گنجور

حاشیه‌ها

امیر نصیری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۳:

ببینم میتونین موش و گربه ی عبید زاکانیرم به عرفان بچسبونین
واقعن شورشو درآوردین دیگه

علی کهربایی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

ممنون می شوم دوستی معنی این بند را توضیح دهد: « ز طبل زهره کردی طبلک باز».

علی کهربایی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

ممنون می شوم دوستی دوضیح دهد معنی بند دوم سطر دهم « که بودی دایم از هرکس پر آویز» چیست.

مهری کریمی نمی جانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:

در توضیح بیتی که فرمودند شرح بگذاریم:
زان که یزدان زان....
در نهایت یزدان پاک دو رو بودن آن جاهل خنثی را آشکار خواهد کرد و و آلت زنانه ی پنهان کرده اش را همانند خرطوم فیل ، بر پیشانی اش ، بر آفتاب خواهد افکند تل رسوا شود تا کنید و مکر او برای همگان آشکار شود.

علیرضا انتظاری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

این شعر شعر عجیبی هست داستانهای زیادی داخلش هست
به نظر من حافظ مثل یک google بوده دارای اطلاعات قوی
شعرهای حافظ 2 پهلو و 4 پهلو هستند
این شعر در زمان حافظ از گذشته و حال و آینده تشکیل شده
پیر مغان: 2 پهلو :شاه نعمت الله ولی و امام زمان
سلسله زلف بتان: 2 پهلو: سلسله حضرت فاطمه و سلسله داریوش کبیر
آن یار: منصور حلاج و آینده هر انسانی
ساحری پیش:ساحران فرعون به حضرت موسی ایمان آوردند و مانند منصور حلاج شدند
حضرت موسی آیا توانست از اعمال قانون شدن ساحران ایمان آورده جلوگیری کند
و منصور حلاج همین طور
بیضا : 2 پهلو : محل دفن کوروش کبیر مانند گوهری بدون مناره و محافظ
ید بیضا : شکافتن دریا توسط حضرت موسی
آن روز : قسمت من هست و قسمت منصور حلاج و قسمت شهادت امامان
طلب از گمشدگان لب دریا : نوزادی حضرت موسی ، حضرت یونس ،حضرت موسی رسیدن به خضر نبی
امام زمان که گمشده مانند شاگردی امام زمان به حضرت خضر،تا وقتی حضرت خضر است
چرا امام زمان
گمشدن از دریا تا دریای سرزمین ایران از زمان کوروش تا دوران حافظ
قبر کوروش درون چاه بدون مناره مومیایی شده با جواهرات
خدا و خدایا : ندای زجر کشیده به خدا (فرعون)
ندای زجر کشیده به خدای واحد
تایید نظر حل معما می کرد : تاویل کردن ، تاویل حضرت خضر به موسی
روح القدس : آن روح مقدس بیاید مانند حضرت عیسی آیا او را به صلیب خواهند کشید
یا از او پیروی خواهند کرد آیا عصایی دارد که معجزه و ید بیضا کند

حسین در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

ظاهرا خیام در این شعر، حکمتی بس عظیم میگوید در عین حالی که قران را مدح میکند، ابتدا باید دید منظور او از پیاله چیست؟ خودش در شعر دیگرش میگوید:
جـسـم اسـت پـیاله و شرابش جان است
و بنابر این کاملا واضح است که مقصودش از گرد پیاله، فضای ناخوداگاه هر فرد است که هر کسی را احاطه کرده است و ممکن نیست از او بیرون رود و عالم فردی اوست، میگوید در عین حالی که قرآن، کلام بزرگی است اما خلاصه گاهی میخوانند و گاهی نمیخوانند، اما روح و روان هر شخص، قبه خضراء اوست که دائما گرد جسم او را گرفته، و به هر طرف نگاه کند دائما دارد او را میخواند.

محمدرضا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:

بیاییم قضاوت کردن را کنار بگذاریم و مقایسه نکنیم
شاعرنهایت لطافت روح واوج احساسات پاکش را بکار گرفته تا این اشعار نغز را بسراید.
تشریح زیبایی های ظاهری انسان ارتباطی به جنس ندارد واین مخلوق باهر جنسیتی ودر هرسنی زیباییهای قابل ستودن دارد.

