لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
میلی

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد

بیهوده رازدار خجل در میانه شد

رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من

قاصد به سوی او نتواند روانه شد

از بادهٔ خیال توام دوش دست داد

کیفیتی،‌ که نالهٔ زارم ترانه شد

با غیر وعده داد و مرا چون ز دور دید

برخاست از فریب و روان سوی خانه شد

شوقم ببین که با همه غیرت، به بزم تو

پیغام غیر، آمدنم را بهانه شد

میلی نیافت لذتی از بزم وصل تو

از بس خجل ز آمدن بیخودانه شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سید حسن غزنوی

صدری که روزگار بدو شادمانه شد

والا یگانه ای که عدوی دوگانه شد

امیرخسرو دهلوی

باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد

وین زهر ماروش به سوی ما روانه شد

بیدار بخت ما که تو دیدی، به خواب رفت

وان عیشهای خوش که شنیدی، فسانه شد

عقلی که در فراخی عیشم رفیق بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه