گنجور

حاشیه‌ها

سفید در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

 

سعدی هنر نه پنجه مردم شکستن است

مردی درست باشی اگر نفس بشکنی

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

 

کسی کآمد در این خلوت به یکرنگی هویدا شد

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

 

خلق می‌گویند جاه و فضل در فرزانگیست

گو مباش اینها که ما رندان نافرزانه‌ایم

 

 

سفید در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

 

این قدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملک

نگذرد تا صورت دیو است بر دیوار دل

 

 

فریان حسین زاده در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵ - در نصیحت و تحریض در سلوک و ریاضت و تهذیب اخلاق سیۀ بحسنه و مخالفت نفس و هوی و متابعت پیر کامل رهنما و بیان روش اولیا و طریق وصول به مقامات عرفا:

درود ، این شعر خطای املایی دارد و نیاز به ویرایش دارد، لطفا برسی بفرمایید

امین آب آذرسا در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:

چرا واژه چرا داخل گیومه آمده؟ آیا به خاطر این است که نقل قولی از مگس است؟ اما واقعا که نقل قول نکرده ایم. داریم صرفا از زبان او می گوییم چرا.

احمد اسدی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

تکرار سه باره ی الگوی تکرار شونده ی "میر" در مصراع اول، مانند تکرار یک motive در یک جمله موسیقی، آهنگ و تکرار موزون و گوش نوازی ایجاد کرده است:

 

"میرِ" من خوش "میر"وی کاندر سرو و پا "میر"مت.

 

از سوی دیگر، حافظ در این غزل هفت بیتی، هفت بار از واژه ی "پیش" استفاده کرده است. با توجه به استفاده از واژه ی "میرمت" به عنوان ردیف، تکرار مصوت "ای"( "ee" ) به زیبایی موسیقی کلام افزوده است. 

 

 واژه "پیش" در بیت دوم دو بار و در معانی متفاوت تکرار شده است.  

 

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟

خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

 

به نظر میرسد کلمه "پیش" در تکرار اول (کی بمیری پیشِ من) در نقش قید مکان و به مفهوم "جلوی من" و یا "در کنار من" به کار رفته و در تکرار دوم (پیشِ تقاضا) در نقش قید زمان در مفهوم "در هنگام تقاضا" ( حتی شاید هم در مفهوم "قبل از تقاضا") به کار رفته است. برداشت مفهومِ "در ازای تقاضا" یا "در مقابل تقاضا" هم در مصراع دوم صحیح میتواند باشد که در این حالت نیز مفهوم واژه ی "پیش" متفاوت با مفهوم آن در مصراع اول است.

اگر چه من دنبال دو مفهوم متفاوت برای واژه "تقاضا" در مصراع دوم این بیت جستجو کردم ( به نظر اگر چنین باشد حافظانه تر میتواند باشد) اما جز مفهوم " درخواست" چیزی نیافتم که با مفهوم کلی بیت سازگار باشد.

 

در بیت چهارم

 

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او

گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

 

آشکار است که حافظ در مصراع اول به حالت بیماری و زار بودن دل از اشتیاق و عشق به معشوق اشاره دارد و تقاضای نگاهی از چشم او دارد. در لایه ای دیگر و با صنعت ایهام واژه ی "سودا" میتواند در معنای یکی از اخلاط چهارگانه یعنی دم، بلغم، صفرا و سودا تلقی شود که از مبانی طب ابن سینا است و غلبه هر کدام از این چهار خلط باعث بیماری می‌شود و کثرت سودا سبب جنون دانسته شده است. با این رویکرد، واژگان بیمار، سودا و نگاه ( در مفهوم متداول امروزی برای معاینه) همگی در حوزه طب سنتی با یکدیگر تناسب برای بیماری جسمی نیز پیدا می کنند. در بیت پنجم نیز دوگانه درد و دوا همین تناسب را ارائه می‌کند.

 

در بیت ششم:

 

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور

دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

 

واژگان چشم، روی، سر و پا همگی اشاره به اندام انسانی دارد و تناسب معنایی در این حوزه. نمیدانم البته آگاهانه است یا اتفاقی، اما حافظ در این غزل دو بار از واژه ی چشم و دو بار از واژه پا استفاده‌ کرده است.

 

تکرار واج ها و مصوت های مشابه در این غزل هم مانند همه غزلیات حافظ به موسیقی کلام لحن زیبایی داده است. به عنوان مثال موارد زیر قابل تامل است:

 

واج "شین":

خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت.

گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت

 

مصوت "او" جایی که حافظ سراغ از بت ساقی میگیرد:

عاشق و مخمور و مهجورم، بت ساقی کجاست

 

و یا تکرار پنج باره ی مصوت " ای (ee)":

گفته بودی: "کِی بمیری پیش من؟"، تعجیل چیست؟

گفته بودی(1) : "کِی بمیری(2) پیش(3) من؟"، تعجیل(4) چیست(5)

محمد ملکی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۳ در پاسخ به تماشاگه راز دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:

با عرض سلام و احترام

در بهارستان جامی نیز قصیده فوق از ادیب صابر آمده است

Reza Akbari در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:

میخ در سنگ فرو کردن هست

Reza Akbari در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:

سلام اگه کسی بگه این غزل عرفانی هست 

مهدی زارعی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۳:

بخ بخ 

بی گمان یکی از زیباترین داستان های شاهنامه است .

