زَوار در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):
آیا امکان دارد که حکیم شاگردانی داشته باشند و آنها پس از مرگ ایشان این ابیات را نوشته باشند ؟ و بخواهند با این شعر استادشان را معرفی کنند و بی احترامی سلطان محمود را محکوم کنند ؟
کیومرس در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » امان از من و تو:
“ما چنین مردمانی هستیم و بس”
خرد یارمان!!؟؟
هادی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۰:
با درود
واقعا عجیب است که جز یکی حاشیه ای زیر این شعر زیبا و سوزناک نمیبینم.
مرتضی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳:
دربیت اول مصرع دوم
قافیه باید مشک سای باشد نه مشک ساری
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۶:
کلاه تتری
کلاه تاتاری، کلاهی که خانم های تاتار (مغول) بر سر می نهادند.
زهره در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:
با عرض پوزش این توضیح مربوط به غزل 313 میباشد.
که عشق خلعت جان است و طوق کرمنا...
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۶:
مسحی
( اسم ) نوعی از موزه که صلحا و امرا در پا میکردند ( غیاث ) : مسحی در پای ور کوه در دست از دور سلام کرد و بنشست
برکی . [ ب َ رَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به برک که بفتحتین است و آن قماشی باشد از پشم اشتر که اکثر لباس فقرا بآن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کلاهی دراز که زهاد بر سر گیرند و بتازی بریس نامند، و باین معنی با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :
دلقت بچه کار آید و تسبیح و مرقع
خود را ز عملهای نکوهیده بری دار
حاجت بکلاه برکی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار
زهره در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:
در بیت 8 منظور، آیه 10 سوره اسرا:
و لقد کرمنا بنی آدم... (و به درستی که فرزندان بنی آدم را گرامی داشتیم...) و این آیه مانند طوق و گردنبند عشق زیبایی آویزه هر انسان است.
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:
فضالة. [ ف ُ ل َ ] (ع اِ) باقی و زائده ٔ از چیزی. (منتهی الارب ). ج ، فضالات. (اقرب الموارد) : من از شراب این سخن مست و فضاله ٔ قدح در دست. (گلستان سعدی )
محمد صادق احمدی فر در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
اجرای استاد محمد رضا شجریان با نی جناب عندلیبی در کنسرت گروه عارف از این شعر بسیار زیباست....
امیر در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس:
باعرض سلام خدمت اهل ادب
به نظر میرسد که اولین کلمه از بیت اول المستغاث بوده که با اشتباه تایپی المستغات نوشته شده است.
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:
فسحت . [ ف ُ ح َ ] (ع اِمص ) گشادگی و فراخی مکان . (فرهنگ فارسی معین )
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۹:
قیاس صحیح است و غیاث غلط است
حمید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۹:
سلام من فکر میکنم سعدی این حکایت را از باب طعنه بیان کرده است ( سعدی چون به سفر زیاد رقبت داشت اکثر حکایاتش واقعی است ) شیخ که زرنگی اصحاب را میفهمد انکار نمیکند که بر روی دریای مغرب راه رفتن دروغ است بلکه با کمی تامل و فکر بلافاصله خود را با پیامبر غیاث کرده و میگوید پیامبر هم بعضی مواقع در حالتی فرو میرفت که جبرییل را هم نمیدید ولی بعضی موقع به خوش وبش با حفضه و زینب میگذراند.شیخ به تین زرنگی نوبر است . میگه چون در فکر دنیا رفتم پایم لغزید و به حوض افتادم وگرنه وقتی از روی دریای مغرب قدم میزدم فکر خدا را میکردم .
در مقابل حکایت عارف واقعی بایزید جالب است که میگویند اصحاب
سوال کردند شما برروی دریا راه میروی؟ گفت از اذان گوی مسجد بپرسید و آذان گو گفت من فقط یادم است روزی اگر من نودم و شیخ را از حوض آب بیرون نمی آوردم غرق شده بود .
