شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق شاعر درباره عشق و درد ناشی از آن صحبت میکند. شاعر در شب تنهاییاش به یاد معشوق است و اشارهای به تلاشها و رنجهایش برای ارتباط با او دارد. او با اشاره به یک ترک ختا (دختر زیبای ترک) از عشقش که دشمن جانش شده، به درد و حسرتی که در دل دارد، اشاره میکند. شاعر از گریه و محنتی که بر سر عشقش کشیده و غمهایش بر میشمارد و زندگیاش را به مرگ تدریجی توصیف میکند. در نهایت، او تمام رنجها و دردها را به حساب عمرش میگذارد و در مییابد که زندگیاش تحت تاثیر عشق نافرجام قرار گرفته است.
شب هنگام، وقتی که در را بستم و تحت تأثیر شراب خالص بودم، اگر ماه در زد، به او پاسخ رد دادم.
هوش مصنوعی: تو آن ترک زیبا را میدیدی که برای من دشمن جان بود، هرچند که من عمری به اشتباه او را دوست نامیدم.
هوش مصنوعی: وقتی که خانه و زندگی دیگران به چشمم آمد، آنقدر برایشان گریه و زاری کردم که باعث ویرانی آن مکان شدم.
هوش مصنوعی: زمانی که شروع به بیان دردها و احساسات دلشکستهام کردم، شمع که نماد عشق و روشنایی بود، با کلماتی که بر زبان آوردم شعلهای در دلش برافروخت و او را به اشک انداخت.
هوش مصنوعی: او در دردی عمیق و غمناک غرق شده بود و از حسرت به خود نمیپیچید؛ داستان شیرین و فرهاد را خواندم و او را به خواب بردم.
هوش مصنوعی: دل من که پر از غم و درد است، به خاطر ستم و بیعدالتی تو، به مانند گوشتی روی آتش سوخته شده است.
هوش مصنوعی: زندگی من به تدریج به سوی مرگ پیش میرفت و آنچه از وجودم گرفته میشد، عمری به حساب آوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# واژهٔ «جور»، «هجر» خوانده شده است.
نامه مردم چشمم ز گنه شسته نشد
گرچه از گریه دو صد بار پر آبش کردم
تا رهد زآتش فردای قیامت امروز
به نظر در رخ زشت تو عذابش کردم
شب به مستی گله چندان ز عتابش کردم
که بر افروخته از جام حجابش کردم
منفعل گشتم ازو، گرچه نمیگفت جواب
بس که از پرسش بسیار، غذابش کردم
از دلم رفت برون رشک سوال دگران
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.