دیوانه ی ماه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
جناب رضای گرامی
از شما بسیار سپاسگزارم بابت توضیحات دشواری های غزل های حافظ
اما اگر اجازه بدهید نقدی کنم
فرموده اید که : ... حافظ اصلاً شبیه سعدی ومولوی ودیگران نیست وشعرمذهبی نسروده است ....
این اطمینان شما باعث شده است که دچار خطای تایید شوید و در بیت آخر معتقد را ارادتمند معنا کرده اید، حال آن که خودتان در معنای کلمه به کلمه روبری معنای معتقدان نوشته اید: پیروان وعقیده مندان، باورکنندگان.
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
به گمانم شراب و ساقی را محدود کردن، فقط ظرف ما را برای بهره بردن از این دریای عشق بی انتها کوچک می کند.
در انتها اجازه بدهید بگویم
حافظ از معتقدان است
و خواهش کنم :
گرامی داریمش
یاشد که بخشایش بسیار روح مکرمی که با اوست نصیبمان شود
امید رضایی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
این مصرع رو باید اینطور خواند:
جهانِ پیر، رعنا را، ترحم در جبلت نیست
یعنی جهانِ پیر بر جوانان رحم نمی کند. شاید بتوان گفت که همهء انسان ها در برابر جهان، جوان (رعنا) به حساب می آیند و نباید انتظار رحم از جهانِ پیر داشته باشند.
هاوژان شارویرانی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:
عاشقانه ترین غزلها رو نوشته سعدی شیرازی..
امیر محمدزاده در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
باسلام و عرض ادب و احترام... خسته نباشید...واقعا هم اشعار و حاشیه ها قابل استفاده است...بنده دیوان عطارم به تصحیح سعید نفسی است داشتم مقایسه می کردم این شعررا که در دیوان چاپ شده و شعری که شما تایپ کردید اشتباه و اشکالاتی وجود دارد اشکالاتی مانند تفاوت واژگان، تعداد ابیات، ترتیب ابیات و.... لطفا مرا راهنمائی فرمایید کدام یک درست است خیلی متشکرم.
خشایار اریان در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
منظور از (دیر)همان (دیرمغان)است
که حافظ بسیار به کار برده است ودیر مغان همان اتشکده ی زرتشت است
علی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین:
سندباد گرامی...یا با ترجیعاتی مثل ترجیع بند سعدی و هاتف آشنایی یا سلیقت همینه و باید شعر امثال این چاپلوسایی مثل عنصری و فرخی رو بخونی...و گرنه همه میدونن یه بیت سعدی،حافظ و مولانا به کل دیوان اینا می ارزه
برگ بی برگی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
بادِ صبا در فرهنگِ عارفانه رابطِ عاشق و معشوق است و همچنین به تبادلِ پیغامهایِ معنوی در بینِ سالکان یا پویندگانِ راهِ عاشقی می پردازد، منزلِ جانان فضایِ امنِ یکتایی را گویند که عارف با کار و کوششِ معنوی می تواند به آن راه یابد و بنظر می رسد در آنجا خبرهایی هست که حافظ در جستجوی اطلاع یافتن از آن برآمده و از صبا استمداد می طلبد تا دریغ نورزیده و برای این عاشقِ دل از دست داده خبری از آن منزل بیاورد. با توجه به مفهومِ کلیِ غزل بنظر میرسد حافظ در اندیشه پرداختن به این مطلب است که بسیار پیش می آید شاعری به علوم و معارف آگاهی دارد و آن اندیشه هایِ عرفانی را در قالبِ ابیاتی زیبا بیان می کند و مخاطبِ عاشق از آن آموزه ها بهرهمند شده و به منزلِ جانان یا آسمانِ یکتایی و وحدت با خداوند می رسد اما آن شاعر که با پیغامهایِ معنویِ خود موجباتِ رشد و تعالیِ سالکِ عاشقی را فراهم نموده است خود از راهیابی به آن منزل باز می ماند.به شکرِ آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدارپس حافظ که خود می داند در منزلِ جانان چه می گذرد منتظرِ خبرِ صبا نمانده و از گُل یا آن سالکِ عاشقی که با بهرمندی از غزلهایِ عارفانه ی حافظ به رشد و پیشرفتِ معنوی دست یافته و اکنون بخت و سعادتمندیِ او شکفته شده و در منزلِ جانان بسر می برد می خواهد تا به شکرانه ی این سعادتمندی، او را نیز از نسیمِ وصل و فیضِ روحانی و بختِ برخوردارِ خود بی نصیب نگذارد چرا که حافظ همان عندلیب و مرغِ سحر است که با نغمه سرایی هایِ زیبایِ خود آن گُل را مجذوبِ خود و پیغامهایِ عارفانه اش کرد و علاقمند به کنکاش و در نتیجه قرار گرفتن در طریقتِ عاشقی، پسشایسته است که آن گُل عندلیب یا مرغِ سحرِ خود را فراموش نکرده و نسیمِ وصلش را که همان نفخه الهیست از حافظ دریغ نکند، حضورِ سالکِ عاشق در منزلِ جانان حکایت از یکی شدن و رسیدنِ عاشق به وحدت با خداوند دارد پسنسیمِ او نیز همان نفخه زنده کننده ی الهی می باشد.
