سروش احمدی در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
در بیت دوم مشکین به دو طریق خوانده میشود. هم به کسره میم به معنی سیاهرنگ و هم به ضمه میم به معنی مشک بوی . که در معنی دوم با بوی نافه تناسب دارد
امین در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:
درود بر همه دوستداران شعر و ادبیات
و درود بر روان پاک حضرت لسان الغیب
درباره مصرع دوم بیت 7:
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
بنده 3 چیز به ذهنم رسید درباره این مصرع که از عزیزانی که مطلع هستند میخوام راهنمایی ام کنند که کدام درست است و چرا...
1- صبا ( برای من ) ز خاک شیراز نسیمی بیار.
2- صبا نسیمی بیار که ( از خاک شیراز هستم ).
3- صبا از خاک ( شیراز من ) نسیمی بیار.
در پناه حق
فاطمه زندی در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:
غزل ۱۴۷
وزن : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
معنی بیت اول
۱_ ای دوست ، جسم و روحم فدای تن و جانت باد تمام سلطنت جهان را با مویی از تو مبادله نمی کنم .
[ آرایه ء عکس : جان و تن ، تن و جان ]
معنی بیت دوم
۲_ نشنیدم که هیچ لبی از لب تو شیرینتر سخن گفته باشد .آیا وجودت شکر است یا آب دهانت شهد ؟
[ ملک : پادشاهی ، مملکت و ولایت / آرایه ء تکرار : جان ، تن / تناسب : شیرین ، شکر ، عسل / .]
معنی بیت سوم
۳_ روزی عنایتی کن و تیری به جانبم رها کن .شاید که در این صورت بتوانم دست و کمان تو را تماشا کنم .
[ عنایت : توجه و احسان / تفرج کردن : سیر و تماشا کردن./ تناسب : تیر ، کمان ]
معنی بیت چهارم
۴_اگر مسیر خود را تغییر دهی و چهره بپوشانی ، من به گوشه ء چشمانت که میلی به جانب من دارند ،نگاه می کنم .
[ راه گردندان : تغییر مسیر دادن /نگران : بیننده و نگرنده ./واج آرایی و تکرار : حرف "گ " و "ر " / جناس اشتقاق : می نگرم ، نگران / تناسب : می نگرم ، چشم ، نگران ]
معنی بیت پنجم
۵_ چهره ء چون ماهت بر قامت سرو وجود ندارد و ماه هم با تمام زیبایی قامتی موزون و متناسب چون قامت تو ندارد.
[ استعارهء مصرحه : سرو روان ( معشوق خرامان و رونده )/ آرایه ء عکس : سرو و ماه و سرو ./ تشبیه تفضیلی : تشبیه قامت و چهره ء معشوق به سرو و ماه و برتری قامت و چهره ء او به آن دو .]
معنی بیت ششم
۶_ ای یار تو چه فتنه و آشوبی هستی که در وصف نمی گنجی ؟ زیرا ما دربارهء تو بسیار سخن گفتیم ، ولی نتوانستیم تو را آنچنانکه هستی بیان کنیم .
[ بیان کردن : شرح و توضیح دادن ، واضح وآشکار نمودن ]
معنی بیت هفتم
۷_ تمام کسانی که ما را از عشق تو سر زنش می کردند ،وقتی تو را آشکار ببینند ،عذر عاشقی ما را خواهند پذیرفت .
[ ملامت : عتاب و سرزنش / معذور داشتن : عذر کسی را پذیرفتن ، معاف داشتن / عیان : ظاهر ،آشکار ]
معنی بیت هشتم
۸_ موجب دریغ است که چهرهء زیبایت را پنهان سازی !اگر دوستداران مشتاقت آن را ببینند ، به تو چه زیانی خواهد رسید ؟
[ نگارین : آراسته و زیبا / مساکین : جمعِ مسکین ، درویشان و کسانی که هیچ ندارند ، حقیران و ضعیفان ]
معنی بیت نهم
۹_ باز گرد و بنشین ، زیرا تصویر خیالی تو در آیینه ء چشمانم باقی مانده و اثر و نشانت در ذهنم نقش بسته است .
[ خیال : تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / خاطر : فکر و اندیشه ، دل / نشان : نقش و اثر /موازنه : تقابل آهنگین کلمات دو مصراع / جناس لاحق : نشین ،نشان ]
معنی بیت دهم
۱۰_ دل از کف دادن و عاشق شدن مساله مهمی نیست .نیمه جانی دارم آن را هم فدای جانت خواهم کرد.
[رمق : باقی جان ، بقیه ء حیات ، تاب و توان / برخی : قربانی و فدایی .]
معنی بیت یازدهم
۱۱_ کرامت کردی که به من دشنام دادی ! شنیدم ، خوشا به حال شخص سعدی که نامش را بر زبان جاری ساختی !
[ استعاره ء تهکّمیّه : کرم کردن در معنای ضد خود به کار رفته است / آرایه ء التفات : "شنیدم "]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
نجوا فرهادزاده در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:
کافری را برتر از از زهد ریایی یافتیم..
Nazanin در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۸ در پاسخ به حمید دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
درست شعر این است : پس آنگه درنگی کنم گردپای!
Nazanin در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
درست مصرع دوم بیت پنجم این است :
پس آنگه درنگی کنم گردپای!
به معنی آنکه : پس از پاک کردن جهان از بدیها و گرفتن جهان به رای خود ، به استراحت بپردازم.
گرد پای به معنی به استراحت پرداختن
شاهنامه چاپ بیروت ، استاد بهرام مشیری .
آینهٔ صفا در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۱ در پاسخ به turba دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:
هر که روید نرگس گل ز آب چشمش عاشقاست
هر که نرگسها بچیند دسته بند عاملاستنرگسِ گل در اینجا به معنی معانی و ذوق و شوری است که عارفِ عاشق از صحابهی الهی بر بامِ قلباش فرو ریخته و نقشِ دنیویِ (فیزیکی) آن سخنان و مطالب و نکاتی است که در وصف این حال ادا میکند. اگر مولوی را به عنوان «عاشق» در نظر بگیریم، این غزل خود یک نرگسِ گل است که از آبِ چشمِ مولوی (غم و فغان در فراق شمس) روییده (سراییده شده) است.
در مقابلِ «عاشق» - به مصداق چند بیت قبل - مولوی فردی را قرار میدهد با عنوان «عاقل» که ویژگیِ متمایزکنندهی آن اتکااش به عقل و منطق و زبان و کتاب و قال و قیل برای دستیابی به معانی و ذوق و شور عرفانی است. «عاقل» حتی اگر غمِ فراق را درک کرده باشد، از فغان و ناله و حصول به آن عاجز است. «عاقل» بامِ دل را بر صحابهی عشق نگشوده و در نتیجه آبی از دیدهاش روان نمیگردد و نرگسی نمیرویاند، بلکه او تبدیل به «دستهبند» میشود. یعنی آنکه نرگسهای دیگران را چیده، کنار هم جمع کرده و دسته گلی میسازد تا دانش و آگاهی و درک خود از عرفان را بر دیگران عرضه کند. «عامل» نیز در اینجا به معنی قدیمیترِ خود یعنی حاذق و چیرهدست است.
پس مولوی فرق بین «عاشق» و «عاقل» را در این بیت به این شکل نقش میکند که عاشق با اشکهای خود نرگسِ گل میرویاند ولی عاقل، نرگس گلهای دیگران را با مهارت به دسته گلی تبدیل میکند. اگر مولوی را عاشق و این غزل را یک نرگسِ گل در نظر گیریم، عاقل آن است که این غزل را از بر کرده و با مهارت و به آوازی خوش در جمعی بسراید، به این هدف که وجههی عارفانهای از خود بروز داده و نام و مقامی به دست آورد.
علی دهقان در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۰۷ در پاسخ به Polestar دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
واقعا کاش ادامه داشت
همه من در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۰۰ در پاسخ به فاطمه زندی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸:
تو ضیح شما درست اما آخرش ک گفتین در آن زمان زنان بیسواد بودن ...
پس باید گفت سعدی جایگاه کرامت نداشته
چون کسی که به کرامت یا بیداری میرسه هرگز قضاوت نمیکنه تسلیم و رهاست و ذهن مقایسه گر و قضاوتگر و .. خاموشه
siavash moussavi در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
جهان از بدیها بشویم به رای
پس آنگه درنگی کنم گرد پای. درستش این هست در شاهنامه بیروت
احمد الماس در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۹:
بیت هجدهم در این نگارش چنین آمده :
چو داند که لشگر بجنگ آمده است
شتاب سپاه از درنگ آمده است ...
