گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

ای دل اندر آتش غم، آه دردآلود چیست

گرنه در سوز محبت ناتمامی، دود چیست

قصد یار از کشتنم نومیدی عشّاق بود

ورنه از خونریز چون من نا کسی، مقصود چیست

باز امشب گر نبودی شمع بزم‌افروز غیر

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

‌بگشا کمند زلف که دل دردمند توست

آهوی نیم کشته ما در کمند توست

یک جا چو سرو با همه شوخی ستاده‌ای

دستی مگر به دامن سرو بلند توست؟

هر خون گرفته‌ای که شود کشته بی‌گناه

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

گر یار به سوی دیگران رفت

سوی دگر نمی‌توان رفت

فریاد که مدعی ز پیشم

با قاصد یار،‌ همزمان رفت

نشناخت ز مستی‌اش همانا

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

به خون من چه گواهی دهی ز روی ارادت

شهادت چو منی را چه احتیاج شهادت

خدای را مکن ای پارسا به سجده آن بت

ملامتم، که نیاید ز بنده غیرعبادت

زمان زمان به من از دور خویش را بنماید

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

زپا فتاده‌ام و سر بر آستانه اوست

فسانه گشته‌ام و بر زبان فسانه اوست

گمان آنکه ز عشقم هنوز بی‌خبر است

مرا زهمرهی بی‌تکلّفانه اوست

به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

حرفی که از کسی نشنیدی، پیام ماست

در نامهٔ تو آنچه نگنجید، نام ماست

با آنکه بست آن گل خود رو لب از جواب

شرمندهٔ رقیب ز ننگ سلام ماست

ای دل ز شکوه بهر خدا رنجه‌اش مساز

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

نداری غم،‌ دلم گر از تو ناخشنود می‌گردد

ز بس کز ناامیدیها تسلّی زود می‌گردد

چنان در جنگ داد بی‌وفایی داد آن بدخو

که نام آشتی نشنیده شرم‌آلود می‌گردد

به راه انتظارش هر دم از بی‌اعتمادیها

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

عشّاق که ترک ره دلدار گرفتند

از غیرت همراهی اغیار گرفتند

تا با خبر از صحبت اغیار نباشم

در پیش من،‌ از هم، خبر یار گرفتند

شادم که نخواهد سوی اغیار نظر کرد

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

چو یار از من رمید، آرام جان من که خواهد شد؟

چو او نامهربان شد، مهربان من که خواهد شد؟

چو من از ناکسی بدخواه را هم رفتم از خاطر

به طعنه منفعل‌ساز کسان من که خواهد شد؟

مرا بی‌طاقتی ناخوانده چون آرد به بزم تو

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

کو بخت آنکه یار شکایت ز من کند

چندان‌که مدعی نتواند سخن کند

گردد هزار تازه گرفتار، ناامید

گر شکوه‌ای دلم ز تو پیمان‌شکن کند

گر بیم سرگرانی او نیست غیر را

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دوش در بزم که لبهایت شراب‌آلوده بود؟

کز خمارش صبحدم چشم تو خواب‌آلوده بود

باز بدگویان چه گفتند از من بی‌‌کس، که دوش

هرچه گفتی طعنه‌آمیز و عتاب‌‌آلوده بود

می‌زدی در باغ بر گل طعنهٔ تردامنی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد

بیهوده رازدار خجل در میانه شد

رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من

قاصد به سوی او نتواند روانه شد

از بادهٔ خیال توام دوش دست داد

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

چو مرا به بزم بیند، زمیان کنار گیرد

عجب است کاین قدرها، ز من اعتبار گیرد

ز تپیدن دل خود، شب هجر در عذابم

که غمت نمی‌تواند که در آن قرار گیرد

ز دل رمیدهٔ من، عجب است عالمی را

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

شب، خواب پی به حال خرابم نمی‌برد

در سینه می‌خلی تو و خوابم نمی‌برد

نومیدی‌ام ببین که رقیب آشنایی‌ات

رشکم نمی‌فزاید و تابم نمی‌برد

رنجیده آن‌چنان، که گرم خود طلب کند

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

ز بس که شوق مرا برقرار نگذارد

نشسته‌ام به سر راه یار نگذارد

چنان ز من گذرد سرگران، که طعنه غیر

مرا به رهگذر انتظار نگذارد

به بزم یار ز اندیشه عتاب، مرا

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

زان جفاپیشه، کسانی‌که خبر می‌آرند

از خجالت بر من حرف دگر می‌آرند

دشمنان بس که به کام دل خویشم بینند

هر زمان سوی من زار، گذر می‌آرند

غیر گویا شده افسرده، که امروز از یار

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

افغان که مرا همنفسان وانگذارند

یک دم به سر راه تو تنها نگذارند

گویا سر آزار نداری،‌ که رقیبان

بازم به سر راه تمنا نگذارند

از بزم تو بیرون ننهم پا که مبادا

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

بس که قاصد را بیازارد چو نام من برد

رحم نگذارد که بگذارم پیام من برد

برنگردد قاصد از شرم جواب تلخ او

چون پیام من بر شیرین کلام من برد

مرغ دل بستم پی صیدش به دام آرزو

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

تلخکام غم او،‌ درد و دوا نشناسد

شربت عافیت و زهر بلا نشناسد

تا نگوید سخنی پیش من از وصل نهان

حال خود گویم اگر غیر مرا نشناسد

آشنایی به تو صد بار اگر تازه کنم

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود

با آنکه دست رشک،‌ عنانم گرفته بود

آزار بین که صد گله کردم به پیش یار

با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود

از بزم وصل، راه برون شد نیافتم

[...]

میلی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۶
sunny dark_mode