گنجور

حاشیه‌گذاری‌های Nima.Mmmm

Nima.Mmmm


Nima.Mmmm در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۳ دربارهٔ ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۷:

گرد من لشکر اندوه چنان انبوه است
که همی راه نیابد سوی من باد نسیم

یادآور این بیت حافظ است:
من به کدام دلخوشی می خورم و طرب کنم 
کز پس و پیش خاطرم لشکر غم کشیده صف

 

Nima.Mmmm در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - در ذکر مسافرت از سیستان به بست و مدح خواجه منصور بن حسن میمندی:

من بیابانی به پیش اندر گرفته کاندرو

از نهیب دیو دل خوناب گشتی هر زمان

سهمگین راهی فرازش ریزه سنگ سیاه

پهنور دشتی نشیبش توده ریگ روان

ریگ او میدان دیو و خوابگاه اژدها

سنگ او بالین ببر و بستر شیر ژیان

گاه رفتن ریگ او چون نشتری در زیر پای

گاه خفتن سنگ او چون نیش کژدم زیر ران

نه ز گیتی غمگساری اندرو جز بانگ غول

نه ز مردم یادگاری اندر و جز استخوان

شاعر تصویر شگفتی از بیابان ارائه داده است. 

 

Nima.Mmmm در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

این بخش از متن نظر آقای رضا که گویا مربوط به سال۹۶ بوده است ( اگر اشتباه نکنم)نظر مرا جلب کرد و لازم دانستم توضیحی بدهم. <br>
ایشان گفته است:<br>
«آخرچه لزومی دارد شاعر یا عارفی که ازخداوند طلبِ دانش وآگاهی داشته ،سخنان خود را با واژه های باده وساقی و....و رمزآلود بگوید؟مگر نمی توانسته با همان واژه های دانش یا اگاهی حرفش را بزند»<br>
و در ادامه هم اضافه میکنند که حکومت هم حکومت اسلامی بوده و با این حرفهای مذهبی و دینی کاری نداشته والی آخر و بر این اساس و این قضاوت این غزل را غیر عارفانه دانسته است که قضاوت اشتباهی است. 

اتفاقا این غزل از جهاتی یکی از عارفانه ترین غزل های حافظ است


دوست عزیز<br>
شاعر اگر از جام و باده سخن میگوید نه بخاطر فقط رمز آلود سخن گفتن بلکه بخاطر بیان هنری مطالب است. <br>
جام و باده و شراب و می و مستی ابزار دست کار شاعر است. <br>
فرض کنید که حافظ در شعرش به طور مستقیم میگفت :خداوندا به من دانش یا اگاهی  بده <br>
آن وقت دیگر شعری بدین هنرمندی که با کلمات باده و ساقی و شراب سروده و جای برداشتهای مختلف را به مخاطب میدهد نسروده بود. <br>
نهایتا کارش یک سخن منظوم بدون تشبیه واقعا  خشک و بی مقدار بود. <br>
حافظ هنرمند است و مطالب را هنرمندانه بیان میکند. <br>
شراب و باده و می و مستی ، به اصطلاح امروزی ها تم اصلی شعر حافظ است و او سخنانش را با این تم و زمینه بیان کرده است. <br>
او  آنجا  که میخواهد بگوید: من که خود گناهکارم چرا عیب دیگران را بگویم. این جمله را در دستگاه فکری و هنری وشعری خود قرار داده و اینگونه بیان می کند:<br>
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی<br>
چرا ملامت رند شراب خواره کنم<br>
آن جا که میخواهد از گیر و دارها و بگیر و ببندهای حکومتی بگوید، چنین میسراید:<br>
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است( مراجعه شود به کل غزل)
و این یعنی بیان هنری واقعیت. 
اصلا اگر ما حافظ را شاعر بزرگ زبان پارسی میدانیم بخاطر همین هنرمندیهاست که با کلام انجام داده وگرنه چه فرق بین او و شاعری که مطالب را فقط به شکل منظوم درآورده و تحویل داده است. <br>
دوستان توجه کنند ما در قبال حافظ با یک شاعر هنرمند بسیار بزرگ و چیره دست روبرو هستیم که هنوز یک هزارم هنر شاعری او را هم در نیافته ایم. <br>
زیرا اساسا هنوز شعر و هنر و بیان هنری را نشناخته ایم.<br>
شعری از او خوانده ایم و فالی گرفته ایم و او را از مقام والای یک هنرمند شاعر تا سطح پست یک مست لاابالی پایین آورده ایم.<br>
پایان. <br>
<br>
متاسفانه در انتهای جملات نوشتاری بنده عبارت انگلیسی br دیده میشود که علتش را نمیدانم و اصلاحش هم وقت گیر است <br>

 

Nima.Mmmm در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

بنده حاشیه های پای این غزل را مرور مختصری کردم که متاسفانه جز همان شرحهای بیمزه مدرسه ای و همان دعواهای نخ نما شده شرابی و آب انگوری که الی ماشالله پای حافظ و خیام فراوان دیده میشود چیزی عایدم نشد. <br>
عجبا که هنوز عده ای نمیدانند کجا منظور آب انگور است و کجا آب پرتغال و کجا شراب عرفانی و آسمانی و کجا زهرماری زیرزمینی <br>
در برخی موارد هم این شراب ها هم پوشانی معنایی دارند که اساسا یکی از موارد رندی در شعر حافظ همین همپوشانی های معنایی است 


<br>
اما داوری در مورد دو بیت ازین غزل و تعیین تکلیف نوع شرابهایش:
بیت اول شراب تلخ( شراب رایج عامیانه) 
بیت پنجم می صافی( شراب غیر رایج عارفانه)


خاصیت اولی که به ظاهر همان مایع مسکر و شراب رایج است همانا بیخبری است. <br>
و خاصیت دومی که به نوعی یک نماد عرفانی است، باخبری و دانستن اسرار که البته آن را هم نباید به کج طبعان دل کور نمایاند زیرا اساسا این مسایل را درک نکرده و به انکار میپردازند. 

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۲ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:

خر بَد گیاه به معنای حیوانی که از نظر گوارشی مشکل دارد و نمیتواند هر گونه گیاهی را بچرد یا هرگونه گیاهی به ذایقه اش سازگارنیست.
به نظر میرسد با این معنا شعر مشکل وزن پیدا نمیکند،همچنین با اضافه کردن«ان»‌معنای مصراع هم از دست میرود.

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۳ در پاسخ به امیرحسین صباغی دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱:

طلب اول به معنای خواستن و درخواست است و طلب دوم فعل امر است و در اصل بطلب به معنای بخواه بوده که به اقتضای وزن شعر حرف ب حذف شده است و چون هر کدام معنای دیگری را میرساند تکرار قافیه محسوب نمیشود.

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۸ در پاسخ به پارسا نوری دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

احتمالا شما ابن سینا را با شخص دیگری اشتباه گرفته اید ،زیرا ابوعلی سینا آثاری در عرفان و حتی تفسیر برخی آیات قرآن دارد.

"بودن یا نبودن؟! مسئله اینست..."
پرسش عمیق فلسفی هم  اینست که شکسپیر در نمایشنامه هملت بیان میکند و هر انسانی باید در زندگی خود به آن پاسخ بدهد و اشعار خیام از سطح بیان هنری همان افکار و احساساتی که اکثر آدمیان دارند فراتر نمیرود .

شعر خیام نه یک شعر فلسفی است و نه بیان یک نوع فلسفه خاص

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

هر کدام از ابیات 3 ،4، 5 و 6 طریق خوانش خاص و تاکید های  خود را دارد که اگر رعایت نشود جان کلام از دست میرود

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹:

با توجه به بیت بعد و بیت سوم و فضای کلی غزل که از آشکار شدن نهان ها سخن به میان آمده پردگیان میتواند صحیح باشد.
آنچه در پس پرده و نهان بود آشکار شد

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۹ در پاسخ به آرمیلا دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲:

مصراع اول: سعی کن از دسته نیکوکاران باشی تا وقتی وفات کردی از شر بدکاران رهایی یافته باشی.
مصراع دوم:در زندگی ات بدی و مردم آزاری نکن تا پس از مرگت، دیگران از شر تو نجات یافته باشند

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۹ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

باده ی یار
اشاره است به آن حالت مستی و خوشی که هنگام عبادت و قرب به حق تبارک و تعالی به آدمی دست میدهد و بسته به میزان اخلاص و حضور قلب و طهارت روح هر عابدی متفاوت است

باده و شراب و مستی نمادهایی است که دارای معانی والای عرفانی است

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۵ در پاسخ به پارسا نوری دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

درود برشما 

خود نگاشته بودید که  مطالعه تاریخی ندارم و برای تفریح سری به خیام میزنم ،اما از آنجا که بنده شاهد آن بوده ام که بحثهای اعتقادی و ضداعتقادی بسیار(مثل متن شما)پای شعر خیام شکل گرفته ،لازم دانستم چند نکته در مورد شعر نه چندان بحث برانگیز او یادآور شوم ....

خیام هر اعتقادی که داشته محصول و تربیت یافته جامعه ایرانی اسلامی بوده است .هم ایرانی و هم اسلامی.اتفاقا همین جامعه دینی در آن روزگار آنقدر پتانسیل و غنای علمی داشته که کسانی چون ابوعلی سینا و خیام را پرورش دهد.همین جناب خیام از سوی حکومت اسلامی زمان خویش به عنوان یک دانشمند مورد تایید و احترام بوده است و مقرری و حقوق ماهیانه دریافت میکرده است .


شراب و می هم نمادهای ادبی هستند که حتی از سوی شاعران عارف و بسیار معتقدی چون سنایی، حافظ و مولوی هم فراوان استفاده است.
اینگونه نمادهای ادبی ابزار کار شاعران هستند و به شعر آنها وجه هنری بیشتری میبخشند و استفاده از اینها به منزله مبارزه با دین اسلام (به قول شما)نیست.

مورد بعدی آنکه شعر خیام اصلا آینه اعتقادات دینی و مذهبی او نیست .او در شعر خویش تفکرات آنی ولحظه ای و احساسات خود را بازنمایی میکند .او وقتی حال خوشی داشته ،شعری میسروده و آدمی را به خوش باشی دعوت میکرده است و زمانی که حال ناخوشی داشته (رباعی 101) شعری سروده و  از روزگار شکایت کرده و صرفه را با مرگ و نیستی دانسته است.مسلما چنین تفکراتی که هر آن در حال تغییر است ،نه میتواند منبع اصول اعتقادی قرار بگیرد و نه به عنوان یک نوع سبک زندگی به عنوان الگو قرار داده شود.

هدف خیام هم نسخه پیچیدن برای زندگی و سبک زندگی و یا تعلیم  بشر نیست و اگر بخواهیم چنین نگاهی به شعر او داشته باشیم درمیابیم که نسخه های خوشباشی او اصلا درین روزگار پر رنج و مصیبت کاربردی هم پیدا نمیکند.
شعر خیام یک اثر هنری است .اثری کوتاه و موجز و زیبا که زمانی هر چند اندک شما را از قیل و قال دنیای اطراف خود بیرون میبرد و به دنیای رها و آزاد شعر وارد میکند.
شما با خواندن شعر خیام یک تجربه هنری خواهید داشت و لحظه ای رهایی و سبکبالی را تجربه میکنید .ولی با پیچیدن به چنین موضوعات و بحثهایی که اصلا بیرون شعر خیام هستند آن لحظه را هم نمیتوانید تجربه کنید.
لحظه ای به کوتاهی یک رباعی

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - گله از اختران آسمان و توصیف صبح:

انسان دیروز از آنجا که روح و جانش نسبتی با معنا و معنویت داشته، حتی در حبس و بند هم چنین هنری از خود نشان میدهد و چنین اشعاری میسراید ...
اما انسان امروز که روح و روانش با ابتذال و بیهودگی پیوند خورده ،جز یاوه گویی و ژاژخایی چیز دیگری برای ارائه ندارد.

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۸ در پاسخ به حبیب شمسی دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

به نظر میرسد همین نسخه صحیح باشد.

در این شعر باید حرف الف در واژه های قافیه همچون خراب و شراب و شتاب را کمی بکشیم و بخوانیم .

همچنین واژه خراب اول در مصرع مورد نظر باید کشیده خوانده شود

مست و خراااب آمدم،مست و خراااااب میروم

 

Nima.Mmmm در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۲ در پاسخ به Sajjad Sasuke دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با دو مصراع با معانی مستقل از هم طرف هستیم:
مصراع اول میگوید در وجود و جوهر من نوعی از جنون نهفته است مانند خواب یک شخص دیوانه که خالی از جنون نیست.
مصراع دوم هم میگوید :زحمت به خود مده که مرا به یاد بیاوری زیرا من فراموش هستم.(یا اصل فراموشی هستم)

 

Nima.Mmmm در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۲:

پیاده عاج همان مهره سرباز یا پیاده شطرنج است که در قدیم از جنس استخوان یا عاج فیل ساخته میشده است.

در قوانین شطرنج اگر مهره پیاده یا سرباز بتواند خود را به خانه مهره های حریف برساند ارتقا پیدا کرده و میتواند از آن پس مانند مهره وزیر در تمام جهات حرکت کند.

 

Nima.Mmmm در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۹ در پاسخ به دیانا درویشان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

چنین تفسیرهای تاریخی خارج از متن شعر کاملا غلط است و این غزل اصلا در رابطه با شاه شجاع نیست.
حسن همان زیبایی است که در عالم صورت تا حدی قابل بیان است و ملاحت جاذبه دلبری است که موجب پیدایش عشق است.
(دکتر الهی قمشه ای،کتاب در صحبت حافظ)

این بیت اشاره به تجلی عشق و زیبایی خداوندی است که موجب پیدایش جهان و کائنات شده است و همچنان در همه پدیده های هستی هم جریان دارد .
حافظ در غزل معروف دیگری هم به این نکته اشاره کرده است:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
ابن ابیات از شیخ محمود شبستری هم اشاره به همین مسئله دارد:
ملاحت از جهان بی مثالی
در آمد همچو رند لاابالی
به شهرستان نیکویی علم زد
همه ترتیب عالم را به هم زد

 

Nima.Mmmm در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۰ در پاسخ به دیانا درویشان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

وقتی خود شاعر نامی از شاه شجاع نبرده است پس ما هم حق نداریم چنین برداشتهایی داشته باشیم.

متاسفانه یکی از شارحان از اکثر غزلیات حافظ برداشتهای نادرست تاریخی (بدون هیچ گونه منبعی) داشته و دیگران را هم به اشتباه انداخته است.

 

sunny dark_mode