اکبر رضوانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی:

درود بر شما. در ردیف آواز از این اشعار استفاده شده است. در ردیف دستگاه شور به شیوه سید حسین طاهرزاده ، گوشه بزرگ و کوچک ، میخوانیم:
یارا تو کجا و ما کجاییم تو زان که ای و ما تو راییم
چون من شده ام به بوی تو مست می را نتوان گرفت در دست
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
البته شاعر بیت دوم معلوم نیست.
با سپاس از توجهتون اکبر رضوانی

mostameazad در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۱ - شراب خواهد:

در مصرع آخر:
کیست کو آبی بر این آتش زند

دکتر صحافیان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:

اگر آن موهای سیاه به خطا دلم را نشانه رفت و یا اگر خال زیبایت به ستم عاشقم کرد باکی نیست( اشتباه و ستم معشوق به جان پذیرفتنی است چه ِآنکه اگر حقیقی هم باشد، عاشق ستمی نمی بیند)
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت، رفت
همچنین اگر از آذرخش عشقت اندوخته های درویشی( اندیشه ها و باورها) سوخت و یا اگر از معشوق کامروا ستمی بر گدایی چون من گذشت، چیزی نیست.
3- در راه سلوک و وصول به حقیقت( حال خوش) رنجش خاطر نیست( بلکه ناسپاسی و اعتراض به خداوند است) باده حال خوش بیاور، که صفا و کدورت در راه عشق یکی است( محور تمرکز عاشق= آنچه از دوست می رسد)
4- در عشق بازی پایداری لازم است،در این راه اندوه خاطر و اشتباه معشوق رخت بر می بندد.
5- اگر از غمزه و ناز معشوق، بار اندوه بر دل نشست و یا میان جان و معشوق کدورتی پدید آمد، چه باک؟!( چون زود بر طرف می شود و یا چون عاشق اعتنایی به آن ندارد)
6- اندوه خاطر از رقیبان و بدگویان است که عشق را در نمی یابند ولی زمانی که( خانلری : چون) میان هم نشینان عشق سخن ناشایستی( ایهام : انسان ناشایست) برود باکی نیست.
7- ای واعظ، اگر از خانقاه هم رفته ام( به جهت وصول به مدارج بالاتر و یا نپسندیدن آنان در سلوک) خرده نگیر، پای آدم رهایی( خانلری: آزادان) چون حافظ را چطور می بندی؟!( در ذهن خودت) او (پس از رهایی) هر جا که رود باکی نیست.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

حسین مالکی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۰:

دراین بیت که مولانا میفرمایند
کوه قاف نادر است و نادر عنقاست این
اگر به چاپ سنگی دیوان بتونید رجوع کنید خواهید دید که اونی که شما چاپ کردین
نادره عنقاست این
نمی باشد بلکه
نادر عنقاست این.
لطفا تصحیح بفرمایید.
با سپاس

همایون در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۳:

زبان عشق با زبان علم و زبان فلسفه و سیاست و اقتصاد تفاوت دارد آنها واژگان و مفاهیم خود را دارند و همچنین مقاصد خاص خود را دنبال میکنند.
عارف حس و نگاه خود را از وجود خود و هستی، با زبان شعر با خود و هستی درمیان میگذارد، گویی خود هستی زبان گشوده است و عارف از قول وجود و هستی به راز ورزی و رازپردازی درآمده است، هیچ کلمه ای به دردش نمی خورد و هیچ استدلالی بکارش نمی آید حتی از وجود خود نیز هیچ بهره ای نمی تواند ببرد چون هستی را تنها یک قماربازی میبیند که از همه بیشتر می بازد و اطراف او را تشنگان و گرسنگان و مال پرستان گرفته اند و همه از دارایی های او برخوردار میشوند. ولی عارف فقط محو تماشای او شده است. عارف نماینده هستی و وجود است و دیگران تنها تصویر هستی را محو و تاریک میکنند و گرد و خاک آسمان را زیاد و جلوه ماه را کم میکنند
آنچه در هستی کار میکند و عارفِ هستی را پدید می آورد، عشق است و هستی خود از جنس عشق است، بقیه با اصل کار ندارند بلکه با حواس ظاهری و با عقل محاسبه گر بدنبال روشنایی و گرمی و غذا و آسایش و تولید و ثروت هستند
اگر به سراغ شمس و آفتاب هستی که همان عارف هستی است می آیی تنها با عشق بیا که جای آن دل است نه سر، که آشنا ترین ها به هستی همانا عاشقان و عارفان هستند که عشق را می شناسند و میدانند هستی بر عشق استوار است

مرشد در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱:

نام وزن رمل مثمن مخبون مطموس است.

حسین ادهمی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به‌دست...
در این بیت حافظ با حالت کنایه رو به معشوق می‌گوید: من به واسطه داشتن تو جایگاهی همچون سلیمان یافتم. وجه تشابه‌مان هم این است که هر دو باد به‌دست داریم. اما سلیمان کجا(فرمانروای باد) و من کجا(بی چیز)
نظیر :«دانه فلفل سیاه و خال مَهرویان سیاه/ هر دو سوزاننده اما این کجا و آن کجا »

همیرضا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

@م.م.سپهر:
بابت رهنمودهای جنابعالی سپاسگزارم.
در مورد غلط‌خوانیهای من اگر زحمت بکشید و مواردی را از آن نه چندان کم‌شمار نادرست‌خوانیهایی که اشاره فرموده‌اید در حاشیه های اشعار متذکر شوید غیر از آن که فرمایشتان ارزشی بیش از یک کلی گویی بی مدعا خواهد یافت، چراغ راه مخاطبان این خوانش ها خواهید بود که به اشتباه نیفتند. اگر هم ندرتاً مشکل نه از بی سوادی من و از جای دیگری باشد و توضیحی مسئله را حل کند ارائه خواهد شد.

