مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود
داشت گلبانگی و مشعوف گلستانی بود
دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری
مگسی بود که مهمان سرخوانی بود
دست امید که یک بار نقابی نکشید
بود دور از سر و نزدیک به دامانی بود
آنکه از تشنگیش بود گذر بر ظلمات
تف نشان جگرش چشمهٔ حیوانی بود
ریشه تفسیدهٔ گیاهی ز لب کوثر رست
که ز ابرش هوس قطرهٔ بارانی بود
خویش را ساخته آماده سد شعله خسی
گرم همصحبتی آتش سوزانی بود
بود وحشی که ز رخسار تو شد قافیه سنج
یا نواساز گلی مرغ خوش الحانی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مرغی که شاعر در سرودهاش توصیف کرده، نشانهای از زیبایی و شادی در باغی گلستان است. او از تماشای زیباییها بهرهمند نیست و به نوعی در گرداب مشکلات گرفتار است. این مرغ امیدوار است که روزی از درد فاصله بگیرد و به آرزوهایش برسد. او به تشنگی و ناکامیهایش اشاره میکند و همچنین از تلاشهایش برای غلبه بر آتش و دشواریهای زندگی میگوید. در نهایت، این مرغ به همصحبتی با آتش و تلاش برای یافتن خوشی و زیبایی در زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: مرغ ما شب گذشته در باغی زیبا و پرگل آواز میخواند و حالتی شاداب و خوشحال داشت.
هوش مصنوعی: چشمی که از خوشی دیدار بهرهمند نیست، مانند مگسی است که تنها دلیلی برای حضورش در مهمانی دارد، بدون اینکه از نعمت آن لذت ببرد.
هوش مصنوعی: دست امید هرگز نقابی به چهره نزد و همیشه نزدیک به دامان من بود.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تشنگیاش از تاریکیها عبور میکند، نشانهای از درونش دارد که نشاندهندهٔ حیات و زندگی است.
هوش مصنوعی: ریشههای گیاهی که در خاک ضعیف و نامناسب رشد کردهاند، از آب زلال و پاک کوثر تغذیه میکنند. این ریشهها به دنبال بارانی هستند که از آسمان ببارد.
هوش مصنوعی: انسان باید خود را تقویت کند و آماده باشد تا در مقابل مشکلات و چالشها بایستد. گزینش دوستان و همصحبتی نیز اهمیت بسزایی دارد، چرا که بر روی روحیه و رفتار ما تأثیرگذار است. چنانچه کسی به جمع آتشینمزاجان بپیوندد، ممکن است در معرض خطر و آسیب قرار گیرد.
هوش مصنوعی: یک شخصی بود که به خاطر زیبایی چهرهات، شعر و قافیه میسراشت یا مثل گلی خوشصدا و زیبا بود که آوازش دلانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود
دل سراسیمه تر از کشتی طوفانی بود
خار در پیرهنم جوهر ذاتی می ریخت
بس که چون تیغ مرا ذوق ز عریانی بود
دیده شوخ به گرداب غم انداخت مرا
[...]
در بهاری که مرا بال و پرافشانی بود
بی تو گل در نظرم، لالهٔ پیکانی بود
من بتخانه نشین را ز چه رو کرد خراب
کفر زلف تو، که آشوب مسلمانی بود؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.