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
حریف به معنیِ هم پیاله و معاشر آمده و ماهِ نو روزهایِ ابتدایِ هر ماهِ قمری را گویند که ماه در آسمان بصورتِ هلالی ترین شکلِ ممکن دیده می شود و کنایه از روزها و یا سالهایِ نخستینِ کارِ سالکِ طریقتِ عاشقی ست و ماهِ کامل در اینجا ماهِ شبِ چهارده یا بدر است که قرصِ ماه به تمامیت دیده میشود، پس حافظ با بهره گیری از چنین تعابیری خطاب به آن سالکِ ره یافته به منزلِ جانان یادآوری می کند که او در آغازِ راهِ عاشقیِ خود ماهِ نو بوده و بر اثرِ معاشرت و هم پیالگی با حافظ اکنون ماهِ او کامل و گُلِ وجودِ معنویِ او شکفته شده است، پس از چنین انسانِ عاشقی که با خداوند یا زندگی به وحدت و یگانگی رسیده و نفسش قدسی شده است می خواهد نظرِ لطفش را نسبت به او دریغ نورزد تا گُلِ وجودِ حافظ نیز به کامِ بخت شکفته و مقیمِ منزلِ جانان گردد.
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
جهان و هرچه در اوست که حافظ در ابیات بسیاری از آن با عنوان زلف یار سخن گفته است وجهِ جمالی حضرت معشوق است که در برابر ذات و وجه جلالی او کوچک و مختصر بوده و قابل مقایسه نیست اما اکنون که به ذات حضرتش راهی نیست پس شایسته است در زلف و گیسوی یار چنگ زده و با عشق و مهرورزی به همه باشندگان عالم وجود راهی برای رسیدن به حضرت معشوق توسط اهل معرفت باز شود و حافظ از آن حریفِ دیرینه می خواهد تا این نگرشِ سهل و مختصر بینیِ جهانِ گذرا را از وی دریغ ننماید. در غزلی دیگر میفرماید؛آسان گیر کارها کز رویِ طبع / سخت می گیرد جهان بر مردمانِ سخت کوش
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
سرچشمه قند، شادی و برکت زندگی و این سخنان و شکر افشانی های حافظ و سایر بزرگان همه از نوش لب حضرت معشوق است ، یعنی که پس از وصال او امکان تراوش اینگونه شکر افشانی ها برای عرفا فراهم خواهد شد و در مصرع دوم حافظ از حضرت معشوق تقاضای شکر کرده و خود را مانند طوطی میداند که در انتظار سخنان شکرین حضرتش میباشد تا آن شیرینی را در قالب غزلیات و ابیات نورانی خود به مشتاقانش عرضه کند .
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
باز هم دلیلی دیگر برای تقاضای شکر خود آورده ، میگوید ای حضرت معشوق ، با این شکر افشانی بزرگواری و کرامت تو به کرانه ها و سرزمین های دور دست خواهد رسید ، پس زاد و توشه راه را که همان قند و شیرینی ست و از طریق تو بر زبان شاعر جاری میگردد از او دریغ مدار . امروزه میشنویم که این غزلیات ناب در شرق و غرب عالم زمرمه میشود و توسط اندیشمندانی همچون گوته و نیچه ستایش فراوان شده است و این همه نیست بجز اینکه اصل شکر از دهان حضرت معشوق و با زبان لسان الغیب بوده است . این امر وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که زبان مادری آن بزرگواران بجز فارسی بوده و آنان تنها ترجمه ای از این ابیات را شنیده اند . معنی دیگر برای به آفاق بردن مکارم حق تعالی ، ادای وظیفه شاعر نسبت به شناساندن گنج پنهان حضرتش به آفاق و انفس است که هدف از آفرینش انسان نیز همین اظهار نمودن کنز مخفی خداوند در جهان فرم میباشد.
