بس که قاصد را بیازارد چو نام من برد
رحم نگذارد که بگذارم پیام من برد
برنگردد قاصد از شرم جواب تلخ او
چون پیام من بر شیرین کلام من برد
مرغ دل بستم پی صیدش به دام آرزو
آه اگر آن مرغ وحشی پی به دام من برد
رشک دارم بر قبول آنکه پیش از دیگران
مژدهٔ مرگم به سرو خوشخرام من برد
خاطرم جمع است از بدگویی دشمن، که یار
گوش بر حرفش نیندازد چو نام من برد
تلخ باشد زهر مرگ، اما ز شیرینی هنوز
میتواند تلخی هجران ز کام من برد
رام شد وحشی دل میلی به او، وز سرکشی
هر زمان آرام از آهوی رام من برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.