گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۱

 

این عرق باشد برویش یا گلاب

یا گشوده عقد پروین آفتاب

یا شده در جدول گلزار حسن

جاریش از چشمه خورشید آب

تابش مهر است از ماهش عیان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۲

 

صبحدم آن آفتاب مه نقاب

خوش درآمد از در ما بی حجاب

گردش چشمان مست سرخوشش

جام می پیمود ما را بی حساب

آفتاب روی عالم تاب او

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۳

 

صبح روشن گشته و مه در نقاب

سر بگردون برکشیده آفتاب

ناله قمری و بلبل در چمن

گشته همچون نغمه چنگ و رباب

سرو و گل چونند اندر بوستان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۴

 

عین ما آبست و ما در وی حباب

صورت ما جام و معنی خود شراب

صورت و معنی است عین یکدگر

صورت آمد موج و معنی گشت آب

آفتاب از ذره میگردد عیان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۵

 

تن رها کن همچو ما جانی طلب

جان و تن در باز و جانانی طلب

درد اگر داری بیا دردی بنوش

از طبیب درد درمانی طلب

خاطر مجموع اگر خواهی بیا

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۶

 

تا شدم حلقه بگوش در سلطان غریب

پاسبان حرمش گشتم و دربان غریب

من چسان روی بشکرانه نعمت ننهم

که غریبم من و مهمان شده بر خوان غریب

کی روا دار شود شاه خراسان جهان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۷

 

تا بکی دم زنی ای شیخ باکراه غریب

مگرت نیست خبر از دل آگاه غریب

دو جهان را بدمی سوزد و بر باد دهد

چون کشد شعله ز دل آه سحرگاه غریب

هادی راه غریبان بخدا هست خدا

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۸

 

بگذر از صومعه و خانه خمار طلب

خرقه و سبحه بیفکن بت و زنار طلب

عشق جانان طلب واز سر و دستار مگو

کی کند عاشق جانان سر و دستار طلب

چند جوئی چو خران جنت پر آب و علف

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۹

 

آب حیوان طلبی از در میخانه طلب

جوهر جان طلبی از لب پیمانه طلب

تا بکی مدرسه و چوب مدرس خوردن

جام می نوش کن مجلس رندانه طلب

زاهد آزار دل سوختگان بیش مده

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۰

 

زهی سلطان بحر و بر علی بن ابیطالب

سریر ملک را سرور علی بن ابیطالب

ولی خالق داور وصی نفس پیغمبر

شفیع عرصه محشر علی بن ابیطالب

ید قدرت ز گهواره برون آورد خوش پاره

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۱

 

دل حریم حضور جانانست

حضرت بارگاه سلطانست

این سخن را لطیفه ایست نهان

کفر سید ز عین ایمانست

تا نموده رخش مرا در دل

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۲

 

ز من مپرس دلت از چه روی خونینست

ازآن بپرس که عاشق کشیش آیین است

فغان که زار بتیغ غمم بخواهد کشت

مهی که با دگران مهر و با منش کینست

غبار نیست که بر گرد عارضش بینی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۳

 

دوش در بزم جنان ساقی جان سرشارو مست

پایکوبان خوش درآمدجام کافوری بدست

در بروی غیر بست و بند برقع برگشود

زد صلای باده از هر سوی برهشیار و مست

گفتم این جام از برای کیست گفت آنکس که چشم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۴

 

هرکه درد فراق یارش نیست

در حریم وصال بارش نیست

روزگارش خوش آنکه جز با یار

سرو کاری به روزگارش نیست

زاهد ار عیب باده نوشان کرد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۵

 

عشق بیجور و جفائی هست نیست

حسن بیمهر و وفائی هست نیست

جوهر ما را جلائی هست نیست

گوهر ما را بهائی هست نیست

نکته سنجان ره تحقیق را

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۶

 

گلعذارا چون تو یاری هست نیست

چون تو یار گلعذاری هست نیست

چون بهار گلشن حسن رخت

بیخزان هرگز بهاری هست نیست

در نگارستان دل عشاق را

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۷

 

در جهان چون یار من یاری کجاست

یار غمخوار و وفاداری کجاست

جز حضور حضرت دلدار ما

خلوت دل را پرستاری کجاست

کاروان رفت و هنوز این ماندگان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۸

 

همچو آن دلدار دلداری کجاست

همچو آن غمخوار غمخواری کجاست

ما همه مست از شراب بیخودی

بر بساط عشق هوشیاری کجاست

عالمی غرقند در دریای ما

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۹

 

بزم جان را جز تو جانانی کجاست

ملک دل را جز تو سلطانی کجاست

چون رخت ماهی نتابید از فلک

چون قدت سروی ببستانی کجاست

دل شبستانست و رخسار تو شمع

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۶۰

 

شمعی از حسن تو هر جا که برافروخته است

جان عشاق چه پروانه بسی سوخته است

جامه دلبری و حسن بابریشم ناز

بر قد سرو تو استاد ازل دوخته است

هرگز ای جان نخرندش بجوی اهل نیاز

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۸
sunny dark_mode