گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۱

 

ما عاشقان مستیم افتاده در خرابات

باما سخن مگوئید از زهد و زرق و طامات

چندان شدیم سرمست از جام عشق جانان

کز خود نمیشناسیم تسبیح از تحیات

ایزن صفت ز غفلت خواب و خیال تا کی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۲

 

ای صفاتت سربسر روپوش ذات

ذات پاکت گشته مخفی در صفات

حسن تو چون کرد آهنگ ظهور

گشت مرآت جمالت کاینات

ذره تابید از مهر رخت

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۳

 

ای لبت سرچشمه آب حیات

بوسه ات شیرین تر ازشهد و نبات

گر خرامی یکره از خانه برون

خوبرویان بر رخت گردند مات

طاق ابرویت چو بیند برهمن

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۴

 

ای صفاتت شده آئینه ذات

کرده ذات تو تجلی بصفات

نوح را لطف تو شد لنگر فلک

تا ز طوفان بلا یافت نجات

خواستم نقش جمالت بکشم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۵

 

گر نیازی بهر یار دلربا میبایدت

هر نفس جانی بپای وی فدا میبایدت

زآتش عشق رخش سیماب دل را تاب ده

گر درون بوته تن کیمیا میبایدت

تا بکی جوشی با غیار و نکشی بهر یار

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۶

 

راست گویم قد دلجوی تو بیچیزی نیست

کج نگویم خم ابروی تو بیچیزی نیست

فتنه در خواب عدم بود که من میگفتم

سحر آن نرگس جادوی تو بیچیزی نیست

دل که هست ابروی محرابی تو قبله گهش

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۷

 

گرچه گستاخیست هر دم آمدن بر در گهت

آیم و روبم بمژگان کحل از خاک درت

دسترس گر نبودم بر پای بوست بس همین

کایم و بوسم نهانی آسمان در گهت

کی دل از چاه زنخدانت برون آید که هست

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۸

 

کوی دلدار بهشت است چمن نتوان گفت

نقش پایش گل و نسرین و سمن نتوان گفت

بسکه داده بخطش خط غلامی عنبر

گیسویش را بخطا مشک ختن نتوان گفت

شود از شرم و حیا بسکه گلشن غرق گلاب

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۹

 

دوش رندی بخرابات مرا فاش بگفت

کز چه رو شیشه می کرده ای در خرقه نهفت

خرقه بر تن بدر و شیشه می فاش بنوش

هیچ پروا مکن از زاهدی افسانه که گفت

در گلستان جهان تا که فلک یاد دهد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۰

 

بسته باشد تا بکی میخانه را در الغیاث

چند ماند خالی از می جام و ساغر الغیاث

طبل شادی تا بکی در سینه ام سلطان غم

کوبد و آراید از هر سوی لشگر الغیاث

تا بکی از منجنیق چرخ ناهموار دون

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۱

 

روزگاری صرف شد در کلبه احزان عبث

بی وصال دوست عمری رفت تا پایان عبث

اینهمه زاری و افغان بهر دیدار گلست

کی بود مرغ سحر را زاری و افغان عبث

جیب جان از خار هجران تا نگردد چاکچاک

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۲

 

زهی گرفته جمالت ز ماه تابان باج

نهاده بر سر خورشید خاکپایت تاج

جهان چو روز منور شود ز رخسارت

گشائی از رخ خود گر نقاب در شب داج

شهان ملک جهان بر درت چو مسکینان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۳

 

دوشم بسحر ساقی پر کرد قدحی از راح

زان راح که میبخشد جان در بدن ارواح

از راح وز اقداحت نبود اگر آگاهی

راحست حیات ایدل اقداح بود ارواح

خوردم قدحی چون من زان راح روان افزا

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۴

 

ساقس بقدح چه میکنی راح

لعل تو بس است راح اقداح

این راح که از لب تو نوشیم

گنجینه روح راست مفتاح

مائیم که بهر گوهر وصل

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۵

 

لب شیرین تو که هست ملیح

عالمی کشته و کند ترویح

از سپهر جمال خورشیدت

همچو ماه رخت نتافت صبیح

گشته کروبیان قدسی را

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۶

 

مرو مرو ببرش این چنین دلا گستاخ

نموده ترک ادب میروی کجا گستاخ

اگر چه آمدن و رفتنت ز گستاخیست

بروبرو ببرش بیش از این میا گستاخ

ادب بورز وز گستاخیش مرو در پیش

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۷

 

دوش از غمکده هجر نجاتم دادند

مرده بودم بوصال تو حیاتم دادند

از خطت بر ورق او رقم حسن زدند

بر در میکده عشق براتم دادند

می توحید بجام از خم عدلم کردند

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۸

 

دوش در مصطب جان باده ذاتم دادند

باده ذات ز معنای صفاتم دادند

شادی مرحله عشق بره روی نهاد

از غم بادیه عقل نجاتم دادند

روش خواجگی از برهمنان پرسیدم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۹

 

بدل این نکته از جان می تراود

که جان از لعل جانان می تراود

گرم هندوی خالش راه دین زد

ز کفر زلفش ایمان می تراود

بود بحر معانی هر بیانی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۰

 

روی تو چو ماه انور آمد

موی تو چون سنبل تر آمد

یک بوسه ز لعل شکرینت

بهتر ز هزار شکر آمد

هر نفحه ز زلف عنبرینت

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۸
sunny dark_mode