که واقعا نه تنها دارای هیچ معنای مشخصی نیست بلکه تا حد زیادی میتوان گفت سخیف و سست و مبتذل است ، در حالی که این ابیات بیان پاسخ کوبنده ی رستم در جواب فرستاده ی خاقان چین است که او را به مماشات با دشمن دعوت میکند و با وعده های آنچنانی در قبال دوستی با خاقان و پرهیز از جنگ قصد کنار کشیدن رستم را دارد بیان شده است که طبق نسخه ی استاد دبیرسیاقی چنین آمده که در نهایت سلحشوری رستم در جواب فرستاده خاقان بیان میدارد که :
چو بیند که لشگر به چنگ من است
شتاب سپاه از درنگ من است ....
که حاوی معنای مشخص و محکمی است که در رد پیشنهاد خاقان چین از زبان رستم بیان شده است .
با سپاس از استادان فرهیخته
احمد الماس در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
در بیت پنجم این بخش که آمده :
جهان از بدیها بشویم به رای
پس آنگه کنم درگهی گرد پای
با وجود واژه درگهی مصرع دوم حاوی هیچ معنای مشخصی نیست و بنابر بر نسخه ی قدیمی بیروت بجای"کنم درگهی" بایستی نوشته شود " درنگی کنم" تا بیت مزبور دارای معنای مشخص و قابل قبولی باشد .
پس آنگه درنگی کنم گرد پای
با سپاس از توجه استادان گرانقدر
مبتدی۷۶ در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:
با سلام
دوستان، من معنی بیت پنجم:
زر از بهایِ می اکنون چو گل دریغ مدار
که عقلِ کل به صدت عیب متهم دارد
رو نمیفهمم.. معانی ارائه شده رو خوندم.. ولی بازم درک نمیکنم...
چرا گفته "چو گل دریغ مدار" !؟؟
چرا مثل گل؟ و نه مثل خسیس؛ زاهد؛ عابد؛ کافر... یا هر چیز دیگه؟ من سردرگم شدم.. دلیل بکار بردن "گل" رو کسی میتونه تبیین کنه...
سپاسگذارم
سپیتامن آرین در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۷ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶:
خیر هرکس ذره ای با ادبیات فارسی آشنایی داشته باشه میفهمه استعارات ترک وهندو و رومی و زنگی معانی خاصی دارند
شیخ نوید نظری در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۴ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر جهد و اکتساب:
مرده باید بود پیش حکم حق / تا نیاید زخم از رب الفلق
پرواضح است که معنای این بیت زیبا تسلیم محض بودن در برابر حکم حق است.
مرا به یاد این آیه شریفه قرآن انداخت که: اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین.
مانند حضرت ابراهیم علیه السلام که تسلیم حق بود.
اسماعیل علیه السلام هم تسلیم حق بود.
در داستان ذبح اسماعیل علیه السلام میفرماید: فلما اسلما! وقتی که هر دو تسلیم حکم حق شدند.
علی محبی در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۷:
تفسیر این شعر را هم لطفا قرار بدین
محسن سپهر در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:
بسیار زیبا سروده.
و ای کاش کسی هم می گفت :
طبیب درد بی درمان تویی تو...
محسن جهان در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
تفسیر ابیات ۳۴ الی ۳۶ فوق:
بسیار کسان مغرور و متفاخر هستند که، همانند لهیب آتش سرکش بوده و خود را نور مطلق و برتر میدانند. فقط در صورت مواجهه با انسانهای مجذوب حق از این بلند پروازی دست کشیده و به گمراهی خود پی میبرند. و خواهند فهمید که این ذهنیت و افکار باطل شعله ور شده درون، وهم و خیال بوده و در مسیر خداپرستان نیست. و تمام مایملک، علم و دانایی، القاب و عناوین دنیوی بصورت عاریه به آنها تعلق گرفته و بایست در هنگام مرگ بازپس دهند.
داریوش ابونصری در ۲ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
جهان از بدی ها بشویم بِرای (ب +رای یعنی به تدبیر)
پس آنگه درنگی کنم گرد پای
چنانکه استاد بهرام مشیری فرمودند این بیت درست است و در نسخهء بیروت چنین آمده گونه های دیگر همه نادرست هستند.
سروش احمدی در ۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲: