گنجور

 
نورعلیشاه

لب شیرین تو که هست ملیح

عالمی کشته و کند ترویح

از سپهر جمال خورشیدت

همچو ماه رخت نتافت صبیح

گشته کروبیان قدسی را

ذکر تقدیس تو بجان تسبیح

هر نفس از زبان دل شنوم

نام نیکوی تو بقول فصیح

روح ما را مفرح یاقوت

بس بود لعل تو پی تفریح

تکیه کرده ببارگاه فلک

تا شده خاک درگه تو مسیح

کس چو نور علی نداده نظام

کشور نظم را بدین تنقیح