نگه کرد خاقان ازان پشت پیل
زمین دید برسان دریای نیل
یکی پیل بر پشت کوه بلند
ورا نام بد رستم دیو بند
همی کرگس آورد ز ابر سیاه
نظاره بران اختر و چرخ ماه
یکی نامداری ز لشکر بجست
که گفتار ایران بداند درست
بدو گفت رو پیش آن شیر مرد
بگویش که تندی مکن در نبرد
چغانی و شگنی و چینی و وهر
کزین کینه هرگز ندارند بهر
یکی شاه ختلان یکی شاه چین
ز بیگانه مردم ترا نیست کین
یکی شهریارست افراسیاب
که آتش همی بد شناسد ز آب
جهانی بدین گونه کرد انجمن
بد آورد ازین رزم بر خویشتن
کسی نیست بیآز و بی نام و ننگ
همان آشتی بهتر آید ز جنگ
فرستاده آمد بر پیلتن
زبان پر ز گفتار و دل پر شکن
بدو گفت کای مهتر رزمجوی
چو رزمت سرآمد کنون بزم جوی
نداری همانا ز خاقان چین
ز کار گذشته بدل هیچ کین
چنو باز گردد تو زو باز گرد
که اکنون سپه را سرآمد نبرد
چو کاموس بر دست تو کشته شد
سر رزمجویان همه گشته شد
چنین داد پاسخ که پیلان و تاج
بنزدیک من باید و تخت عاج
بتاراج ایران نهادست روی
چه باید کنون لابه و گفت و گوی
چو داند که لشکر بجنگ آمدست
شتاب سپاه از درنگ آمدست
فرستاده گفت ای خداوند رخش
بدشت آهوی ناگرفته مبخش
که داند که خود چون بود روزگار
که پیروز برگردد از کارزار
چو بشنید رستم برانگیخت رخش
منم گفت شیراوژن تاجبخش
تنی زورمند و ببازو کمند
چه روز فریبست و هنگام بند
چه خاقان چینی کمند مرا
چه شیر ژیان دست بند مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خاقان از پشت پیل به جنگ نگاه میکند و زمین را میبیند که به دریای نیل میرسد. او بر پشت کوهی بلند، پیل بزرگی را میبیند که نامش رستم دیو بند است. در این میان، کرگس (پرندهای شکارچی) از آسمان میآید و به اختر و چرخ ماه نظر میکند.
یکی از نامداران لشکر به خاقان میگوید که به جنگ با رستم نرود و از کینه و عداوت بیگانهها برحذر باشد. او اشاره میکند که دو شاه، یکی از ختلان و دیگری از چین، با رستم کینهای ندارند. همچنین شاه افراسیاب نیز دشمن آتش است و مردم را به همیاری دعوت میکند.
این نامه نشان میدهد که جنگ به هیچ کس سودی نخواهد رساند و آشتی بهتر از جنگ است. فرستادهای از سوی رستم میآید و به او میگوید که جنگ به پایان رسیده و بهتر است به میهمانی بپردازد، زیرا رستم از خاقان چین کینهای ندارد.
رستم در پاسخ میگوید که پادشاهی و تختش را نمیتواند رها کند و بیان میکند که لشکرش آماده جنگ است و از جنگ بازنمیگردد. او به کارزار میپردازد و او را با قدرت و شهامت توصیف میکند، در حالی که خطر را حس میکند.
هوش مصنوعی: خاقان به پشت فیل نگاه کرد و زمین را دید که به سمت دریای نیل میرود.
هوش مصنوعی: یک فیل بزرگ بر روی کوه بلندی ایستاده و به او نام بدی که رستم دیو بند باشد، نسبت داده میشود.
هوش مصنوعی: کرگس، پرندهای است که از ابرهای تیره و سیاه به آسمان نگاه میکند و به ستارهها و ماه در حال پرواز توجه میکند.
هوش مصنوعی: یک فرد مشهور و برجسته از میان سپاه پیدا شد که به خوبی و درستی زبان و فرهنگ ایران را میشناخت.
هوش مصنوعی: به او بگو که به آن مرد دلیر نزدیک شود و به او بگوید که در نبرد خشمگین نباشد.
هوش مصنوعی: عشق و محبت و دوستی و هر چیزی که با کینه و دشمنی مرتبط باشد، هیچگاه نمیتوانند در دل انسان جایی داشته باشند.
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان ختلان و دیگری از پادشاهان چین هستند. از بیگانگان، به تو کینهای نیست.
هوش مصنوعی: یک پادشاه به نام افراسیاب وجود دارد که به خوبی میداند آتش را چگونه از آب تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: جهان به این شکل جمع شده است و نتیجهی این نبرد، به خود فرد آسیب رسانده است.
هوش مصنوعی: هیچکس وجود ندارد که بدون عیب و ایراد باشد، بنابراین صلح و آشتی همیشه بهتر از جنگ و درگیری است.
هوش مصنوعی: فرستادهای آمد که زبانی پر از گفتار داشت و دلش پر از احساسات عمیق و شکننده بود.
هوش مصنوعی: او به وی گفت: ای سردار جنگجو، حالا که زمان نبرد به پایان رسیده است، بیایید به جشن و شادی بپردازیم.
هوش مصنوعی: تو هیچ کینهای از خاقان چین در دل نداری، چرا که از کارها و ناملایمات گذشته گذشتهای.
هوش مصنوعی: اگر تو از اینجا برگردی، من نیز برمیگردم، زیرا اکنون زمان نبرد تمام شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که کاموس به دست تو به خاک افتاد، سرنوشت تمام رزمجویان نیز رقم خورد.
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که برای من باید فیلها و تاج و تختی از عاج بیاورید.
هوش مصنوعی: ایران به خطر افتاده است و حالا باید چه کار کنیم؟ آیا باید فقط ناله و سخن بگوییم؟
هوش مصنوعی: زمانی که بداند که دشمن به میدان جنگ آمده، فوراً سپاه آماده و از تأخیر به سرعت حرکت میکند.
هوش مصنوعی: فرستاده گفت: ای خداوند، لکومت از خداوندی به او آزار نرساند و از او درنگذری که هنوز به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: کیست که بداند حال و وضعیت او چگونه است، وقتی که پیروز میشود و از میدان نبرد برمیگردد؟
هوش مصنوعی: وقتی رستم صدای رخش را شنید، او را به حرکت درآورد و گفت: "من شیراوژن، تاجدهنده هستم."
هوش مصنوعی: بدن قوی و نیرومند اگرچه به بند کشیده شود، در واقع فریبنده است و در زمان گرفتار شدن، ناتوانی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چه فرمانروای چینی با کمندش مرا اسیر کند، چه شیر قدرتمندی میتواند مرا به زنجیر بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۹
فرستاده گفت ای خداوند رخش
بدشت آهوی ناگرفته مبخش
«فرستاده گفت ای خداوندِ رَخش
به دشت آهویِ ناگرفته مبخش!»
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.