چو ذکر خیر طلب میکنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
حافظ اینچنین غزلیات و ابیاتِ شکرین را ذکرِ خیر می نامد که اگر مخاطب آنها را بکار بندد برایِ او موجبِ خیر و برکت می شود و سخن این است که این مخاطب باید برایِ نِیل به منظورِ فوق قانونِ جبران را رعایت کرده و در ازایِ دریافتِ این مفاهیمِ معنوی بهایِ آن را با سیم و زر بپردازد، این بیت علاوه بر اینکه می تواند درخواستِ بهایِ این سخنان که به نظم و زیباترین فرم بیان شده اند از مخاطبِ مجلسِ امیران باشد به آیندگان یادآوری می کند که در راستایِ بهرمندی از این اشعار و تعالیِ هرچه بیشتر بهتر است از سیم و زر یا اموالِ خود برای بازنشرِ این آثارِ ادبی عرفانی هزینه کنند تا مؤثر واقع شوند.غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
در انتها می فرماید اگر گُل یا سالکِ عاشق با رعایتِ قانونِ جبران و با بهرمندی از آثارِ بزرگان ماهِ نویِ او به ماهِ تمام تبدیل گردد تمامیِ غمها که بصورتِ غباری چهره زیبای این گُل را پوشانده بود از میان می رود و حالِ انسان خوش می گردد، در مصراع دوم رهگذر همه انسانها هستند که لاجرم از این جهان در حالِ گذر هستند تا این کاروانِ بشری به مراتبِ بالاتر برسد، پس بزرگانی چون حافظ و مولانا که دیدگان و جهان بینیِ آنان سرشار از آبِ حیات و زندگانی می باشد، این آب را از رهگذرانِ این جهان دریغ نمی دارند تا حالِ بشریت خوب و خوش شود.
شمع در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:
من دنبال مفهوم بیت اول بود. اومدم اینجا ولی کسی از معنا و مفهوم حرف نزده. همش درباره میم بود
فانی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
سلام و احترامات
منظور از کنیز به عقیده من عبارت از مال ,دارای دنیایی میباشد .
نوید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
درود.
تمنا دارم که دوستان بزرگوار در مورد اشعار بزرگان ادب ایران پیشنهاد اصلاحی و اظهار نظر های بی مایه نفرمایند که موجب تمسخر خواننده این سایت گرانبار نشود.
سپاس و بدرود.
نوید در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
درود.
تمنا دارم که دوستان بزرگوار در مورد اشعار بزرگان ادب ایران پیشنهاد اصلاحی و اظهار نظر های بی مایه نفرمایند که موجب تمسخر خواننده این سایت گرانبار نشود.
سپاس و بدرود.
احسان عظیمی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و نهم:
سلام. در مصرع اول روبهشانگی درسته نه رو به شانگی
nabavar در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
گرامی هدا
خریدی خانه دل را دل آن توست میدانی
هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد
کدخدا درین جا به مانای صاحب خانه ست، همان که خانه را خریده یعنی ” یار لعلین لب “
مریم کریمی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - آرمان شاعر:
اشکالات تایپی زیادی دارد، لطفا اصلاح بفرمایید!
محمد در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد... حضرت ابراهیم هیچوقت وعده نداد که فرزندش رو ذبح کنه. بهش تکلیف شده بود. اگر بیت به شکل زیر بود شاید با تفسیر محبان اهل بیت سازگارتر بود:
مرید خون خدایم ز من مرنج ابرام!
چرا که بر تو مقدر شد او به جا آورد.
حبیب در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
سلام
برای خواندن غزل های خوانده نشده ایکن موجود نیست لطفا راهنمایی میکنید
محمد در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۳:
ورنه ممکن نیست موسی تاب دیدار آورد
فاطمه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
کودک درونم زند میشود و هر سطر اوررنده ی عشق بود :)
فاطمه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
یاد کودک درونم را زنده میکند و هر سطری ک میخوانم عشق جاری شده را حس میکنم
آسیه در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۸: