گنجور

حاشیه‌ها

یوسف شیردلپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

با عنایت به نوشتار ونطرات همه عزیزان که بحق زحمت میکشند وقت میزارندو  در برنامه وسایت پربار گنجور شرکت میکنندو ما از حاشیه های همه دوستان بهره میبریم جادارد که قدردانی  کنیم وسپاس گذار باشیم آنهم دراین عصر که یجواریی  مادرگیر مسائل و مشکلات عدیده زندگی روزمره هیستیم وکم وکمتر به شعر وادبیات میپردازیم پس همین دوستانی هم که هستند وپی گیر شعروادبیاتند جای خوشحالیست این یعنی هنوزهستند عزیزانی  که عاشقانه عشق میورزند به این گنج بس گرانبها درودتان باد

اما درمورد کوه محتنم یامحتشم این شعر فوق العاده زیبای شیخ اجل سعدی جان 

همان گونه همه شما سروران داری سواد کمالات ومعلومات هستید بجز من که سوادم درحد پنجم ابتدایی ده پنجاست

اما استاد شجریان هم حتمی که بی دلیل کلمه ای را برزبان جاری نمیکنند  چه آنکه خود معلم واستاد درعرصه  هنرشعروادبیات بود نامش تاابد هم جاودان خواهد بود، یکی دیگر ازدلایل اینکه اززمان حضرت سعدی استاد سخن تاالان چندین قرن گذشته ازکجامعلوم درآن زمان اسم کوهی  محتشم نبوده؟

دوم اینکه درهریک ازمناطق ازکشور عزیزمان گویش کلمات متفاوت است به هرجهت، بطور مثال مادر کوه پایه درفک زندگی میکنیم که یکی ازکوه های شگرف وزیبای گیلان عزیزمان است، 

وبعضی بجای کوه درفک دال فک هم میگن که درزبان  گالشی محلی دال بمنای عقاب وفک یعنی آشیانه لانه، 

شاعر خیلی زیرکانه هوشیارانه میخواد بگه کوه باشکوهی چون محتشم هم درمقابل عشق واراده دردستان عاشق وبرای رسیدن به معشوق بیستون میشود، 

محتشم یعنی بزرگ شگرف شکوهمند، پس چه واژه ای برازنده تر برای عظمت کوه که بگیم محتشم،🤔

ولی بازهم نمیتوان گفت که حتی خسرو آواز استاد شجریان ممکن یه وقتایی در جاهایی کلمه یاحروفی راکم یازیاد نگفته باشند البته جسارت نباشه خدمت استادبزرگ، اما آن دسته از عزیزانی که به استاد شجریان خورده میگیرند که چرا چنین وچنان کرده یا اهانتی به چنین شخصیتی میکنند بهتره بدانند خودشان درچه جایگاهی هستند که اینچنین حرفهای نامعقولی به زبان میاورند؟ اندکی تأمل لطفاً 🙏

روح حضرت سعدی شاد هزاران درود به  استاد شجریان نامش ویادش از زمین تاافلاک درخشان باد❤️✋

 

 

 

مدرسی . در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۰۲ در پاسخ به امیر دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - پیام شاعر:

از جمال‌الدین عبدالرزاق تضمین کرده. "کیست که پیغام من به شهر شروان برد/ یک سخن از من بدان مرد سخندان برد".

محسن جهان در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳:

تفسیر رباعی فوق:

عارف و شاعر نامدار قرن چهارم در این رباعی از محاوره‌ای خیالی با خداوند سخن می‌گوید:

از او پرسیدم دلیل دوری من بنده از تو چیست؟ پاسخ داد علت آنرا برایت بازگویم. 

من چشم و تمام جوارح تو هستم که اگر قادر به درک آن نیستی درعجب هستم.

و من در واقع جان و روح تو هستم، که شاید کسی آنرا فهم نکند.

به همین دلیل است که خداوند در قرآن کریم ( آیه ۷۲ سوره مبارکه ص) می‌فرماید: "فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ" پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید.

عبدالکریم زعمری در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:

این شعر در آلبوم چاووش 2 در قالب تصنیفی در دستگاه ماهور و به آهنگسازی شادروان استاد محمدرضا لطفی و با اجرای استاد شهرام ناظری، خوانده شده است. 

Gholam Balouch در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۲ - حکایت:

تو گر شکر کردی که با دیده ای                       وگرنه تو هم چشم پوشیده ای 

اگر تو شکر بکنی وقدر دان باشی ،می توان تو را دانا وبصیر دانست.وارنه اگر شکر نکنی تو هم مثل کوران وبی بصران می مانی                غلام بلوچ

محمد ایران دوست در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

سلام

لطف میکنید وزن این شعر رو کمی توضیح بدید

من با قواعد واج و هجی کردن که روی ابیات کار میکنم وزن گفته شده در نمیاد

با سپاس

 

سفید در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

 

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست...

 

سفید در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

 

من همان دم که وضو ساختم از چشمه‌ی عشق

چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست...

 

می بده تا دهمت آگهی از سرّ قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست...

 

نسترن در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۴۶ در پاسخ به محمد وحیدی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

هم درس گرامی؛ مطابق فهم من که ممکن است نادرست باشد، آهن استعاره از وجوه بشری انسان و آیینه گر استعاره از وجوه الهی انسان است.

آیینه گر برای تبدیل ورقه آهن به آیینه، جهت صیقل دادن، آهن را می‌ساید و گویا بر آن زخم شرر می‌زند. این ساییدن نه از جهت کین و دشمنی و نه از جهت خواستنی نبودن آهن است. بلکه آیینه گر ورق آهنی را می‌خواهد، آن را می‌خرد، زمان و انرژی می‌گذارد. اما آن را به گونه ای می‌خواهد که دیگر صورت اولیه را نداشته باشد و مبدل به بی‌صورتی شود. ضمختی آهن بدل به صافی آیینه گردد؛ دیگر صفات آهن در میان نباشد. آهن که حالا بدل به آیینه گشته، تجلی آیینه گر باشد و بس. دوگانگی به یگانگی بدل شود و کثرت به وحدت.

 زمانی که صفات آهن نباشد، آیینه هست و آیینه کیست؟ تنها تصویر آیینه گر 

محسن کربلائی امینی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۰۹ در پاسخ به امید صادقی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۱:

درود

خواجه‌تاشانیم: همقطار و خدمتگزار یک آقاییم.

برِ: در کنارِ

محمدرضا مؤمن‌نژاد در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۰:

درود، چند بیت در این غزل ایراد دارند که با توجه به نسخ خطی قابل تأمل است

-بیت نخست بدین شکل صحیح‌تر می‌نماید:

اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی

ساقی، می گلرنگ طلب بر لبِ کِشتی

 

-بیت دوم "میِ خون‌رنگ" بجای "میِ گلرنگ" باید باشه.

 

-بعد از بیت سوم این بیت جاافتاده:

کلکت که مریزاد زبان شَکرینش

مهر از تو ندید اَرنه جوابی بنوشتی

 

-در بیت پنجم بجای "جهل من و ظلم تو" باید "جهل من و علم تو" درج میشد که تضاد جهل در مقابل علم به واقعیت نزدیک‌تر است تا جهل در برابر ظلم!

 

-بیت ششم "جلال‌است" در انتهای مصرع بجای "جلالت" باید نگاشته شود

 

-و در نهایت در مصرع آخر "هر دم" بجای "مردم" صحیح است

 

 

 

پویا خردمند در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۸ در پاسخ به محمدرضا خیراندیش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

جفنگ نگو مومن

محمدرضا مؤمن‌نژاد در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۹:

درود، مصرع نخست بیت دوم اینگونه صحیح است:

ای کاخِ دولتی، ز چه خاکی؟ که مدرج است...

 

 

(با توجه به نسخه‌های خطی)

یوسف شیردلپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:

 درود بردوستان دل

نه نشاط دوستانم  نه فراغ بوستانم

بروید ای رفیقان  به سفر که من اسیرم

 

نقش  ضمیر غوغایست

اجرای خصوصی استاد محمد موسوی وشجریان  

یوسف شیردلپور در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

درود برهمه عزیزان گنجوری ودست اندرکاران زحمت کش، 

دربعضی ازحاشیه ها خواندیم که اینقدر نگید اجرای استاد شجریان وبه حاشیه های دیگروموضوع دیگری بپردازید ولی مگر میشود ازمعرف یک اثر ناب آنهم شعروموسیقی اصل واصیل ایران گذشت؟

بقول عزیز وعزیزانی اگرنبودند امثال شجریان ها والبته درکنار استادان بنام موسیقی واهنگ ساز کتب شعرعطار وسعدی وحافظ ومولانا در قفس کتاب خانه ها یه کنجی ازکتاب خانه های اندک منازل بود وبس! اما چقققققدر زیبا وبجا استاد شجریان شناساند به ایران وجهان آواز ونغمه پرشور شعروادبیات ناب پارسی را دست مریزاد

درستایش استاد شجریان همین بس که بعد فراقش روز به روز هردم به خیل مشتاقان مریدانش افزون میشود!

بدون آنکه اجباری باشد فقط ازروی عشق،

من سه شب قبل رفته بودم روستای مادری مان روستایی بکربکر بدون گازوبرق، البته که بلطف مسؤلین 🤔

من بودم وخدا تانیمه های  شب هم  فقط ازاستاد شجریان شنیدم ومرور شعر برنامه گنجوری

وصبح سحرهم همین شعر حضرت عطار باهمکاری استادان مشکاتیان کامبیز روشن روان واجرای استاد شجریان چه لذتی داشت هوای بارنی وپشت کوره هیزمی وصدای شرشر باران چق وچوق سوختن هزیم ویک دنیاصفا عشق خدایی

درود هابرعطار وحافظ ومولانا سعدی ونیما مشیری اهنگ سازان شهیرما درود برخسرو آواز،

همچو شمعی درفراقت هرشبی

تاسحرعطار گریان خوشتراست، 

09112388986

اینم شماره من

اگرگذردوستان به شمال رستم آباد 

بخش رحمت آباد روستای سیردشت خورد سری به کلبه مابزن

حق یارتان... 💔💔🌹🌹💚💚

 

داود پورسلطان در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

سلام 

دوستان فرهیخته ای که از بیت اخر تمایلات پدوفیلی مذکر برداشت کرده اند با توجه به غزلی دیگر این برداشت درست به نظر نمیرسد 

فروغی فرموده است 

تورا برهنه در اغوش باید اوردن 

گرفتن از همه عضوت مراد اعضا را 

ز پای تا به سرت میمکم چو نیشکر 

به دستم ار بسپارند ان سرو پا را 

این ابیات که در اول غزل هست و ما را به این فکر می اندازد که منظور دوستان حاصل شده 

اما در اخر غزل به این بیت میرسیم 

ستاره درگه مولود شاه ناصر دین 

گرفت دامن اقبال مهد علیا را 

که متوجه میشویم این شعر در مدح ناصر الدین شاه یا مادرش بوده در هر صورت با برداشت ظاهری از ابیات نخستین غزل در تضاد هست 

کهتر نقشبندی در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ خالد نقشبندی » مثنویات » مناجات:

با سلام و عرض احترام و تشکر از زحمات شما

لطفاً در مناجات فوق، خط چهل و نه، نام شیخ عبدالصمد را به شیخ عبدالاحد اصلاح بفرمایید.

هر چند در کتاب مولانا خالد و پیروان طریقت او در صفحه ۳۲۸ این نام عبدالصمد آمده است اما در پاورقی همان صفحه به دیوان اشعار مولانا خالد چاپ ترکیه به سال ۱۹۵۵ میلادی اشاره نموده است که این نام در آن نسخه عبدالاحد ثبت شده است، و در حقیقت همین نام عبدالاحد صحیح می باشد، چون در سلسله مشایخ نقشبندی مجددی، پس از حضرت شیخ معصوم عروة الوثقی، شخصیتی با نام عبدالصمد ثبت نشده است، بلکه فرزند پنجم حضرت خازن الرحمه شیخ سعید، حضرت شیخ عبدالاحد بودند که هم در نزد پدر و هم در نزد عموی بزرگوارشان شیخ معصوم عروة الوثقی، جمیع کمالات طریقه را کسب فرمودند.

در کتاب هدیه احمدیه چاپ کانپور، که تمامی فرزندان حضرت امام ربانی مجدد الف ثانی را ثبت فرموده است، در صفحه نوزده نام مبارک و مقامات حضرت شیخ عبدالاحد نقشبندی مجددی ثبت شده است. رحمة الله تعالی علیهم اجمعین.

راستین معتبرزاده در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:

بیت دهم، مصرع نخست:
دندان که در "دهان" نبود خنده بد نماست؛ درست است
که به اشتباه واژه‌ی "دهن" آورده شده

محسن جهان در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۹ - گفتن مهمان یوسف علیه‌السلام کی آینه‌ای آوردمت کی تا هر باری کی در وی نگری روی خوب خویش را بینی مرا یاد کنی:

تفسیر ابیات ۲۱ و ۲۲ فوق:

اغلب انسان ها همواره به دنبال عیب‌جویی از دیگران بوده و خود را مبرا از هر گونه نقص و عیب می‌دانند. و لذا مولانا در این ابیات می‌فرماید:

هر آن‌کس که نقصان خود را دریابد، بی‌درنگ در جهت رفع آن شتابان می‌کوشد تا به فضایل الهی نائل گردد.

و کسانی که در این گمان هستند، کمال مطلق بوده و هیچ عیبی بر آنها وارد نیست، در جهل خود غوطه ور شده و دسترسی به صفات و کمالات باریتعالی بر ایشان غیر ممکن خواهد بود.

راستین معتبرزاده در ‫۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:

بیت ششم، مصرع نخست:

نشکفت غنچه‌ای که به "باد" فنا نرفت؛ درست می‌باشد
به اشتباه واژ‌ه‌ی "یاد" آورده شده

۱
۱۰۰۷
۱۰۰۸
۱۰۰۹
۱۰۱۰
۱۰۱۱
۵۴۵۹