گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ شیرازی

ساقی به نور باده برافروز جامِ ما

مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما

چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهی‌قدان

کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری

زنهار عرضه دِه بَرِ جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمداً چه می‌بری؟!

خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است

زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نَبَرَد روز بازخواست

نانِ حلالِ شیخ، ز آب حرام ما

حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همی‌فشان

باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی‌قوام ما