همایون در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
از غزل های پیش از ملاقات شمس و از نوع عرفان کلاسیک خالی از معنا های آتشین و نوروزی و صاف شده و جانانه
سعید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
...سلام به ساحت روحانی دوستان فرهیخته .
تفسیر افشین را می پسندم ...مجید براستی گفته نقاشی سالوادر دالی گوشه ای از غزل مولانا را دراماتیک کرده ...ولی تفسیر خانم دکتر زهر ا سلیمان پور به راستی حق مطلب را ادا کرده ...فربه ترین معنا را در قالب کمترین کلمات ریخته اند ! دست مریزاد.
گنجور عزیز آرزو می کنم ...چراغی را که روشن کرده ای همیشه فروزان بماند .
حمید اسماعیلی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش:
با عرض سلام برهمه دوستان و علی الخصوص آقای پرویز شهبازی به جهت معلمی و راهنمایی ما
ضمنا از آقای فر هاد هم به جهت تبیین ساده و معنوی شعر تشکر ویژه میکنم
محمد مهدی نشاطی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
باسلام خدمت همه دوستان و علاقه مندان شعر حافظ،
شهید مطهری می گوید : عرفا معتقدند به زبان دیگری سخن می گویند به قول قرآن عُلِّمنا مَنْطِقَ الطَّیر : (از قول سلیمان نبی) به ما زبان پرندگان آموخته شده این عرفان از زمان محی الدین عربی آغاز شده که تقریبا هم عصر عطار بوده و این ادبیات می و مطرب و ساقی و غمزه و پیاله وارد شد و بعد ابن فارض مصری و حافظ از ایران همزمان آنرا تعالی بخشیدند. اشعار ابن فارض بسیار شبیه حافظ است. آیت الحق مرحوم قاضی اعتقاد داشت از لحاظ عرفانی شعر ابن فارض بالاتر است. اما شعر حافظ زیباتر است. اکثر عرفای معاصر مثل رجبعلی خیاط، کربلایی احمد، مرحوم قاضی، و علامه طباطبایی و شهید مطهری بسیار علاقه مند به شعر حافظ بوده اند. خود علامه طباطبایی اشعاری دارد می گوید : بود کیش من مهر دلدارها. شهید مطهری می گوید ایرانیها دیوان حافظ را بعداز قرآن و مفاتیح سومین کتاب در خانه نگهداری می کردند ومعتقد بودند این کتاب مقدس است. و اما بعد.
مرحوم حاج شیخ جعفر مجتهدی می فرمود حافظ برای همهء 14 معصوم شعر دارد.مرحوم رجبعلی خیاط می گفت شبی حافظ را در خواب می بیند و حافظ می گوید شعر شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان را برای ابالفضل العباس سروده ام ( رجوع کنید به کتابش)
درجای دیگری حافظ درباره حاجی قوام می گوید:
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
این غزل هم چند نشانه دارد تا ببینیم حاجی قوام کیست می گوید : کشتی هلال = سفینة النجاة.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق_ ثبت است بر جریدهء عالم دوام ما چه کسی مانند امام حسین اسمش در این عالم ثبت شد؟
چرا می گوید حاجی؟ چون تمام امامی که حج اش از بیم شکستن حرمت کعبه ناتمام ماند امام حسین است
همیرضا در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۴:
در مقالهٔ «در حاشیهٔ دیوان حافظ خرمشاهی و جاوید» به قلم «رضا ضیاء» منتشره در مجلهٔ «آیینهٔ پژوهش سال 28م شمارهٔ 3م، مرداد و شهریور 96» قابل دریافت از این نشانی صفحهٔ 89 بخش «عدم ذکر غزلهایی که در نسخ ششگانهٔ مشورتی هست و در قزوینی نیست» این غزل از غزلیات مسلم حافظ دانسته شده.
مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۷: