فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخههای دیوانهای هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۴ :: مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۷
انوری (بیت ۱): در دام غم تو بستهای هست چو من - وز جور تو دلشکستهای هست چو من
مهستی گنجوی (بیت ۱): در دام غم تو بستهای هست چو من - وز جور تو دل شکستهای هست چو من
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک:ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزک - نه یقین بر طول و عرض لشکرت واقف نه شک
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۸ - در تمثیل:صاحبا از نیکخواه و بدسگالت یک مثال - دیدهام از چرخ دولاب و در آنم نیست شک
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰:گر بیفتد یک سر مویی ز خاتون زمان - بس گنه آویزه دارد بی ریا و ریب و شک
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در صفت افلاک و بروج و مدح ناصرالدین طاهربن المظفر:جرم خورشید دوش چون گه شام - سر به مغرب فرو کشید تمام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در مدح ضیاء الدین مودودبن احمد عصمی:مملکت را به کلک داد نظام - ثانی اثنین صدر آل نظام
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در صفت افلاک و بروج و مدح صاحب ناصرالدین:دوش سلطان چرخ آینه فام - آنکه دستور شاه راست غلام
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱:بس سپوزید خواجه خاتون را - اول روز تا به آخر شام
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - مطایبه در موفق سبعی:از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت - که مردمی کن و بخشیده بیجگر بفرست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸:شبی به طنز گفتم به خواجه پور خطیب - نس فراخ چو بینی ز خشک و تر بفرست
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۴:با خار قناعت ار بسازی یکبار - از هر قدمی برویدت صد گلزار
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۵:دی ما و می و عیش خوش و روی نگار - وامروز غم جدایی و فرقت یار
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۴:ای لعل تو تالانهٔ بستان بهار - بادام تو هم ز آب رزان داده خمار
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۴:ای لعل تو تا لاله بستان بهار - بادام توام، ز آب رزان داده خمار
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۲ - در شکایت اهل زمان:روبهی میدوید از غم جان - روبه دیگرش بدید چنان
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۳ - نصیحت:کم عیالی سعادتیست که مرد - نرود جز برای خویش بدان
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳:از رسول بزرگ، واعظ شهر - گفت روزی حکایتی خندان
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷:پوستینی بخواستم از تو - تا زمستان به سر بریم در آن
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:این دل چو شب جوانی و راحت و تاب - از روی سپیدهدم برافکند نقاب
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:هم طبع ملول گشت از آن شعر چو آب - هم رغبت از آن شراب چون آتش ناب
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:زان روی که روز وصل آن در خوشاب - در خواب شبی بر آتشم ریزد آب
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲:حمامی را بگو گرت هست صواب - امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴:حمامی را بگو گرت هست صواب - امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:دل باز چو بر دام غم عشق آویخت - صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸:در مرو پریر لاله آتش انگیخت - دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۲:در مرو پریر لاله آتش انگیخت - دی نیلوفر، ببلخ در آب گریخت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:در وصل تو عزم دل من روز نخست - آن بود که عمر با تو بگذارم چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:آتش به سفال برنهادی ز نخست - پس با خاکم به در برون رفتی چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:دستم که به گوهر قناعت پیوست - پر بود و نبود آز را بر وی دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:جدت ورق زمانه از جور بشست - عدل پدرت سلسلها کرد درست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:هجری که به روز غم مبادا دل و دست - بر دامن دل که گرد ننشست نشست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:جانا به تن شکسته و عزم درست - عمریست که دل در طلب صحبت تست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ای شاه ز قدرتی که در بازوی تست - تیر تو به ناوک قضا ماند چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:با موزه به آب در دویدی به نخست - تا خرمن من به باد بردادی چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:کار تنم از دست دلم رفت ز دست - بیچاره دلم به ماتم جان بنشست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:دل در خم آن زلف معنبر بنشست - جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:بوطالب نعمه ای گشادهدل و دست - با دست و دلت بحر و فلک ناقص و پست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:ای صبر ز دست دل معشوقهپرست - این بار به دامن تو خواهم زد دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:دی میشد و از شکوفه شاخی در دست - گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:از حادثهای که هرچه زو گویم هست - هرچند که بشکست مرا هیچ نبست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست - کز من اثری نماند جز باد به دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:گفتند که شعر تو ملک داشت به دست - گفتم عجبا و جای این معنی هست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:ای عهد تو عید کامرانی پیوست - افتاد بهار پیش بزم تو ز دست
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷:چون دلبر من به نزد فصّاد نشست - فصّاد سبک دست سبک دستش بست
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳:گفتی که بدین رخان زیبا که مراست - چون خلد، وثاق تو بخواهم آراست
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۴:آن کودک نعلبند داس اندر دست - چون نعل بر اسب بست از پای نشست
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۷:آتشروئی پریر در ما پیوست - دی آب رخم ببرد و عهدم بشکست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷:چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست - چون هست ز هرچه نیست نقصان و شکست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۲۹:چون دلبر من بنزد فصاد نشست - فصاد سبک بجست و دستش در بست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۵:آتش چو زدی پریر، در ما پیوست - دی آب رخم ببرد و عهدم بشکست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۷:آن کودک نعلبند و داس اندر دست - چون نعل بر اسب بست از پای نشست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:گفتند که گل چمن به یکبار آراست - برخاست و کلید باغ و کاشانه بخواست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:در کوی تو هیچ کار من ناشده راست - ایام به کین خواستن من برخاست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲:در دایره ایکه آمد و رفتن ماست - آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:هجران تو دوش چون به من درنگریست - بنشست و به هایهای بر من بگریست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:ای شاه نجیب کفشگر دانی کیست - آنکس که ازو خزینت از مال تهیست
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۴:قاضی چو زنش حامله شد زار گریست - گفتا ز سر قهر که اینواقعه چیست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:محنتزدهای که کلبهای داشت به دشت - در نعمت و ناز دیدمش برمیگشت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱:هنگام صبوح گر بت حورسرشت - پُر می قدحی به من دهد بر لب کشت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶:هنگام صبوح، گر بت حور سرشت - پر می قدحی بمن دهد بر لب کشت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۲:بر عارض یار من سپهر از انگشت - منشور زوال حسن او خواست نوشت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:دلبر ز وفا و مهر یکسر بگذشت - تا کار دلم ز دست دلبر بگذشت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۲۶:کار از لب خشک و دیده تر بگذشت - تیر ستمت ز جان و دل بر بگذشت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت - جان خواست ز من چون گل وصلش بشکفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت - گل دیده پر آب کرد از باران گفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت - بر چهره هزارگل ز رازم بشکفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:از گردش این هفت مخالف بر هفت - هر هفت در افتیم به هفتاد آگفت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۲:در آتش دل پریر بودم بنهفت - دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۳:در آتش دل پریر بودم بنهفت - دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:تا روز به شب چو سوسنم بیرویت - بیدار چو نرگسم به گرد کویت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۸:من برخی آبی که رود در جویت - من مردهٔ آتشی که دارد خویت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۱:سوگند به آفتاب یعنی رویت - و آنگاه به مشک ناب یعنی مویت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:از چرخ که کامی به مرادم ننهاد - وز بخت که بندی ز امیدم نگشاد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:دادم به امید روزگاری بر باد - نابوده ز روزگار خود روزی شاد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد - وز مرتبه آفتاب را بار نداد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:با هرکه زبان چرخ رازی بگشاد - چون پای نداشت پای تا سر بنهاد
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۷:ای باد که جان فدای پیغام تو باد - گر برگذری به کوی آن حورنژاد
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴۹:کردی به سخن پریرم از هجر آزاد - بر وعدهٔ بوسه دی دلم کردی شاد
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۳:ای باد که جان فدای پیغام تو باد - گر بر گذری بکوی آن حور نژاد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:روی تو که شمع لاله زو درگیرد - گل پرده ز روی با تو چون درگیرد
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۵۸:هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد - و اندر لب و دندان چو شکر گیرد
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۰:هر کارد که از کشته خود برگیرد - و اندر لب و دندان چو شکر گیرد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:چون سایه دویدم از پسش روزی چند - ور صحبت او به سایهٔ او خرسند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند - پای تو فرو گلست و این پایه بلند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:پست افکندم غم تو ای سرو بلند - شادم که مرا غمت بدین روز افکند
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۱:گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند - تا حمله برد به حسن بر تو دلبند
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۹:گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند - تا حمله برد بحسن بر تو دلبند
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۰:انگشتری عدل تو ای دشمن بند - شد پره نردبان بر این چرخ بلند
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:آن روز که جان نامهٔ عشق تو بخواند - دل دست زجان بشست و دامن بفشاند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:خوی تو ز دوستی چو دامن بفشاند - ننشست که تا به روز هجرم ننشاند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۸:ای دل ز هزار دیده خون میراند - عشقی که ترا سلسله میجنباند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹:با آنکه همه کار جهان او راند - آنگه بنشین که نزد خویشت خواند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:چندان که مرا دلبر من رنجاند - گر هیچ کسی نداند ایزد داند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:یکباره مرا بلایت از پای نشاند - بر یک یک مویم آب رنجوری ماند
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۶۷:ایام بر آن است که تا بتواند - یک روز مرا به کام دل ننشاند
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۰:ایام بر آنست که تا بتواند - یک روز مرا بکام دل ننشاند
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:زان پس که دل و دیده بر من سپرند - با عشق یکی شوند و آبم ببرند
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۲:شهری زن و مرد در رخت مینگرند - وز سوز غم عشق تو جان در خطرند
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۷:شهری زن و مرد در رُخَت مینگرند - وز سوز غم عشق تو جان در خطرند
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:چشم تو در آیینه به چشم تو نمود - بر چشم تو فتنه گشت هم چشم تو زود
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:گفت آنکه مرا ره سلامت بنمود - کان بت نکند وفا و برگردد زود
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹:دستت به سخا چون ید بیضا بنمود - از جود تو در جهان جهانی بفزود
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:با دل گفتم که عشق چون روی نمود - در دامن صبر چنگ محکم کن زود
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۹:گفتم می خوشگوار پیش آور زود - گفتا شب آدینه نخواهی آسود
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:یک شب مه گردون به رخت مینگرید - وز اشک ز دیده خون دل میبارید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:آن روز که بنده خاک خدمت بوسید - بر خدمت تو هیچ سعادت نگزید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۵:بیداد فلک پردهٔ رازم بدرید - تیمار جهان امیدم از جان ببرید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۶:زان پس که وصال روی در پرده کشید - واندوه فراق پرده بر من بدرید
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۸:چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید - بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۹:خطت چو بنفشه از گل آورد پدید - آورد خطی که بر سر ماه کشید
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴۶:چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید - نی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۷:در مستی اگر ببرد خوابم شاید - می دیده ببندد ارچه دل بگشاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۸:جان یک نفس از درد تو میناساید - وز دل نفسی بیتو همی برناید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:یک در فلک از امید من نگشاید - یک کار من از زمانه میبرناید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۰:بس راه که پای همتم پیماید - تا مشکل یک راز فلک بگشاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۱:دی قهر تو گفتی که اجل میزاید - وامروز بقا به عدل میافزاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۲:زلف تو که در فتنه کنون میآید - از غارت جان و دل نمیآساید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:گر بنده ز آب میبترسد شاید - مکتوب تو هم دلیریی ننماید
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۶:زیبا بت کفشگر چو کفش آراید - هر لحظه لب لعل بر آن میساید
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۳:زیبا بت کفشگر چو کفش آراید - هر لحظه لب لعل بر آن می ساید
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:گویی که میفکن دبه در پای شتر - تا من چو خران همی جهم بر آخر
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:رای تو که آفتاب فضلست و هنر - گر یاد کند نیم شب از نیلوفر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۶:نسرین تو زد پریر بر من آذر - دی باد ز سنبلت مرا داد خبر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۷:آهیخت پریر لاله ز آتش خنجر - دی نیلوفر فکند بر آب سپر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۸:زد لاله پریر در نشابور آذر - دی بر زد از آب ... نیلوفر سر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۹:چندان بکنم تو را من ای طرفه پسر - خدمت که مگر رحم کنی بر چاکر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۰:اشتربانا چو عزم کردی به سفر - مگذار مرا خسته و زاینجا مگذر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۱:باید سه هزار سال کز چشمه خور - یا کان گهر گردد یا معدن زر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۶:آهیخت پریر، لاله ز آتش خنجر - دی نیلوفر، فکند بر آب سپر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۷:نسرین تو زد پریر بر من آذر - دی باد ز سنبلت، مرا داد خبر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۸:زد لاله پریر در نشابور آذر - دی بر زد از آب مرو نیلوفر سر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۹:چندان بکنم ترا من ای طرفه پسر - خدمت که مگر رحم کنی بر چاکر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵:باید سه هزار سال کز چشمه حور - تا کان گهر گردد و یا معدن زر
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:ای دل هم از ابتدا دل از جان برگیر - وانگه به فراغت پی آن دلبر گیر
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۲:ای پور خطیب گنجه پندی بپذیر - بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۵:ای «پور خطیب گنجه» پندی بپذیر - بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰:از آرزوی خیال تو روز دراز - در بند شبم با دل پر درد و نیاز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۱:ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز - وی بیسببی گرفته پای از من باز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:آن شد که من از عشق تو شبهای دراز - با مه گله کردمی و با پروین راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۳:زان شب که به روز بردهام با تو به ناز - روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۴:دل شادی روز وصلت ای شمع طراز - با صد شب هجر بیش گفتست به راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۵:گر در طلب صحبتم ای شمع طراز - دوش آبله کرد پایت از راه دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۶:ای دل بخریدی دم آن شمع طراز - وی دیده حدیث گریه کردی آغاز
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۳:با لاله رخان باغ سرو از سر ناز - میکرد ز شرح قد خود قصه دراز
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۴:از بس که کند زلف تو با روی تو ناز - بیم است که از رشک کنم کفر آغاز
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۲:ای مسند تو قاعدهٔ دولت گل - خصمت که ز عز تست دست خوش ذل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۳:ای گوهر تو خلاصهٔ عالم گل - باد از تو دو قوم را دو معنی حاصل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:آخر شب دوش بیتو ای شمع چگل - بگذشت و گذاشت در غمم خوار و خجل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:آمیختم از بهر تو صد رنگ و حیل - هم دست اجل قویتر آمد به جدل
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۸:ای آروزی روان وای داروی دل - با گونهٔ تو گونهٔ گل شد باطل
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۱:ای آرزوی روان و وی داروی دل - با گونه تو گونه گل شد باطل
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۲:ای از تو مرا غصه سودا حاصل - هجرانک قاتلی و نعم القاتل
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۹:منزل دوردست و روز بیگاه ای دل - زین رو مکش انتظار همراه ای دل
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۷:زین سان که فتاد هجر در راه ای دل - ترسم نبری جان ز غمش آه ای دل
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۷:چرخا زحلت نحسترست یا بهرام - زهرهت غر و مشتریت مغرور به نام
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۸:ای زیر همای همتت چرخ مدام - کبک از نظرت گرفته با باز آرام
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۹:رفتم چو نبود بیش از این جای مقام - هرچند به نزدیک تو بودم آرام
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۰:از مشرق دست گوهر آل نظام - ده ماه تمام را طلوعست مدام
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱:دل فرق نمیکند همی دانه ز دام - راهیش به جامعست و راهیش به جام
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱۹:ای فتنهٔ خاص ای بلای دل عام - خورشید فلک روی تو را گشته غلام
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۶:یک دست به مصحفیم و یک دست به جام - گه نزد حلالیم و گهی نزد حرام
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۶:دی کرد وداع بر جناح سفرم - تا دست فراق کرد زیر و زبرم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۷:روزی که به حیلت به شب تیره برم - میگویم شکر و باز پس مینگرم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۸:زلف تو دلم برد و به جان در خطرم - گیرم که ز بیم پی به زلفت نبرم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:سودای تو بیرون شده یکسر ز سرم - وز کوی تو ببرید خرد رهگذرم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰:چون روی ندارم که به رویت نگرم - باری به سر کوی تو بر میگذرم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۱:ای دل ز فلک چرا نیوشی آزرم - هم بادم سرد ساز و با گریهٔ گرم
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۶:ای فاخته مهر چون به تو درنگرم - زیبائی طاوس به بازی شمرم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸:در خدمت تست عقل و هوش و جانم - گر پیش برون روم ور از پس مانم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹:ای دل چو به غمهای جهان درمانم - از دیده سرشکهای خونین رانم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۵:هم مستم و هم غلام سرمستانم - بیزار ز زهد و بنده ایمانم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۸:ای سایهٔ آنک ملک او هست قدیم - تا چند از این ملک چو گوزی به دو نیم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۹:شکر ایزد را که خسرو هفت اقلیم - آن شاه مبارک قدم آن ذات کریم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:در موج خطر مرفهی همچو کلیم - وز آتش فتنه شاد چون ابراهیم
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳۴:نه مرد سجادهایم و نه مرد گلیم - ما مرد میایم در خرابات مقیم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲۱:ما مرد مئیم و در خرابات مقیم - نه مردم سجاده و نه مرد گلیم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۲:هستم ز تو دلشکستهای عهد شکن - وز دوستی تو با جهانی دشمن
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:میسوز تو خرمن شکیبایی من - تا مینهم از غم تو خرمن خرمن
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۳:دوش از غم هجرت ای بت عهدشکن - چون دوست همی گریست بر من دشمن
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۴:در دام غم تو بستهای هست چو من؟ - وز جور تو دلشکستهای هست چو من؟
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۷:در دام غم تو بستهای هست چو من؟ - وز جور تو دل شکستهای هست چو من؟
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۳:کسری که کمان عدل او کرد به زه - حاتم که ز کان به جود بگشاد گره
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۴:چون باز کنی ز زلف پرتاب گره - احسنت کند چرخ و فلک گوید زه
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۶۷:دلدار به من گفت که می بر کف نه - داد دل خود ز آب انگور بده
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴:در راه فرید کاتب فرزانه - بگشاد شبی در تناسل خانه
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۴۵:مستش دیدم، گرفته راه خانه - خلقی با او، ز خویش و از بیگانه
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵:گر شعر در مراد میبگشادی - یا کار کسی به شعر نوری دادی
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۸:تن زود بخواری ای جلب بنهادی - وز گفته خویش نیک باز استادی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸:ای دل بنشین به عافیت کو داری - تا باز نیفکنی مرا در کاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹:مسعود قزل مست نهای هشیاری - یک دم چه بود که مطربی بگذاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۰:گفتی که به هر قطعه مرا هر باری - از خواجه به تازگی برآید کاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:ای دل به غم عشق بدین دشواری - آسان آسان پرده مگر برداری
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۳:مر موی تو را چه بود بی آزاری - برخاستن از سر چو تو دلداری
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۰:چون در دلت آن بود که گیری یاری - برگردی ازین دل شده بی آزاری
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:چون چنگ خودم به عمری ار بنوازی - هم در ساعت پردهٔ خواری سازی
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۴:چون اسب به میدان طرب میتازی - از طبع لطیف سحرها میسازی
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۵:مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی - در شهر تو را رسد کبوتربازی
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۹:چون اسب به میدان طرب می تازی - از طبع لطیف سحرها می سازی
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۱:مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی - در شهر تو را رسد کبوتر بازی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۷:هر روز به نویی ای بت سلسلهموی - جای دگری به دوستی در تک و پوی
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۸۲:در وقت بهار جز لب جوی مجوی - جز وصف رخ یار سمنروی مگوی
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۳:در وقت بهار جز لب جوی مجوی - جز وصف رخ یار سمن روی مگوی