مهدی زارعی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ در پاسخ به داریوش ابونصری دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:

درود بر داریوش گرامی

به گمانم نادانی گروهی اندک که تنها نام مسلمان بر خود نهاده اند را نمی بایست به پای همه مسلمانان نبشته آنها را دروغگو دانست.

شادکام باشید.

مجتبی قدیانی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:

واقعا جناب بیدل اینجا از پیچیده‌گویی رد شده و یک وزن مهجور هم برای غزلش انتخاب کرده تا خواننده سردرد بگیره.

جعفر عسکری در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۳۵ - به کنارم بنشین:

روح بانو دلکش، رهی معیری و مهدی خالدی شاد بابت ساختن چنین آهنگ ماندگاری! 🖤🖤🖤

 

تا آساید دل زارم بنشین

بنشین ای گل! به کنارم بنشین

سوز دل می‌دانی، بنشین تا بنشانی، آتش دل را

یک نفس مرو که جز غم، هم‌نفس ندارم

یار کس مشو که من هم، جز تو کس ندارم

ای پری! بِنه به یک‌سو، ناز و دل‌فریبی

تا نصیبی از تو یابد، جان بی‌نصیبی

ماه من! به دامنم بنشین، کز غمت ستاره‌بارم

شکوه‌ها ز دوریَت هر شب، با مه و ستاره دارم

من چه باشم؟ بسته‌ی بندت، نیمه‌جانی، صید کمندت، آرزومندت

از غمت چون ابر بهارم، ای بِه از گل‌های بهاری! روی دلبندت

ای شمع طرب! سوزم همه شب، بنشین که شود طی شب تارم بنشین، به کنارم بنشین

مرو مرو! که بی تابم من

درون آتش و آبم من

دامنم ز اشک غم، تر باشد

خارم ای گل! بستر باشد

بیا بیا! که نوشم جامی، ستانم از دهانت کامی، طره‌ی تو بوسه‌باران سازم

گه جان یابم، گه جان بازم

مه فتنه‌گرم! چو رَوی ز برَم چون ز دلداری آمدی باری

تا به پایت، جان بسِپارم بنشین، به کنارم بنشین

پروانه اسماعیل زاده در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۱:

هوش مصنوعی را چه به شاهنامه خواندن و شرح دادن!!!

محمدحسین احمدی موسوی در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:

سلام و خدا قوت.
آوازی زیبا از این غزل از استاد شهرام ناظری-پاینده بادا- هست که دوستان را به شنیدن آن دعوت می کنم. از رادیو  معارف شنیده ام و در وب هست.
موسوی- عید مبعث 11 بهمن 1403 .

فاطمه rezaie در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۹ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

درود بر شما فوق العاده متن زیبایی در وصف حضرت شیخ اجل نوشتید 👌

رضا از کرمان در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

فلک به مَردمِ نادان دهد ...

درود بر روح پرفتوح حافظ با این بیت که واقعا حال امروز ماست

فرامرز عبداله پور در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

 

سرو خُرامیم آی نییَه ، مِیلینی وِئرمیر چمنَه

گُل ایله همدم اولمورِ ، یادینی وِئرمیر سمنَه

 

دونن نندی ساچلاروندان ، گیلِیلی یم حِئیِف حِئیِف

دئدی قارا بورما ساچلار ، هِچ قولاغ آسموری منه

 

تا منیم سومسوک اوره گیم ، گیردی او چین چین تِئل لره

او اوزون سفردن گلیب ، ایاقین قویمور وطنَه 

 

کمان قاشین قاباقیندا ، التماس ایله رَم ولی

قولاغی اوزوندور اوندان ، هِچ قولاغ آسموری منه

 

عطیرلی چین چین دامنله ،گلیسن صبادن عجب

سن سُووشان توپراقلاری ، بَنذتمیر مُشکِ خُتنه

 

بیر بالاجا کی یِئل اَسر ، زلفِ بنُوشه تِتره یَر

واه اوره گیم نه یاد اِئدر، ایله مز اول عهدشکنه

 

جمالین گورمگه اورک ،جانیلا همدم اولمورِ

جاندا اونون هواسینا ، خدمت ایله میر تنه

 

اول بدیر اوزلی ساقی دَه ، وِئریر منه چاخیر شراب

کیم بدنین می جامی تک ، اوخشادور ایندی دهنه

 

ظلم الیله توکمه سن ، گوزیاشیمی بولوط تکین

ایتمسه گوز یاشیم مدد ، دوزَلمز آی دُرّ عَدَنه

 

ناز ایله غمزه ن اُلدوریب پند اِئشیتمز حافظی 

تیغِ سزادی هر کیمه ، کی  قولاغ آسمور سخنه

 

(ترجمه غزل حافظ به ترکی )

موسته فا کورد در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:

در جمع شاهان و صدر مصطبه ها نشستن و می ناب مدام نوشیدن، ظن فراوان بر ریا و آلودگی به ظلم و جور و عیب ظالم پوشیدن دارد.. و آنجا که حافظ خودش میگه با همه آلودگی هنوز پاکدامنم.. این نظر تایید میشه .. اینجا می توان به یکی از اسرار حضرت حافظ پی برد که من یزید فضل و معامله و حراج دانش در محضر سلطان و دربار نیز اینرا تصدیق می کند بودن با شاهان خود کم التفاتی نیست که شامل حافظ شده به قیمت سکوت در جور و بسنذگی به نصیحت و کنایات و اشارات .. هیچ کس گناه حافظ را نمی بیند الا خودش 

کمی باید به دید ساده و واقع نگری نیز به اشعار و کنه مضمون و محیط شعر نگریست 

۱
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۵۴۶۱