گنجور

 
نورعلیشاه

روی تو چو ماه انور آمد

موی تو چون سنبل تر آمد

یک بوسه ز لعل شکرینت

بهتر ز هزار شکر آمد

هر نفحه ز زلف عنبرینت

چون نافه چین معنبر آمد

هر نکته ز لعل نوشخندت

سنجیده چو درج گوهر آمد

هر خال بروی تابناکت

عودی بمیان مجمر آمد

بگذشت رهی بخال کویت

زان باد صبا معطر آمد

هر ذره که نوری از علی یافت

رخشنده چو مهر خاور آمد