمل هست رو به ساری نسبت بدید . اصلا میدونید ساری بعد از آمل به وجود آمده و پایتخت طبریان بوده چرا میخواید بگید از ساری در منابع معتبر ذکر شده که آرش کمانگیر آملی بوده و از کوه دماوند تیر را رها کرد در ضمن کوه دماوندم که در اصل وبه صورت مرزی برای آمل میشه ولی نمیدونم چرا دماوند رو جزو تهران حساب میکنید
لطفا اصلاح کنید
باربد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
با سلام خدمت ادب دوستان عزیز
متاسفانه حاشیه ها خیلی وارد حاشیه شدند!
شکی نیست که این شعر زیباست و از طرفی اگه معتقدیم که هرکسی از ظن خود شد یارمن، پس نظرات هم رو تحقیر نکنیم.
دوستی که سعی داره این شعر و مصرع مربوط به ذره و خورشید رو به فلوطین و ذیمقراتیس و فلسفه یونان باستان ربط بده حرف بی ربطی نمی زنزنه. و حتی دوستانی که از معانی و مفهوم اون ارادت حافظ رو به آل محمد برداشت می کنند هم قابل احترام و تامل هست.
و اصلا به شرایط مذهب و .. ربطی شاید نداشته باشه.
نظر شما رو به شعرهای جامی جلب میکنم که متاسفانه در همین گنجور مغفول واقع شده در حالی که از معروف به خاتم الشعرا هست.
با این که شاید به صورت رسمی حنفی یا شافعی مذهب هست ولی اشعار بسیاری در مدح علی و دیگر ائمه دارد که خیلی زیبا هستند، دعوت می کنن حتما سری به گنجور جامی بزنید. و حتما حتما شعری که درباره علی ع و ماجرای تیر خوردن ایشون و .. بخونید.
ممنون
nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴ - زاده شدن فریدون، کشته شدن پدرش و پرورش او با شیر گاو برمایه:
گرامی فرهاد
تخت جمشید را هخامنشیان 518سال پیش از میلاد بنا کرده اند ، یادگاری ست از داریوش، خشایار شاه و اردشیر شاه
قسمتی از تاریخ حقیقی ایران است.
ضحاک استوره ای {اسطوره }ست قبل از بنای تخت جمشید
سید محمد هاشمی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
آنجا که سعدی (ع) می فرماید:
که نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد ، به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی،
و البته با توجه به بیت قبلش که یار را به رقص دعوت میکند: چه نشینی از قیامت بنمای سرو قامت به خلاف سر بستان که ندارد اعتدالی، منظور این است:
به معشوق میگوید برای چه نشسته ای ای قیامت؟ برخیز و قامت همچو سروت را بنمای که البته برخلاف بی اعتدالی و ناموزون بودن سرو، قامت تو معتدل و زیباست! برخیز و برقص!
که امشب آن شبی نیست که فکر کنی دف زدن زود تمام شود و با ضربه زدن ( طپانچه) و سیلی زدنی(بربط) از گوشمالی خلاص شود! یعنی با دو سه تا ضربه و چند دقیقه نواختن دف تمام نمیشود امشب و تا صبح ادامه دارد
فرهاد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴ - زاده شدن فریدون، کشته شدن پدرش و پرورش او با شیر گاو برمایه:
دوستان اتفاقات ضحاک در تخت جمشید رخ داده؟
محمد سلماسی زاده در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجهٔ لقمان زیرکی لقمان را:
ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻓﮑﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺳﭙﺮﺩ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺩ
اشاره به رهایی از ذهنیت ناخواسته و فکر های دایمی و ناخواسته است که از آدمی بهترین چیز یعنی لذت حضور را می برد
رضا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:
برخی ابیات در متن نیامده است: خروشید و زد دست بر سر زشاه
کـه شـاها منـم کــاوه ی دادخــواه
زنـی بـر دلم هــر زمــان نیشتــر
ز تــو بــر مـن آمــد ستـم بیشتـر
ستـم گـرنـداری تـو بـر مـن روا
بـه فـرزند من دست بـردن چـرا ؟
مـرا بـود هـژده پسـر در جهـان
از ایشان یکی مانده است این زمان
ببخشـای بـر مـن یـکی را، نـگــر
که سـوزان شـود هر زمـانـم جـگـر
جـوانی نمـاندست و فـرزند نیست
به گیتی چـو فــرزنـد پیـونـد نیست
ستـم را میــان و کـرانـه بـود
همیــدون ستـــم را بـهـانه بــود
یـکی بی زیـان مــرد آهنگــرم
ز تــو آتـش آیــد همی بــر سـرم
مهرداد داوری دولت آبادی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:
بیت چهارم:
این مرگ که خلق لقمه اوست
یک لقمه کنیم و غم نداریم
در واقع مولانا مرگ را شروعی دیگر می داند.
مهرداد داوری دولت آبادی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:
با پوزش قرض صحیح است.
nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۲:
گرامی شهرام
در آتش دل پریر بودم بنهفت
دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
می گوید؛ پریروز در نهانخانه ی دل آتشی داشتم
دیروز نسیم صبحگاهی با من سخنی دلنشین گفت
nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵: