گنجور

 
مولانا

ای یار ما، دل‌دار ما، ای عالم اسرار ما

ای یوسف دیدار ما، ای رونق بازار ما

نک بر دمِ امسال ما، خوش عاشق آمد پار ما

ما مفلسانیم و تویی، صد گنج و صد دینار ما

ما کاهلانیم و تویی، صد حج و صد پیکار ما

ما خفتگانیم و تویی، صد دولت بیدار ما

ما خستگانیم و تویی، صد مرهم بیمار ما

ما بس خرابیم و تویی، هم از کرم معمار ما

من دوش گفتم عشق را ای خسرو عیار ما

سر درمکش، منکر مشو، تو بُرده‌ای دستار ما

واپس جوابم داد او، نی از توست این کار ما

چون هرچ گویی وا دهد، هم‌چون صدا کُه‌سار ما

من گفتمش خود ما کهیم و این صدا گفتار ما

زیرا که که را اختیاری نبود ای مختار ما