سلمان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

سلام
شاید نمدوش درست باشد و آخر مصرع نیز «خردوَش»

م.م.سپهر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

به راستی که از نظر آقای محمدی، که نظر به این همه خوانش اشعار سعدی طبعا باید با آثار و دوران شاعر انس بیشتری داشته باشند، متعجبم. جناب محمدی، تنگی قافیه و عربی پرانی؟؟ با کدام منطق فکر میکنید سعدی می بایست التزامی به رعایت حال و هنجارهای زبانی هفتصد سال پس از خود داشته بوده باشد؟ استدعا میکنم اگر شده اندکی حتی، دوران و احوال گذشته و روزگار سعدی و حافظ و سبک عراقی را مطالعه بفرمایید که ابهامات برایتان برطرف شود و نام سعدی را به تنگی قافیه و عربی پرانی ملوث نکنید. برخلاف آنچه که از این مختصر پاراگرافی که مینویسم ممکن است برداشت شود، من هیچ تعصبی نسبت به سعدی یا هر شاعر دیگری ندارم و در صورت لزوم لیستی نه کوتاه از نقد های خودم یا خوانده هایم درباره ی سعدی به قلم خواهم داد؛ ولی در این مجال چیزی که برآشفت مرا، اظهار نظر سرسری شما بود. مقایسه ارتباط زبان عربی و آمیختگی واژگانی و دستوری و گستردگی تکلم به آن در خراسان و پارس و عراق عجم و آذربایجان آن روزگار، هیچ با امروز قابل قیاس نیست، هیچ. سعدی نیز مانند هر شاعر بزرگ و استاد مسلم دیگر، کلمات را به همان سادگی و بی تکلفی که میدانیم مشخصه ی سبک اوست همواره بر قلم جاری کرده است. حال اگر مغسول و مسلول و بهلول و حمول و جهول امروز به گوش شما و فارسی زبانان آشنا نیست، نیازی به تر کردن دامن سعدی نیست.
مطلب دوم این که با تمام احترام، ناگزیرم عرض کنم که اشعاری را، چه حافظ و چه سعدی، که با خوانش شما شنیده ام، که کم شماره هم نیستند، واقعا ناشایسته و نازیبا و بعضا نادرست خوانده اید و می خوانید. من شما را نمیشناسم، ولی وقتی تا این درجه اعتماد به نفس دارید که اشعار را برای همگان بخوانید و به اشتراک بگذارید، انتظار می رود اقلا از دیگران عامی آشناتر باشید. ولی برعکس، با شنیدن بعضی خوانش هایتان این حس به من کمینه آشنا دست داده که حتی با عروض هم آشنایی کامل ندارید. استدعا میکنم کمی روی فراز و فرود و تکیه های بحور بیشتر تامل کنید. در صورت لزوم از خوانش بزرگان و اهل فن و اصطلاح شعر و ادبیات فارسی هم استفاده کنید.
کاش میتوانستم انتقادم را در خلوت و در پرده به گوشتان رسانم، ولی چه کنم که ناگزیرم به سرگشاده نوشتن. العفو عند کرام الناس مقبول

م.م.سپهر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

درود بر همه ی خوبان
یکی از دوستان نقش دستوری "من" و "را" را در بیت "مرا گناه خود..." پرسیده بودند؛ اگرچه بنده اجتهاد مخصوصی در این زمینه ندارم، ولی به زعم من، "من" مضاف الیه و "را" رای فک اضافه هست. به طوری که اگر به گویش معیار امروز این عبارت را بخوانیم، این گونه خواهد بود: "گناهِ خودِ من..."
پاینده باشید

عزیز مصطفائی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

با سلام خدمت تمامی فرهیختگان
تشکر بسیار زیاد از سایت پر بار و مر مایه گنجور.
من در اینجا خواستم تشکری بسیار ویژه از جناب آقای رضا کنم, چندی است که در این سایت اشعار حافظ را میخوانم, واقعا لذتی دوچندان میبرم وقتی تفسیرات و مطالب ایشان را میخوانم.
پایدار و سلامت باشید.

محمدرضا مروارید در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - سکوت شب:

این بیت درخشان وصف حال روزگار کرونای سال 1399 است که بیماریِ همه گیر، فقیر و غنی نمی شناسد و همه را به یکسان تهدید می کند:
من برخیِ شبم که یک پرده افکند
بر قصر پادشاه و به سرمنزل گدای

۱
۱۶۵۱
۱۶۵۲
۱۶۵۳
۱۶۵۴
۱۶۵۵
۵۴۵۰