گنجور

 
نورعلیشاه

دل حریم حضور جانانست

حضرت بارگاه سلطانست

این سخن را لطیفه ایست نهان

کفر سید ز عین ایمانست

تا نموده رخش مرا در دل

عکس رویش چو ماه تابانست

در دل ما جز او کجا باشد

دل ما را خدا نگهبانست

هر کجا هست خاطر جمعی

در خم زلف او پریشانست

بر لبش خال زیر ظلمت خط

همچو خضری در آب حیوانست

در خرابات عشق نور علی

فارغ از نقل کفر و ایمانست