گنجور

 
نورعلیشاه

هرکه درد فراق یارش نیست

در حریم وصال بارش نیست

روزگارش خوش آنکه جز با یار

سرو کاری به روزگارش نیست

زاهد ار عیب باده نوشان کرد

خبر از لطف کردگارش نیست

شاهبازیست عشق شیرافکن

که بجز صید دل شکارش نیست

آنکه از ناله میکند منعم

خبری از دل فکارش نیست

هرکه نور علی ندید بدل

او ز روشندلان گذارش نیست